سیدمرتضی حسینی: انقلاب اسلامی ایران رویدادی بود که بر پایه تخریب نظامی فرسوده، ناکارآمد و ناهمخوان با مولفههای فرهنگی مردم ایران شکل گرفت. این پدیده دورانساز، سپس سامانهای بدیع اما مبتنی بر خواسته اکثریت جامعه انقلابی را بنیان نهاد و جایگزین نظم پیشین کرد؛ سامانهای که ماهیت خود را برافکندن طرحی نو در عرصههای گوناگون زیست ایرانیان قرار داده بود. در این میان جایگاه رهبری امام خمینی به عنوان شخصیتی فرهمند و ضدسازش، آگاه به زمانه و از همه مهمتر مرجع و دینشناسی مسلط، غیرقابل انکار است. پس از اینکه تلاش امام برای هدایت دولت وقت در مسیر عمل به قانون اساسی و حفظ شؤون دینی در سال 1341 و در جریان نامهنگاری با محمدرضا پهلوی و اسدالله علم با بیاعتنایی حکومت روبهرو شد، ایشان به گونهای همزمان، رویه اعتراض به وضع نامطلوب موجود و ترسیم وضع مطلوب را در دستور کار خویش قرار دادند. این فرآیند با تبعید ایشان به ترکیه و سپس عراق و آغاز جدی نهضت اسلامی از اواخر دهه 1340 قوت بیشتری گرفت. در این میان، تبیین فساد، ناکارآمدی و وابستگی رژیم پهلوی و آگاهیبخشی به تودههای مردم و نخبگان جایگاه ویژهای داشت. همین جرقههای روشنگر درباره عمق و گستره فساد پهلوی بود که توانست آتش انقلاب را شعلهور کند و حتی پس از کامیابی در زمستان 1357 نیز گرمای آن را حفظ کند. گفتارهای رهبر کبیر انقلاب درباره فساد عملکرد نظام پهلوی و تلاش سیاستگذاران آن رژیم برای تحمیل آموزههای غیردینی به جامعه ایران که مبتنی بر دیدگاه منتقدانه ایشان بود، قابل تأمل است. در ادامه برشی از این دیدگاهها و گفتارها را بررسی خواهیم کرد.
«رهبر» به مثابه افشاگر فساد و انسجامبخش مبارزه
در انقلاب ایران، مذهب به مثابه ایدئولوژی فعالکننده و تداومبخش، عنصری بنیادین محسوب میشد. امام خمینی با حفظ سمت رهبری انقلاب، مفسر و هدایتگری بود که با آگاهی از عناصر و دقائق بیدارگر این ایدئولوژی، شور انقلابی مردم را در مسیری درست قرار داد. ایشان با واکاوی فساد رژیم پهلوی در جنبههای گوناگون و بویژه عرصههای فرهنگی و اقتصادی که برای جامعه بیشتر ملموس بود، زمینه را برای خیزش عمومی علیه حکومت پهلوی فراهم کردند. بدین ترتیب امام خمینی، مهمترین کارکرد «رهبری» در انقلاب را که همانا ایجاد یگانگی و سازماندهی است، بخوبی ایفا کردند، چرا که «رهبران انقلاب، اهداف جنبش را روشن میکنند. درباره شیوه برخورد با حکومت تصمیم میگیرند. وضع موجود را براساس ایدئولوژی بسیج تحلیل میکنند؛ تصویری از جامعهای بهتر ترسیم و هواداران خود را متقاعد میکنند جنبش پیروز خواهد شد. بدون رهبری، نارضایتی اجتماعی تنها میتواند به شورشی نافرجام بینجامد».
ریشه فساد در کجا بود؟
امام خمینی در سالهای مبارزه همچون اصلاحگری تیزبین، به دنبال ریشهیابی گسترش عفونت فساد در ساختار حکومت بودند و «سلطنت» بدون توجه به مولفه دینی و قانون اساسی را اساس این وضعیت نامطلوب میدانستند. از نگاه ایشان این شکل از حکومت میتوانست زمینهساز فساد در عرصههای گوناگون شود: «حکومت اسلام، سلطنتی هم نیست تا چه رسد به شاهنشاهی و امپراتوری. در حکومت اسلامی، برخلاف رژیم سلطنت و شاهنشاهی و امپراتوری، اثری از کاخهای بزرگ، عمارات کذایی، خدم و حشم، دفتر ولیعهد و دیگر لوازم سلطنت که نصف یا بسیاری بودجه مملکت را از بین میبرد، نیست». سبک و روش حکومت پهلوی دوم بویژه از نیمه دوم دهه 40 که با ریختوپاشهای دربار و تلاش برای نمایش چهرهای پیشرفته از ایران برای جهانیان همراه بود، همواره مورد انتقاد ایشان قرار داشت. در این سالها زیست فرهنگی ایرانیان، تحت تاثیر مدرنیزاسیون بلندپروازانه شاه (که بر بستر افزایش درآمدهای نفتی مطرح میشد) از آموزههای بومی و دینی فاصله میگرفت و به سبک زندگی غربی نزدیک میشد. این تغییرات نامطلوب فرهنگی هم در میان نخبگان و هم توده مردم نمود عینی داشت. ایشان در زمان تدریس مبحث ولایت فقیه در نجف (سال 1348) به روشنگری در این زمینه پرداختند: «بسیاری از این مفاسد از همان هیات حاکمه و خانواده حاکم مستبد و هوسران سرچشمه میگیرد. این حکام هستند که اماکن فساد درست میکنند؛ مراکز فحشا و میگساری میسازند و موقوفات را صرف ساختن سینما میکنند. اگر این تشریفات پرخرج سلطنتی و این ریختوپاشها و اختلاسها نبود، بودجه مملکت کسر نمیآورد تا در برابر آمریکا و انگلیس خاضع شوند و تقاضای قرض و کمک کنند». افشای پیوند منحوس فساد مالی، اخلاقی و فرهنگی در ساختار حکومت پهلوی، هیچگاه از دستور کار امام خارج نشد و ایشان همواره با بیانی صریح و همهفهم نسبت به این موضع واکنش نشان میدادند:
«میلیونها تومان پول را از ایران خارج کردهاند. آن که مربوط به شاه و مربوط به کسانی که از دار و دسته شاه بود، این خائنها بردند. از نظامی گرفته است تا درباری گرفته تا وزرا گرفته تا اجزای سازمان امنیت گرفته؛ همینهایی که همه حول و حوش خودش بودند و این ملت را غارت کردند». رهبر کبیر انقلاب اسلامی آذرماه سال 57 در دیدار جمعی از دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور در «نوفل لوشاتو» با بیان مثالهای دردآور از فقر و فاقه ملت ایران حتی در شهر تهران، اینگونه بر زیادهخواهیهای دربار پهلوی تاختند: «برای خواهر این شاه یک ویلایی خریدهاند به چه قیمت، نوشته بود که 6 میلیون دلار یعنی سیوپنج میلیون تومان. یک همچو ویلایی از پول کی؟... اگر این (شاه) هم برود تا مدتهای زیاد باید زحمت بکشند که این خرابیهایی که این کرده جبران بکنند. با هر زبانی که بتوانند تبلیغ میکنند که این را نگهش دارند و نگه داشتن هم برای این است که یک دسته داخلی میخواهند از قبل او بخورند. یک دسته ــ بیشترش هم خارجیها ــ میخواهند به توسط او منافع مملکت ما را ببرند و غارت کنند ما را. میخواهند؛ بهتر از این کسی نیست که غارت کند». ایشان همچنین «استعماری بودن» برنامههای فرهنگی شاه را یکی دیگر از علل مخالفت با سیاستهای رژیم پهلوی معرفی میکنند: «تمام برنامههایی که اینها درست کردند، برنامههای فرهنگی، برنامههای هنری هرچه درست کردهاند استعماری است. اینها میخواهند جوانان ما را یک جوانانی به بار بیاورند که به درد غربیها بخورد نه به درد مملکت خودشان، اینها میخواهند جوانان ما یک عضو فاسدی بشوند.». امام خمینی تضعیف روحیه حقیقتجویی، شجاعت و مطالبهگری جوانان را از اهداف بلندمدت رژیم پهلوی میدانستند. ایشان معتقد بودند حکومت پهلوی در پی آن است تا با ابزارهایی همچون «اعتیاد به مشروبات، اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را میگیرد، انسان را از میان تهی میکند، مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود، مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود» قوه فکر و تحلیل را از جوانان گرفته و به نوعی آنها را به فلج فکری مبتلا کند.
فرجام سخن
در منظومه فکری امام خمینی، فساد رژیم پهلوی چیزی فراتر از کژیهای مالی و خیانت در اموال مردم بود. به اعتقاد ایشان، این فساد ریشه در ساختار حکومت پهلوی و ماهیت سلطنتی آن داشت. به عبارت بهتر، همان گونه که امروز بسیاری از کارشناسان اقتصادی از پیامدهای خطرناک فساد سیستمی برای یک نظام سیاسی میگویند، امام نیز در آن مقطع، فساد حاکم بر رژیم پهلوی را از همین جنس میدانستند؛ فسادی که به شکلی زیرپوستی در همه عرصههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نفوذ کرده بود و با حمایت دربار، اهداف خود را پیش میبرد. ایشان همواره بر پیوند نامیمون میان فساد فرهنگی، مالی و سیاسی تاکید داشتند و وابستگی به غرب را تکمیلکننده این اتحاد مخرب میدانستند. توفیق ایشان در ترجمه پذیرفتنی این لایههای پنهان و نیمهپنهان برای عموم مردم و زنهار دادن نخبگان و گروههای مرجع باعث شد بتدریج تحلیلهای پراکنده به آگاهی عمومی و سپس عمل انقلابی بدل شود و تومار خاندان پهلوی را در بهمن 57 در هم پیچد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران