محراب محمدزاده: پخش دوباره فیلم سینمایی «خداحافظ رفیق» باعث شد یادمان بیاید این روزها هنرمندانی در همین چند قدمی ما هستند که به هر دلیلی کمکار شدهاند. بهزاد بهزادپور از آن دسته هنرمندانی است که وقتی کمکار است بیش از آنکه ضرری متوجه خودش شود، مخاطبان ضرر میکنند. این نوشتار آنقدر مجال ندارد که بخواهد برای اثری چون «خداحافظ رفیق» حرفی بزند، اما میتواند یادآور مؤلفی باشد که جایش خالی است. مؤلفی که بسیاری وامدار او هستند و در حال کار، اما خودش در گوشه نشسته است و مشغول نوشتن. بهزادپور با نگاه همیشه خاص خود فضاهایی تازه در باب هنر باز کرده است که تا سالیان بسیاری از تجربههایش بهره میبرند، شاید نقطه عجیبتر ماجرا این باشد که بهواقع بهزادپور این روزها در اتاق زیبا و خانگی خود مشغول نوشتن است، نوشتنی که به قول خودش از او برای آیندگان میماند، اما ای کاش میشد دوباره او را وسط میدان هنری کشور دید، هرچند بیمیل است به این اتفاق، اما ای کاش فیلمنامه «وقتی که کوه گم شد» او که درباره شهید حاج احمد متوسلیان است به مرحله تولید میرسید تا نیاید آن روزی که بخواهیم بگوییم حیف، یا فیلمنامه «فوقسری» که 3 سال پیش نیستان آن را چاپ کرد.آخرین کاری که از بهزادپور اجرا شد، «شبی در کهکشانها» است، نمایش میدانیای که سال ۹۳ اجرا شد. بهزادپور این نوع اثر ترکیبی را بهنوعی برای نخستینبار اوایل دهه ۸۰ به هنر ایران معرفی کرد و باعث ایجاد جریانی تازه در عرصه تئاتر کشور شد، هرچند پس از او بسیاری تنها مقلد پر از اشتباه بهزادپور بودند و بهجای سوق آن به میان بدنه اصلی تئاتر کشور، آن را پنهان کردند. رهبر انقلاب در دیدار با عوامل «شب آفتابی» فرموده بودند که این کار باید تکثیر شود و در انحصار افراد نماند، اما ماجرا طوری دیگر رقم خورد. احیای دوباره این نوع از تئاتر که به تعبیر رهبر انقلاب «مثل تئاتر از غرب به ما نرسیده و طراحی بومی و اسلامی دارد و مردم ارتباط خوبی با آن گرفتهاند» مساله اصلی است که شاید در این برهه از زمان کسی جز بهزادپور نتواند با طرح و داستانی نو این روند تکراری نمایشهایی که تنها نامشان تغییر میکند را بشکند. بهزادپور مولف است، مولفی به تمام معنا، مولفی کامل که هم در طرح بحثش، هم در نگارش آن و هم در اجرای اثر مخاطب را غافلگیر میکند. بهزادپور هم فیلمنامههای آماده بسیار دارد و هم ایدههای اجرایی نابی که شاید نیاز است همگرایی مناسبی میان او و مسؤولان ایجاد شود تا دوباره بازگردد، البته بسیار هستند هنرمندانی که تئاتر و سینمای ما از آنها محروم است، مانند دوست قدیمی و همیشگی بهزادپور، سیدمهدی شجاعی که خودش حدیث مفصلی است، نمیدانم مرثیه نبود این بزرگان کی و کجا تمام میشود؟
شما را دعوت به خواندن یا خواندن مجدد کتابهای زیر میکنم که بهواقع پس از هر بار خواندن آهی از نهادمان بلند میشود:
«فوقسری»، «شومن»، «امپراطور عشق»، «کلانتری غیرانتفاعی»، «وقتی کوه گم شد»، «قله دنیا»، «تیر چراغ برق»، «چشم خفاش» و... . آقای بهزاد بهزادپور! باور کنید جای شما خالی است. نسلی تازه منتظر آثار شماست.