امیرحسین حسینی: بعد از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی دانشجویان و استفاده از واژه «آتش به اختیار» عدهای از «لیبرالهای وطنی» و «وادادگان سیاسی»، واژه «آتش به اختیار»، را به انحای مختلف و غرضورزانه تفسیر و تحلیل کردند و برای تخطئه این فرمان، در فضای مجازی و رسانههای زنجیرهای خود، اقدام کردند. اما سخن رهبر انقلاب چه بود و چرا تحلیلها به سمت تحریف رفت؟ رهبر فرزانه انقلاب در دیدار برخی دانشجویان فرمودند: وظایف تشکلهای دانشجویی، تلاش همهجانبه برای غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاه است. نگویید دیگر نمیشود در دانشگاه کار کرد؛ در دانشگاه خیلی میشود کار کرد. همه هستههای فکری و فرهنگی و عملی و جهادی هرکدام کار کنند؛ مستقل؛ آتش به اختیار باشند. البته قرارگاه مرکزی دستور میدهد اما چنانکه قرارگاه مرکزی اختلال دارد، شما افسران جنگ نرم، آنجا آتش به اختیارید. گاهی اوقات احساس میشود دستگاههای مرکزی فکری و فرهنگی و سیاسی دچار اختلالند و تعطیلند؛ اینکه در وضعیتی که ما این همه مسائل مهم فرهنگی در کشور داریم، حالا فرض کنیم فلان آهنگ قبل افطار پخش بشود یا نشود، این میشود مساله اصلی، نامهنگاری میکنند؛ این پیداست این دستگاه اختلال پیدا کرده؛ مساله اصلی را از فرعی تشخیص نمیدهند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا شما آتش به اختیارید. رهبر انقلاب فرمان «آتش به اختیار» را در صورتی که دستگاه مرکزی از انجام وظایف خود «ناتوان» و در تشخیص اولویت دچار «مشکل» و دستگاههای فرهنگی و سیاسی دچار «اختلال» شدند صادرکردند. ایشان با گفتن اینکه «قرارگاه مرکزی دستور میدهد اما چنانکه قرارگاه مرکزی اختلال دارد، شما افسران جنگ نرم، آنجا آتش به اختیارید»، عملا راه را بر تحریفکنندگان و کینهتوزانی که مترصد فرصتی هستند تا بیانات ایشان را تحریف کنند و آتش به اختیار بودن را بیقانونی و هرج و مرجطلبی معنا دهند، بستند اما با این حال برخی بر تحریف سخنان رهبر انقلاب همانند تحریف امام و بیاناتشان اصرار کردند و گویا تحریفی که امام بزرگوار را هدف قرار داده بودند این بار به امام حاضر (رهبر انقلاب) رسیده است و جریانی در داخل کشور برای پیشبرد منافع شخصی، بیانات ایشان را به روشهای مختلف تحریف میکند و این تحریف تا جایی پیش میرود که رهبر انقلاب خود شخصا وارد میشوند و بر عدم تحریف و تعبیرهای ناروا از بیاناتشان تاکید میکنند. بر کمتر کسی پوشیده است که تعبیر «آتش به اختیار» رهبر انقلاب در قبال دستگاههایی که دچار اختلال در عملکرد و کجفهمی در اولویتها شدهاند یک امر کاملا عادی و منطقی است، چرا که جامعه مسلمان انقلابی نمیتواند در برابر «عمکرد ناصحیح و ناصواب» دستگاههای کشور دست روی دست بگذارد و به بهانه اینکه وظایف قانونی فلان دستگاه یا نهاد به ما مرتبط نیست، با سستی و سادگی از کنارش بگذرد. اما سوالی که مطرح میشود این است: چرا و چگونه از بیانات رهبر انقلاب به هرج و مرج و بیقانونی تعبیر و تحلیل کردند؟ مگر این جماعت درک و فهم جملاتی که کاملا شفاف و بیّن بیان شده است را ندارند؟ از کجای بیانات رهبر انقلاب میتوان چنین برداشت غلط و چنان تحلیل و تفسیر غلطتری ارائه کرد؟ آن هم بیانات رهبر جمهوری اسلامی که فصاحت در کلام و بلاغت در بیانش زبانزد خاص و عام است. نباید فراموش کرد «تحلیلکنندگانی که در قامت اپوزیسیون در داخل نظام جمهوری اسلامی»، سخنان رهبری را تفسیر و تحلیل کردند یا بهتر بگویم تحریفکنندگانی که بیمزد و مواجب در داخل کشور «زرادخانهای» برای دشمن درست کردهاند بیشتر از دوستداران انقلاب و امام و رهبری، قانونمداری و فصلالخطاب بودن قانون در منظومه فکری و عملی رهبر انقلاب را در تمام اتفاقات داخلی درک کرده و میکنند. بطور مثال آنجایی که عدهای بر ابطال انتخابات در سال 88 اصرار میکردند و با بیقانونی و راه انداختن کارناوالهای خیابانی کشور را به لبه پرتگاه بردند، رهبر انقلاب بر فصلالخطاب بودن قانون تاکید داشتند. یا وقتی رهبر انقلاب به نیروهای انقلابی و آحاد مردم در وقایع مختلف از جمله در حمله به سفارت انگلیس و عربستان و تجمعات مردمی در زمان تصویب برجام، بر تکیه بر قانون و قانونمداری تاکید میکنند چگونه میتوان آتش به اختیار بودن را هرج و مرج و خودسری تعبیر کرد؟ اما جماعتی در کشور بنابه دلایلی، از تحریفات خود دست برنمیدارند و بر مشی انحرافی خود پای میفشارند، حال این تحریف امام خمینی را هدف گرفته باشد یا امام خامنهای را. اینبار رهبر انقلاب با اشاره به شرایط فرهنگی کشور بر اقدامات خودجوش و نه خودسرانه دانشجویان و جریان انقلابی تاکید کردند و با بیان «آتش به اختیار بودن افسران جنگ نرم» در قبال مسائل فرهنگی که با ولنگاری روبهرو است، به نیروهای خودجوش انقلابی و دوستداران اسلام و انقلاب ضمن اعلام ادامه حرکتهای خودجوش مردمی برای اصلاح فرهنگ، نشان دادند فرهنگ بهعنوان یکی از مسائل اصلی و زیربنایی کشور است؛ فرهنگ یک جامعه همانند هوای تنفسی آن جامعه است و تا فرهنگ اصلاح نشود و مراکز فرهنگی و مدیران فرهنگی به اولویتهای این عرصه توجه نکنند فضای فرهنگی کشور با ولنگاری بیشتری پیش خواهد رفت و با آوردن مثالی از کارزار جنگ نظامی نشان دادند «کارزار عرصه فرهنگ از کارزار نظامی اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناکتر نباشد، کمتر نیست»؛ پس باید نیروهای مومن به انقلاب و اسلام در برابر «ولنگاریها و تشخیصهای غلط و اختلال در عملکرد» دستگاههای کشور «آتش به اختیار» باشند. رهبر حکیم انقلاب در شرایطی که دستگاههای عریض و طویل فرهنگی کشور از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که اولویت اصلیاش را به «ربنای شجریان» اختصاص میدهد تا شورایعالی انقلاب فرهنگی که در برابر «سند ننگین و فاجعهآمیز ۲۰۳۰» چنان منفعلانه عمل میکند که رهبر انقلاب در جلسه عمومی به این اتفاق، اعتراض و گلایه میکنند، بر آتش به اختیار بودن جریان انقلاب تاکید میکنند. دقیقا در چنین شرایط و موقعیتی است که نیروی انقلابی و مومن به انقلاب اسلامی همه توان و نیرویش را برای حل مشکلات کشور در دست گرفته و بسیاری از جوانان انقلابی بهصورت خودجوش و مردمی در سراسر کشور جانانه برای اعتلای فرهنگ کشور تلاش میکنند، «آتش به اختیار» بودن در عرصه فرهنگ یک «تصمیم عقلانی» و کاملا منطقی و «امری پسندیده» و مقبول است، چرا که فرهنگ مثل هواست که انسان وقتى این هوا را استنشاق کرد، با هوایى که استنشاق کرده و با آن جانى که گرفته، مى تواند 2 قدم بردارد و جلو برود؛ بقیه کارها همه برخاسته از آن چیزى که استنشاق کرده است. چنانچه یک جایى، هواى مسمومى تزریق بشود، نتیجهاى که در اندامها دیده خواهد شد تابع آن مسمومیتى است که در این هواست. اگر فضا را با دود یا مخدرى تخدیر کنند، وقتى انسان آن را استنشاق میکند، رفتارش متناسب با آن چیزى که استنشاق کرده میشود؛ فرهنگ یک چنین حالتى دارد پس در عرصه فرهنگ باید آتش به اختیار بود و آتش به اختیاری یک مسؤولیت است.