حسین غفوری: در حالی که کمتر از یک ماه به شروع فصل جدید باقی مانده است، ترکیب هیأت مدیره باشگاه پرسپولیس به زعم وزارتنشینان «ترمیم» نشده است. ابتدا باید بررسی کرد که نفس این تغییرات تا چه حد ضرورت داشت؟ آیا منطقی بود وزارتخانه به ترکیب برنده دست بزند یا خیر؟ این دو تیم با همین ترکیب کجدار و مریز خود را به ساحل امن و آرامش رسانده بودند، آن هم بعد از سالها. آیا تضمینی وجود دارد پس از جراحی در بدنه باشگاه، باز هم موفقیت حاصل شود؟ رجعت به امثال «قریب» که سابقا امتحان پس دادهاند، چه توجیهی داشت؟ شاید در استقلال با توجه به درگذشت «مرحوم پورحیدری» ترمیم تا حدی توجیهپذیر باشد اما در پرسپولیس چه محلی از اعراب دارد؟ هماکنون گفته میشود ذوالفقارنسب و حسین عبدی از اعضای منتخب هستند. اضافه کردن «بیژن ذوالفقارنسب» مربی سابق استقلال با آن سابقه و عقبه برانکوستیزی چه توجیه عقلانی دارد؟ کنایهآمیز آنجاست که نخستین دستور کار هیات مدیره جدید «بررسی شرایط تمدید قرارداد برانکو برای 5 سال آینده» است! این اساتید نه 5 سال که 5 روز هم به برانکو فرصت نخواهند داد، چرا که از نظر آنها همین امروز هم زمان برانکو برای نشستن روی نیمکت پرسپولیس منقضی شده است. ضمن اینکه صحبت از حضور «حسین عبدی» در سطوح مدیریتی باشگاه است. ظاهرا بزرگان تصمیمساز مستحضر نیستند که عبدی توسط همین برانکو از کادر فنی برکنار شده است. آیا حضور او عاری از عداوت و خصومت خواهد بود؟ آیا در میان بزرگان پرسپولیس قحطالرجال است که قرعه حضور در هیات مدیره همواره به نام همین چند نفر میافتد؟ امثال «افشین پیروانی»، «مهدی مهدویکیا»، «ادموند بزیک» و سایر پیشکسوتان خوشنام و بیحاشیه چه وقت باید محک بخورند؟ بیژن ذوالفقارنسب که با ادعای بضاعت فنی نزدیک به یک دهه است از مربیگری در سطح اول کشور عاجز است یا حسین عبدی که رزومه و کارنامه قابل دفاعی ندارد، نیمکت پرسپولیس را حق طبیعی و مسلم خود نمیدانند؟ حضور آنها بهعنوان کارفرمای برانکو عقلانی و عقلایی است؟ این «اپوزیسیونسازی» در ترکیب هیأتمدیره به چه معناست؟ آیا 2 جریان مخالف در یک ترکیب واحد میتوانند متحد، موفق و ثمربخش باشند؟ ذوالفقارنسب، عبدی و کاشانی یعنی طیف مخالف برانکو با طاهری و گرشاسبی و جریان حامی پروفسور به فصل مشترکی میرسند؟ واضح است که این ترکیب از ابتدا بوی شکست میدهد. چهرههایی که میآیند تا یار شاطر شوند اما بار خاطر میشوند و شکاف مدیریتی، حواشی و مصاحبههایی که هر روز به روح و روحیه هواداران خدشه وارد میکند. در استقلال هم اوضاع تعریفی ندارد. حضور قریب به عنوان آلترناتیو «افتخاری» از همین ابتدا بوی نفاق و تفرقه را به مشام میرساند. ضمن اینکه ابقای «حسن زمانی» با آن مواضع جنجالی و در حالی که با کادر فنی استقلال زاویه جدی دارد، از آن دست اقداماتی است که لابد فلسفه آن را فقط «سلطانیفر» و «داورزنی» میدانند و بس. ایکاش امروز که 2 تیم به صورت خودجوش راه خود را یافتهاند، وزارت ورزش در مقابلشان سرعتگیر و دستانداز نصب نکند. ایکاش همانطور که خود را از کمک مالی و سختافزاری به آنها معاف کرده، از دخل و تصرف در تصمیماتشان هم خودداری ورزد. وزارتخانهای که تکلیفش را با این 2 تیم مشخص نمیکند تا مانند همیشه از زبان شاعر خطابشان کنیم که «یا بکش یا دانه ده یا از قفس آزاد کن».