printlogo


کد خبر: 177148تاریخ: 1396/3/31 00:00
مسأله تفاوت در نگاه به آمریکاست!

سیدیزدان حبیبی: حرکت ملی مردم ایران برای احقاق حق دستیابی به صنعت هسته‌ای و مناقشه و جنجال قدرت‌های جهانی برای جلوگیری از داشتن این حق، یقینا خبرسازترین و موردتوجه‌ترین پدیده سال‌های اخیر بوده است و از جهت تاثیرگذاری در فضای سیاسی و اجتماعی ایران، می‌تواند با رخداد‌های بزرگ تاریخ معاصر مقایسه شود. نهضت ملی شدن صنعت نفت و مباحث پیرامون آن شبیه‌ترین پدیده تاریخی به مناقشه هسته‌ای سال‌های اخیر است. استراتژیک بودن نفت و صنعت نفت، جای خود را به اهمیت و تاثیر صنعت هسته‌ای در مناسبات بین‌المللی و دولت ملی مصدق که برآمده از خواست ملت بود جای خود را به دولت‌های پیاپی جمهوری اسلامی و در سال‌های اخیر به دولت یازدهم به ریاست دکتر حسن روحانی داده‌اند و در نهایت و در سمت مقابل هر دو پدیده، دولت‌های آمریکا و انگلیس هستند که اگرچه روش‌های آنها به اقتضای زمان تغییراتی داشته اما ماهیت آن ثابت بوده و البته تجربه 60 ساله را نیز به همراه خود دارند.
در سال‌های آخر دهه 20 زمانی که ملت ایران برای در اختیار گرفتن «کنترل» صنعت نفت و منابع نفتی قیام می‌کند، انگلیس و آمریکا در پیمانی راهبردی با مجموعه‌‌ای از تحریم‌های نفتی، کالایی و ارزی، دولت و ملت ایران را محاصره اقتصادی کرده و با استفاده از این اهرم سعی می‌کنند در «مذاکرات نفت» طرف ایرانی را مجاب به کوتاه آمدن از حق خود کنند. به علاوه دولت انگلیس با برگزاری رزمایش در خلیج‌فارس و تهدید نظامی، همچنین متهم کردن ایران به برهم‌زنی امنیت جهانی در شورای امنیت سازمان ملل، فشار خود را تشدید می‌کند. جالب است که مشابه مجموعه‌ این اقدامات علیه نهضت ملی نفت، در چند سال گذشته از سوی آمریکا و انگلیس تکرار شده ‌است اما این مرتبه به دلیل مخالفت با برنامه هسته‌ای ایران.
هر چند بررسی همه جوانب هر دو پدیده و بویژه بهره‌گیری از تجربه‌های آنها، بسیار مهم و ضروری است، اما آنچه می‌خواهیم در این نوشته به آن بپردازیم، نگاهی به عملکرد دولت دکتر مصدق در نحوه مواجهه با دشمن‌های خارجی و مقایسه آن با عملکرد دولت دکتر روحانی در همین زمینه است.
1- درک و آشنایی با فضای بین‌المللی
بررسی میزان درک و آشنایی با فضای بین‌المللی در هر دو دولت مصدق و روحانی، مهم‌ترین مولفه برای ارزیابی عملکرد سیاست خارجی این دولت‌ها است. در نگاهی خوشبینانه هر دو دولت به‌رغم ادعاها و تجربه‌های چندین ساله، آشنایی و درک کافی نسبت به واقعیت‌های دنیا ندارند و در شرایطی که دولت‌های قدرتمند فقط و فقط به افزایش و اعمال اقتدار خود توجه می‌کنند، دولت‌های دکتر مصدق و دکتر روحانی، تصور دارند  فضای بین‌المللی یک رقابت سالم بین کشورهاست و احیانا ممکن است بعضی قدرت‌ها در این بین نسبت به دیگران خیرخواهی داشته باشند. دکتر مصدق به‌رغم تجربه چندین ساله خود در مناصب مهم از جمله وزارت امور خارجه و همچنین از نزدیک دیدن وقایع مهمی مانند جنگ‌های اول و دوم جهانی، نگاهی توأم با ملاطفت و خوشبینی نسبت به نیروهای خارجی بویژه آمریکا داشته و این نظر خود را مکررا در نامه‌های پیاپی خود به روسای‌ جمهور آمریکا (ترومن و آیزنهاور) ابراز داشته است. دقت در جملاتی از اولین نامه دکتر مصدق به هری ترومن (رئیس‌جمهوری آمریکا) می‌تواند جالب توجه باشد: «نظر به اینکه بین ملتین ایران و آمریکا همواره روابط دوستانه برقرار بوده رجاء واثق هست که هیچ موقع کوچک‌ترین خللی به این حسن روابط وارد نشود و ملت بزرگ و ارجمند آمریکایی از طرفداران جدی آزادی و حاکمیت ملل شناخته شده و فداکاری‌های آن ملت نیک‌نهاد در دو جنگ اخیر بهترین گواه این معنی است، لذا لازم دانستم خاطر آن حضرت را از جریانات اخیر مستحضر سازم و یقین دارم که دولت‌های آزاد جهان و خصوصا دولت دوست ما آمریکا در این موضوع مهم از معاضدت به آمال ملی ایران خودداری نخواهد کرد».(1)
دکتر مصدق در حالی آمریکا را «طرفدار جدی آزادی و حاکمیت ملل» می‌خواند و «فداکاری آن ملت نیک‌نهاد در دو جنگ [جهانی] اخیر» را گواه آن می‌داند، که 6 سال پیش همین رئیس‌جمهور آمریکا(هری ترومن) دستور حمله با بمب اتم به ژاپن را صادر می‌کند و آلمان را بین خود و دیگر کشورهای پیروز در جنگ دوم جهانی تقسیم می‌کند. دکتر مصدق با همین نگاه در طول دوران نخست‌وزیری خود چندین بار مطالبات ایران از متفقین به دلیل خسارت‌های جنگ دوم جهانی را از آمریکا مطالبه می‌کند و متن همه نامه‌ها نشانگر مطالبه از موضع ضعف و امید داشتن به تحقق وعده‌‌ آمریکاست.
درباره انگلیس نیز اگرچه دکتر مصدق مواضع محکمی دارد و با دیدن دخالت‌های انگلیس در کشور، دست به تعطیلی کنسولگری‌های آن کشور و در ادامه قطع روابط سیاسی می‌زند، اما با انگلیس تنها بر سر مساله نفت و شرکت نفت مناقشه داشته است و روحیه استعمارگری انگلیس و فزون‌خواهی آن را گویی نمی‌بیند. به عنوان مثال در واکنش به شعار «مرده‌باد انگلیس» جمعیتی که مصدق بعد از قطع روابط با انگلیس برای آنها سخنرانی می‌کرد، می‌گوید: «نه آقایان! من حاضر نیستم شما بگویید مرده‌باد انگلیس. بلکه ما و شما و هر دو می‌خواهیم و دعا می‌کنیم که خدای متعال دولت انگلیس را برای شناختن حق مسلم ما هدایت کند. خدای متعال بدبختی‌های ملت ما را در جلوی چشم آنها مجسم کند. هموطنان عزیز من! دولت انگلیس یک وقت در این مملکت سیاست خوبی را تعقیب کرد. آن وقت اول مشروطیت بود. دولت انگلیس وقتی دید عناصر خائن و وطن‌فروشی به دولت تزاری می‌گروند، آمد و از آزادیخواهان حمایت کرد و مشروطیت ما با خون شهدای آزادی گرفته‌ شد. این سیاستی بود که دولت انگلیس بسیار خوب بازی کرد. پس از آن دولت انگلیس از این رویه عاقلانه خود صرف‌نظر نمود و حاضر شد با دولت تزاری روسیه قرارداد نفوذ امضا کند».(2)
البته ناگفته نماند دکتر مصدق مساله اصلی مناقشه نفتی و خواست ملت ایران را بخوبی درک کرده ‌بود و هیچ‌کدام از پیشنهادهای آمریکا و انگلیس و بانک بین‌المللی را که تنها در ظاهر موافق ملی شدن نفت بودند ولی عملا «کنترل» نفت را در اختیار قدرت‌ها قرار می‌دادند، نپذیرفت.
دولت دکتر روحانی نیز متاسفانه با در نظر نگرفتن اهمیت راهبردی صنعت هسته‌ای و خواست اصلی آمریکا برای مهار ایران به وسیله مذاکرات و توافق‌های بین‌المللی، تصمیم‌گیری برای صنعت هسته‌ای را در چارچوب برجام محدود کرده‌است. همچنین دکتر روحانی بدون توجه به انگیزه اصلی قدرت‌ها که تامین حداکثری منافع اقتصادی خود و بالاتر از آن محدود کردن قدرت سیاسی باقی کشورهاست، تصور می‌کند با محدود کردن توان هسته‌ای کشور، سرمایه‌‌گذاری خارجی با حجم زیادی صورت می‌گیرد و با شکل‌گیری رقابت اقتصادی بین کشورها، منافع ملی و اقتصادی ایران تامین می‌شود. تصوری که تاکنون معلوم شده است به کلی دور از واقعیت است.
2- نحوه تعامل با رهبر سیاسی،اجتماعی و مذهبی مردم
در مقابل نگاه خوش‌بینانه نسبت به قدرت‌های جهانی و عدم درک و آشنایی با واقعیت‌های دنیا، در دوران هر دو دولت، افراد و جریان‌های دیگری نیز وجود دارند که همواره نسبت به «دشمنی دشمن» گوشزد می‌کنند. لذا نحوه تعامل و مواجهه دولت‌های دکتر مصدق و دکتر روحانی با این جریان‌ها حائز اهمیت است. در زمان دکتر مصدق، آیت‌الله کاشانی به عنوان رهبر سیاسی، اجتماعی و مذهبی مردم مواضع خود را نسبت به آمریکا و انگلیس صراحتا بیان می‌کنند و حتی در دیدار فرستاده رئیس‌جمهور آمریکا برای مذاکرات نفت نیز خیلی روشن موضع خود را می‌گویند: «تا دو سال پیش روی هم رفته مردم ایران به ملت آمریکا خوشبین بودند اما دیگر این خوشبینی از میان رفته ‌است، زیرا مردم این کشور ابدا خوش‌شان نمی‌آید کشورهای دیگر خواه دور و خواه نزدیک در امور داخلی او مداخله کنند... ما از شما هیچ چیز نمی‌خواهیم و هیچ کمکی توقع نداریم جز اینکه در کار ما مداخله نکنید و بخصوص با انگلیسی‌ها که به کشور ما فشار وارد می‌کنند همکاری و مساعدت نکنید».(3)
همچنین فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب‌صفوی، درباره اعتماد نکردن و بدبین بودن به نیروهای خارجی بویژه آمریکا هشدارهای جدی می‌دهند و در مقاله‌ای تحت عنوان «اجنبی، اجنبی است» به صراحت بیان می‌کنند به‌رغم اخراج انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها با دسترسی‌هایی که دارند همان نقش را ایفا خواهند‌کرد.
حتی بین طرفداران دکتر مصدق نیز افرادی بودند که قابل اعتماد نبودن قدرت‌ها را تذکر و هشدار می‌دادند. از جمله آنها می‌توان به «اصغر پارسا»، سخنگوی فراکسیون نهضت ملی در مجلس هفدهم اشاره کرد. او در بخشی از نطق بسیار مهم خود که بعد از سفر به آمریکا داشته است به‌روشنی نظر خود را درباره قدرت‌های جهانی و انتظار کمک از آنها اعلام می‌کند: «هموطنان عزیز! با تمام تظاهراتی که از طرف بعضی از خارجیان به عنوان مساعدت در حل این معضل می‌شود نباید به امید دیگران نشسته و تصور کرد ملل ستمدیده‌ جهان در دنیایی که زور و زر جای انصاف و عدالت را گرفته مشفقی غمخوار خواهند داشت و یقین داشته باشند که ملل بزرگ جانب یک ملت ضعیف را در برابر یک کشور نیرومند نخواهند گرفت. خود آقایان ملاحظه می‌فرمایند با تمام تظاهرات دوستانه و غمخواری‌هایی که از اطراف و جوانب و از بلوک‌های به‌اصطلاح غربی و شرقی در این باب شده، کوچک‌ترین مساعدتی به ملت رشید ایران نشده و فقط به تعارفات لفظی اکتفا گردیده است»(4)
در مقابل و در نهایت دکتر مصدق، متاسفانه نه‌تنها به بسیاری از هشدارها توجهی نشان نداد، بلکه با اقدامات خود کاملا خلاف مصالح ملی عمل کرد و اختلاف‌های داخل نهضت ملی را تشدید کرد. طرفداران دکتر مصدق با دادن نسبت‌های ناروا به آیت‌الله کاشانی عملا تاثیرگذاری ایشان در جامعه را تحت‌الشعاع قرار دادند.
شهید نواب صفوی در 28 ماه نخست‌وزیری دکتر مصدق، 22 ماه را در زندان به سر برد و با لایحه «درخواست اختیارات برای نخست‌وزیری» عملا جبهه ملی به چند پاره تقسیم شد و دکتر مصدق در ازای اعتماد به آمریکا، نسبت به نیروهای ملی سوءظن و عدم اعتماد پیدا کرد. درباره مناقشه هسته‌ای نیز رهبر انقلاب بارها و بارها قابل اعتماد نبودن آمریکا به عنوان مدعی اصلی برنامه هسته‌ای ایران را هشدار داده‌اند و با بیان دلایل متعدد سعی در ایجاد نگرش درست در این راستا داشته‌اند و بویژه درباره سوءاستفاده‌های دشمن از خلل‌هایی که در برجام وجود دارد اظهار نگرانی کرده‌اند اما دولت دکتر روحانی همچنان راه خود را ادامه می‌دهد و در ادامه برجام هسته‌ای به دنبال برجام‌های دیگر است. جناح مومن و انقلابی نیز در طول 3 سال اخیر، مدام انواع و اقسام دشمنی‌های آمریکا را با استفاده از تریبون‌ها و رسانه‌های مختلف گوشزد کرده‌اند اما متاسفانه تنها بی‌مهری و در مواردی قهر و غضب دولت دکتر روحانی شامل حال‌شان شده ‌است. بی‌سواد، بی‌شناسنامه و ترسو خواندن از یک سو و از طرف دیگر تذکر‌ها و شکایت‌ها و توقیف‌ها تنها جوابی بوده‌ است که دولت دکتر روحانی در پاسخ به انتقادها داده ‌است.
جمع‌بندی
عدم درک درست واقعیت‌های بین‌المللی، اعتماد و خوش‌بینی بیجا نسبت به آمریکا را در پی خود داشته است. آنچه این خوش‌بینی و اعتماد را تلخ می‌کند، ضررهایی است که در پی آن به کشور وارد می‌شود. دکتر مصدق اگرچه بدرستی روابط سیاسی را با انگلیس قطع و سفارتخانه آن کشور را تعطیل می‌کند اما به دلیل وجود همراهی راهبردی آمریکا با انگلیس، تمام روابط شبکه‌ای انگلیس به سفارتخانه آمریکا منتقل می‌شود و با تقویت این شبکه و به کارگیری آن، آمریکا ابتدا اختلافات داخل نهضت ملی را تشدید می‌کند و بعد از ایجاد گسست داخلی و مایوس کردن مردم و بدون پشتوانه شدن دولت دکتر مصدق، ضربه نهایی خود با تدارک دیدن و اجرای کودتای 28مرداد وارد می‌کند. درباره دولت دکتر روحانی نیز خوش‌بینی به آمریکا در مرحله اول شبکه ارتباطات آمریکا که سالیانی است در پی تغییر سیاست‌ها و ماهیت جمهوری اسلامی است را فعال کرده ‌است. در مرحله بعدی، اعتماد به آمریکا برنامه هسته‌ای ایران را مهار کرده‌ و عملا یکی از منابع قدرت بین‌المللی ایران به وسیله برجام محدود شده ‌است و قطعا در ادامه محدود و مهار کردن ایران در حوزه‌های دیگر بویژه منطقه را به دنبال خواهد داشت. در پایان، با توجه به برجام، می‌توان گفت دکتر روحانی در زمینه اعتماد و خوش‌بینی به آمریکا گوی سبقت را از دکتر مصدق ربوده ‌است. با این تفاوت که اگر در دولت دکتر مصدق، اعتماد به آمریکا کودتا علیه دولت ملی را به دنبال خود داشت و ضربه‌های جبران‌ناپذیری را به ملت ایران وارد کرد، اعتماد به آمریکا در دولت دکتر روحانی، با توجه به اینکه عدم تلاش برای حل مشکلات داخلی تورمی از معضلات اجتماعی را ایجاد کرده‌ است، شاید منجر به فروپاشی اجتماعی شود. با در نظر گرفتن دشمنی و کینه‌ای که دولت آمریکا طی 38 سال بعد از انقلاب اسلامی نسبت به مردم ایران دارد، در صورت ادامه خوش‌بینی و اعتماد به آمریکا، نه‌تنها مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور حل نمی‌شود بلکه شاهد ضربه‌های سهمگین‌تری از طرف دولت آمریکا به مردم ایران خواهیم بود.
...................................................................................
پی‌نوشت
1- بهار، دکتر مهدی، میراث‌خوار استعمار، ص 607
2-  مکی، حسین، خلع ید، صص 7-913
3-  زهتاب‌فرد، رحیم، افسانه مصدق، صص 3-452
4-  مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره هفدهم، جلسه 33، 8 آبان


Page Generated in 0/0257 sec