دخترم مشغول بازی با عروسکش است و پسرم با ماشینش، همسرم دارد سریال نگاه میکند و من هم هر از گاهی تلگرامم را میبینم. خبرهای گوناگون از مرزها و داخل کشور برایم ارسال میشود که از دستگیری باندهای اشرار و تروریست و قاچاقچی حکایت دارد. خبرهای خارجی هم که پر است از اخبار ناامنی در عراق و سوریه و افغانستان و ترکیه و لیبی و پاکستان و فیلیپین و لبنان و اروپا. دوباره به خانوادهام نگاه میکنم و آرامششان، سرم را بیاختیار به آسمان بلند میکند و بلند میگویم «الحمدلله». ناگهان توجه همه به من جلب میشود. ساعت 10 شب میشود و بیانات حضرت آقا در دیدار خانواده معظم شهدای مدافع حرم و مرزبانی آغاز میشود. از شهادت و آثار عظیم اخروی و دنیوی آن میگویند، از این میگویند که چقدر جمهوری اسلامی و ایران زیر دین شهدا و خانوادههای شهدا است. میفرمایند که همه مدیون شهدایند و اگر این شهدا نبودند الان ما امنیت نداشتیم و در شهرهایمان باید با دشمن میجنگیدیم. دوباره نگاهی به دختر و پسرم میاندازم. من هیچ وقت به این اندازه خودم را مرهون شهدای مدافع وطن و حرم ندانسته بودم.
رهبر انقلاب تعبیر عجیبی از شهدای مرزبان دارند:
«آنها – طفلکها – دیده هم نمیشوند. شما در خانههایتان نشستهاید، از مرز چه خبر دارید؟ شما پسرتان را، دخترتان را میفرستید مدرسه، میآید، نگران نیستید؛ خودتان میروید محل کار و میآیید، نگران نیستید، میروید در پارک مینشینید، نگران نیستید، راهپیمایی میکنید، نگران نیستید؛ نگران ناامنی نیستید، دارید با امنیت زندگی میکنید، چه خبر دارید که آنکه در مرز ایستاده و جلوی دشمن را گرفته که وارد کشور نشود، او دارد چه میکشد؟ این را مردم خبر ندارند، او مظلوم است. شهدای مرزی ما مظلومند؛ چه در مرزهای جنوب شرقی یعنی منطقه بلوچستان و کرمان و مانند اینها، چه منطقه شمال غربی یعنی منطقه کردستان و کرمانشاه و بقیه جاها، چه بقیه مناطق دیگری که در مرزها مشکلاتی وجود دارد، در همه اینها این مرزدارهای ما هستند که دارند با همه وجود، آنجا دفاع میکنند. اگر این مرزدارها نباشند، از بعضی از مرزهای ما هزار کیلو هزار کیلو موادمخدر وارد کشور میکنند که هر یک کیلویش ممکن است 100 جوان را بدبخت کند و به روز سیاه و به خاک سیاه بنشاند. چه کسی جلوی اینها را میگیرد؟ مرزدارما! اینها هستند که دارند فداکاری میکنند؛ بعد هم شهید میشود؛ این شهید خیلی ارزش دارد».
حالا دخترم کنار عروسکش آرام خوابیده است و من به دختر آن مرزبانی فکر میکنم که امشب هم با وعده آمدن پدر به خواب میرود.