رخدادهای 38 سال گذشته و نوع کنشهای سیاسی جامعه در این مدت، نشان داده است مردم بهرغم اینکه برای انتخاب مسؤولان کشور پای صندوقهای رأی میروند و گاه رأی قاطع خود را به نام افرادی به صندوق میاندازند اما در عین حال هیچ وقت با کسی تا ابد عقد اخوت نبستهاند و رأیشان به افراد همواره رأی مشروط است. تجربه اولین رئیسجمهور کشور و تصور وی از رأی مردم و به تبع آن نوع برخوردش با این مساله، یکی از قطعههای عبرتانگیز تاریخ جمهوریاسلامی است. بنیصدر که زمانی موفق شده بود اکثریت قاطع آرای مردم را به خود اختصاص دهد و با 11 میلیون رأی، نخستین رئیسجمهور ایران لقب بگیرد، تصورات موهومش نسبت به آرای مردم، فرجام بدی را برای او رقم زد و 36 سال قبل بود که بعد از یک سال و چند ماه، از ریاستجمهوری خلع شد. مجموعهای از عوامل و مشخصههای رفتاری و شخصیتی در بنیصدر وجود داشت که کار وی را به آنجا رساند و به عبرتی برای همه رؤسای جمهور بعد از خودش تبدیل شد. بررسی تاریخی عملکرد و رفتارها و نوع مواجهه بنیصدر با جامعه و ارکان حکومت، بیانگر برخی از این مشخصههای رفتاری و شخصیتی خاص است:
1- برخوردهای متفرعنانه و متبخترانه با منتقدان یکی از مشخصههای بارز بنیصدر بود. این سبک برخوردها هم در هجمههای گسترده به نهادهای انقلابی نظام خود را نشان داده بود و هم حتی در برخی برخوردهای شخصی او با دیگران. حسن یوسفیاشکوری که خود از نمایندگان حامی بنیصدر در مجلس اول بوده، میگوید: «ایشان پس از حضور در افتتاح مجلس گفته بود مجلس او را تخفیف کرده است و دلیل آن را نیز عدم بلند شدن نمایندگان هنگام ورود ایشان به مجلس میدانست. این حرف موجب شگفتی و خشم بسیاری شد. بار دوم که ایشان میخواست به مجلس بیاید، آقای هاشمی، رئیس مجلس از نمایندگان خواهش کرد به خاطر حفظ وحدت جلوی پای رئیسجمهور بلند شوند. واقعا توقع شگفتی بود. همه ما از این توقع ناخرسند بودیم اما عموم نمایندگان به خواسته هاشمی تن داده و جلوی پای بنیصدر ایستادند». همچنین احمد توکلی، نماینده مجلس اول که در جریان اختلافات بر سر معرفی کابینه با بنیصدر تعامل داشته، در رابطه با رفتارهای مغرورانه وی میگوید: «در بحث معرفی وزرا به مجلس، 4 نفر را آقای بنیصدر نپذیرفت. حکمیت شد؛ آیتالله یزدی از جامعه مدرسین و نایب رئیس مجلس و آیتالله انواری عضو جامعه روحانیت مبارز و نماینده تهران، حَکَم شدند. حکمها همراه با ما 4 نفر به اضافه شهید رجایی به دفتر بنیصدر رفتیم. من مهندس موسوی را برای نخستینبار در آنجا دیدم. وارد دفتر شدیم، آقای بنیصدر شلوار کردی پایش بود و روی کاناپه نشسته بود، یک پایش را هم روی کاناپه جمع کرده بود. وقتی وارد شدیم او به احترام هیچ کدام ما، حتی 2 شخصیت روحانی از جای خود بلند نشد. یک صندلی در اتاق کم بود من رفتم کنار بنیصدر روی کاناپه نشستم تا کمی توجه پیدا کند».
2- مجموعه سخنرانیها و مواضع بنیصدر در همان مدت یک سال و چند ماهی که وی رئیسجمهور بود، کینهتوزی شدید وی نسبت به نهادهای انقلابی و هجمههای تند به این نهادها را نشان میدهد. به عنوان مثال وی در سخنرانی 22 بهمن سال 59 نهادهای انقلابی را مورد هجمه قرار داد و آنها را به دیکتاتوری متهم کرد: «فقدان امنیت قضایی، وجود مراکز تصمیمگیری، اقدامات خودکامه و علاوه بر آن رواج روش ترور و بعضی روشهای نادرست دیگر عاملیت و حاکمیت دولت را در بسیاری نقاط به خطر انداخته است. به شما مردم نسبت به نبود امنیت اعلام خطر میکنم. ما امنیت قضایی و اخلاقی میخواهیم. اینکه هنوز بتوان در خیابانها کتاب سوزاند و هنوز بتوان به خوابگاهها حمله کرد و هنوز بتوان غیر از طریق مقامات قانونی مدرسه تعطیل کرد، امری نیست که با آن بتوان در جمهوری اسلامی پیش رفت. همه کارمندان ما باید امنیت شغلی و امنیت از هر لحاظ پیدا کنند».
3- بنیصدر در حالی که رئیسجمهور و دومین شخص نظام بود اما در عین حال مدام به دنبال این بود که از خود چهرهای در قالب اپوزیسیون نظام ارائه دهد. وی با متهم کردن انقلابیون به زورگویی و تلاش برای ارائه تصویری خشن از آنها، این هدف خود را دنبال میکرد. سخنرانی او در 17 شهریور سال 59 در میدان شهدا که وی طی آن از اقلیتی سخن میگوید که به گفته او قصد تسخیر همه امکانات سیاسی و نظامی کشور را دارند و اولین هدف آنها رویارویی با رئیسجمهور و از میان بردن قدرت او است، در همین راستا بود: «یک نظریهای وجود دارد که باید یک اقلیت منسجم در خط حاکمیت کامل برقرار کند. این اقلیت برای استقرار حاکمیت خویش کوشیده است و میکوشد رهبری نهادهای انقلابی را به دست بگیرد. کوشیده است و میکوشد رادیو و تلویزیون و روزنامه را به دست بگیرد و نگذارد هیچ نشریهای که مخالف باشد امکان حیات داشته باشد». همچنین سخنرانی جنجالی او در غائله 14 اسفند نیز از دیگر نمونههایی است که سیاست اپوزیسیوننمایی وی را نشان میدهد. وی در بخشی از این سخنرانی با تخطئه نیروهای انقلابی و حزباللهی، درباره آنها میگوید: «عدهای برای اخلال اینجا آمدهاند، اگر دست از اخلال برندارند من از شما مردم خواهم خواست چماق به دستانی را که میخواهند جمهوری را به لجن بکشند، تنبیه کنید».
4-کسب 11 میلیون رأی، بنیصدر را به قدری غره کرده بود که او از اینکه به تحریف تاریخ ائمه بپردازد و آنها را با خود تطبیق بدهد هم ابایی نداشت. او مردادماه 59 در سخنرانی عمومی با حمله به منتقدانش گفت: «این سخن تازهای نیست. در صدر اسلام نیز در برابر عدل علی، پیراهن عثمان را پرچم کردند و هر روز به بهانهای عرصه را بر امام تنگ کردند. ما نیز اینکه در برابر این انحصارگران و در برابر دسته دوم خوارجی که میخواهند به نام خدا و دین خدا، استقرار حکومت اسلامی را غیرممکن کنند، ایستادهایم».
5- بنیصدر با وجود آنکه از نظر منش رفتاری و رویکرد مدیریتی و فکری فاصله ژرفی با حضرت امام داشت و در واقع در خط مقابل ایشان قرار داشت اما در عین حال تلاش میکرد از بیت امام برای اغراض سیاسیاش استفاده کند. وی وقتی در جریان معرفی نخستوزیر به مجلس در چندین مورد با مخالفت مجلس مواجه شد، تصمیم گرفت حاجاحمدآقا را به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی کند که البته با مخالفت حضرت امام- که حاضر نبودند کسی از نزدیکان ایشان در مشاغل اجرایی قرار بگیرند- مواجه شد.