printlogo


کد خبر: 177119تاریخ: 1396/3/30 00:00
داستان آشنای «آتنه»!

سیدمرتضی صادقی: سریال تلویزیونی امسال شب‌های رمضان شبکه یک سیما، داستان زنی است که 20 سال پیش به‌رغم مخالفت شوهر، پدر، مادر و برادرهایش، شوهر و بچه 2 ماهه‌اش را رها کرده و پی خوشگذرانی و زندگی راحت رفته است. فارغ از شخصیت‌های جانبی داستان و ارتباط آنها با شخصیت این زن که «آتنه» نام دارد، با پیش رفتن داستان به‌صورت شبانه شاهد آشکار شدن زوایای پنهان زندگی 20 سال گذشته آتنه هستیم. زندگی گذشته او، به قول خودش مانند سیم بکسل به او چسبیده و او را می‌کشد و زندگی حالش را تحت تاثیر قرار داده است. هر روز یک موضوع جدید عیان می‌شود، یک روز پدر غصه‌دار می‌شود، یک روز رگ غیرت برادر می‌جنبد. خلاصه! کوهی از معضلات از بی‌آبرویی در گذشته تا بدهی سنگین فعلی، همه و همه اطرافیانش را درگیر کرده است.
تا اینجا هر قدر سریال جلو می‌رفت به نظر بنده بیننده، داستان خیلی آشنا و آشناتر به چشم می‌آمد. مثل فردی که گاهی در خیابان می‌بینی و خیلی آشنا به نظر می‌رسد اما هرچه فکر می‌کنی به یاد نمی‌آوری کجا با او معاشرت کرده‌ای. این داستان را هم گویی دیده بودی ولی... .
بالاخره با فکر زیاد و مداقه بیشتر شب گذشته گمگشته‌ام را یافتم. فهمیدم چرا داستان این زن اینقدر تکراری به نظر می‌رسد. آری! داستان «آتنه» و گذشته نامعلومش که تدریجا معلوم می‌شود، همان داستان دولت محترم یازدهم و اقدامات آن است. خواهش می‌کنم اگر به قلم نویسنده شک دارید، کمی تامل و تحمل به خرج دهید. حتما در سطرهای بعدی به بنده حق می‌دهید. اما داستان یازدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران چنین است که رئیس آن آمده و نیامده، آه و افغان به پا کرد سفره مردم و معیشت آنها، فریاد کرد ایهاالناس آب خوردن شما هم در تحریم است و باید برویم با کدخدایان مذاکره کنیم که اوضاع شما درست شود. رهبر دلش خون شد، هرچه گفت من به این مذاکرات خوشبین نیستم، هرچه بیانیه داد و خطوط قرمز را مشخص کرد، گوش کسی بدهکار نشد که نشد. علی‌ایحال، مذاکرات دوباره از سر گرفته شد. هتل کوبورگ، لوزان و... دیپلمات‌ها رفتند و آمدند، نشستند و برخاستند. بالاخره این رفت و آمدها برای مردم اگر نان نداشت برای دیپلمات‌ها لااقل حق ماموریت داشت. البته ما که بخیل نیستیم، زحمت می‌کشیدند نوش جان‌شان. حاصل آن همه رفت و آمد و نشست و برخاست،‌ شد توافقی به نام «برجام». همه شاد و شادمان که اوضاع درست شد. گفتند «گلابی و سیب آوردیم» اما یادشان رفت دنباله‌اش بگویند «عزت تون رو بردیم». هنوز مهر توافق «برجام» خشک نشده بود که تحریم‌ها یکی پس از دیگری از راه رسید. بیشتر که گذشت حقایق روشن‌تری از «آفتاب برجام» تابیده شد. معلوم شد اصلا قرار نبوده تحریم‌ها برداشته شود، معلوم شد ایران که یک طرف قرارداد است اصلا حق شکایت از کدخدا را ندارد و اگر بی‌عقلی کند و شکایت کند همه تحریم‌های تعلیق شده، دوباره اجرایی می‌شود.
مردم صبور و امیدوار به دولت امید در شوک تحریم‌های جدید و مسائل پیرامون آن بودند که به ناگاه واژه غریب «FATF» را شنیدند. طبق گفته مسؤولان ظاهرا چیز مهمی نبود. فقط پذیرش مقررات مبارزه با پولشویی بود و بس، ما هم که آخر مبارزه با فساد. اما باز هم با گذشت زمان معلوم شد طبق این قرارداد باید حزب‌الله را در لبنان و حماس را در فلسطین تنها بگذاریم و ای‌کاش به همین جا ختم می‌شد، حالا باید حاج قاسم را هم تحویل دهیم چون اسمش در لیست کذا آمده است.
همه در کش و قوس اینکه بالاخره سردار را، سرِ دار بدهیم یا نه بودند که ماجرای سند «2030» یونسکو عیان شد. اهمیت اجرایی شدن این سند و عمق پنهانکاری‌ها در این قضیه آنقدر بود که فرمانده را به میدان آورد. فریاد رهبر جامعه و پیرو آن برخی نخبگان، کمی کار را برای «سند 2030» سخت کرد. اما چه بگویم که این قصه سر دراز دارد و هنوز پشت‌پرده‌های «برجام»، «FATF» و «سند 2030» آشکار نشده و مردم مات و مبهوت مانده‌اند، که قصه «دستورات اجرایی کمیته بال» سر برآورده است. البته این هم موضوع مهمی نیست چون مسؤولان ما آن را «اصلاح نظام بانکی» خوانده‌اند. تا به اینجا هرچه جلوتر می‌رویم، پشت‌پرده‌های توافقنامه‌های بین‌المللی این دولت آشکارتر می‌شود.
از «آتنه» شروع کردیم، بعد از گذشت 20 سال دوری از خانواده‌اش حالا معلوم می‌شود در سال‌های گذشته با یک نزول‌خوار ازدواج کرده، از نان حلال فروشندگی به قاچاق لوازم آرایش و لباس روی آورده و...، اکنون هم با 550 میلیون تومان بدهی تبدیل به معشوقه یک قاچاقچی بدتر از خودش شده است، دارایی‌های همسر سابقش را یکبار 20 سال پیش و یکبار حالا چوب حراج زده است.
شاید خواننده عزیز فکر کند قصد ما فقط و فقط بیان شباهت‌های آتنه و دولت یازدهم بوده است که اگر اینطور باشد قطعا چنین فکری جفای مسلم در حق «آتنه» است. این دو اصلا قابل قیاس نیستند. معلوم نیست «آتنه» اصلا وجود خارجی داشته یا نداشته است، آنچه بدیهی است شخصیتی است ساخته و پرداخته ذهن نویسنده، لکن دولت یازدهم یک سیستم است، سیستمی که مردم ایران 4 سال پیش به رئیس آن رای اعتماد دادند. اما «آتنه» هرچه باشد، با گذشت 20 سال، سرش به سنگ خورده و نادم و پشیمان به خانواده پناه آورده است. «آتنه» خیلی سعی می‌کند خطاهای گذشته را جبران کند. خیلی تلاش می‌کند آبروی به تاراج رفته خانواده را برگرداند. حالا او که دارای شخصیتی نمایشی است و قابلیت چنین تحولی دارد، به نظر شما آرزوی بزرگی است اگر از خدا بخواهیم مسؤولان دولت ما هم پشیمان شوند و از این همه نهانکاری‌ها و تضییع حقوق ملت دست برداشته و اقدامی برای جبران انجام دهند؟


Page Generated in 0/0433 sec