سیر کشف حجاب در ایران قبل از آنکه به عنوان اقدام رضا شاه در سال 1314 مطرح شود، ریشه در تجددگرایی و تجددطلبیای دارد که برای تبیین این جریان، لازم است آن را در آینه تجددطلبی جستوجو کرد. نخستین برخورد نوگرایان ایرانی با آداب و رسوم غربی در کنار استفاده از صنعت و تکنولوژی پیشرفته غرب در ایران معاصر از دوران فتحعلیشاه قاجار آغاز شد. شکستهای نظامی ایران از روسیه و انعقاد قراردادهای گلستان (1228 هـ. ق) و ترکمانچای (1244 هـ ق) دربار ایران را متوجه عقبماندگی کشور کرد و درصدد برآمد برخی شیوههای غربی را در امور نظامی و آنگاه سیستم اداری و آموزشی وارد کند. آمد و رفتهای هیأتهای غربی خصوصاً فرانسویان به دربار ایران، راه این نفوذ را گشود و به دنبال آن 2 محصل و بعد از آن یک هیأت 5 نفره از جوانان ایرانی برای تحصیلات عالیه عازم دیار فرنگ شدند. اینان ضمن فراگرفتن علوم و تکنولوژی، تحت تأثیر آداب و رسوم غربی قرار گرفته و پس از باز گشت مروج آن شدند. به دنبال تأسیس اولین سیستم آموزشی به سبک غربی در کشور یعنی دارالفنون، راه این نفوذ و تأثیرگذاری بیشتر فراهم شد. هدف اولیه دارالفنون تربیت کادر متخصص خصوصاً در بخش نظامی به شیوه و سبک آموزشی غرب بود. معلمان دارالفنون نیز غالباً غربی بودند و برنامه آموزشی آن نیز به سبک و سیاق غرب بود. امیرکبیر در زمان حیات سیاسی خود شخصاً بر این مدرسه نظارت داشت اما بعد از وی این نظارت کمرنگتر شد به طوری که دارالفنون به نخستین مرجع رسمی جهت ورود سیستم آموزشی غرب که فرهنگ خاص خود را به دنبال دارد مبدل شد. به دنبال آن و در کنار ورود الگوهای نظام آموزشی غرب جهتگیری سیستم اداری و سیاسی کشور به این سمت با تلاش میرزا حسینخان سپهسالار شتاب بیشتری یافت و وزارتخانههای متعددی تشکیل شد. روح و فلسفه دولت سپهسالار به قول آدمیت، تغییر بود در جهت ترقی. جوهر نقشه ترقی او شامل وضع قوانین عرفی و ایجاد مدارس جدید به سبک اروپا و بالا بردن سطح افکار عمومی از طریق نشر روزنامهها و مجلات و... بود. میرزا حسینخان معتقد بود در ادامه اجرای سیاست تجددطلبی باید روحانیت را از صحنه سیاسی کشور کنار گذارد. اقدامات میرزا حسینخان منجر به ایجاد اولین هسته بروکراسی در ایران شد. ذکر این نکته لازم است که انگیزه رویکرد ایران به غرب ناشی از عقبماندگیهای نظامی، صنعتی و اقتصادی، به منظور تقویت این زمینهها بود اما محصول آن، تجددطلبانی بودند که غربگرایی را مبدل به غربزدگی کردند. با آغاز نهضت مشروطیت، از آنجا که اکثر نظریهپردازان آن عمدتاً غربزده و غربگرا بودند، در پیشبرد این جریان تلاش بیشتری صورت پذیرفت. یکی از این نظریهپردازان مؤثر میرزا ملکمخان است که به فراست دریافت در بادی امر تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بیفایدهای است. از اینرو فکر تجددطلبی را در «لفافه دین» عرضه داشت تا هموطنانش آن را دریافته و نیک بپذیرند. ملکمخان نه تنها به تقلید از علم و صنعت غرب یعنی همان رویه کارشناسی و تخصصی آن تأکید داشت بلکه تقلید و تبعیت از فرهنگ و آداب و رسوم غربی را که از دید او «کارخانجات انسانی» بود، لازم و واجب میشمرد. به جز ملکمخان، تجددطلبانی چون آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی به این روند دامن زدند. آخوندزاده یکی از منادیان و مروجان تفکر و آداب و رسوم غرب است. وی در عین حال که خود را ملیگرا قلمداد میکرد از طرفداران تغییر خط فارسی به لاتین نیز بود. یکی از شاخصهای اعتقادی و سنتی جامعه ایرانی که در تفکر آخوندزاده مورد هجوم قرار میگیرد حجاب زنان است که از آن به عنوان پروتستانتیزم در مذهب یاد میکند و الگوی قابل پذیرش برای زن ایرانی را زن غربی میداند. میرزا آقاخان کرمانی نیز همچون سلف خود، راه رهایی زن ایرانی را کنار گذاشتن حجاب میداند. با این تفاوت که الگوی قابل پذیرش برای زن ایرانی همان زنان دوران هخامنشی و ساسانیاند که «در ایران باستان زنان با مردان شریک زندگانی بودند و با هم مراوده داشتند». درج افکار این نوگرایان در جریان مشروطیت راه را برای ابراز وجود زنان باز کرد به طوری که زمینه را برای اقدامات عملی در این راستا و در دوره بعد فراهم آورد. با روی کار آمدن سردار سپه و خصوصاً بعد از تغییر سلطنت از خاندان قاجاریه به پهلوی، روند غربگرایی و غربزدگی و پذیرش الگوهای غربی علاوه بر عرصه صنعت، در رفتارها و ارزشهای اجتماعی نیز دگرگونی عمیقی به وجود آورد. در این دوره، حوزه ترسیمی فعالیت زنان در اذهان عمومی از محدوده خانواده فراتر رفت و شکلی اجتماعی و عمومی به خود گرفت. اجرای برنامههای تجددطلبانه رضا شاه هر یک به میزان قابلتوجهی در پیشبرد کشف حجاب تأثیر گذارد. رضا شاه در ادامه طرح مدرنیزه کردن ایران، شیوه زندگی ایرانیان را به سمت اروپایی شدن تسریع کرد. با اعمال قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه، نخست ظاهر مردان را به اروپاییان نزدیک کرد و آنگاه با طرح کشف حجاب زنان را بدین سوی فراخواند. قانون اتحاد شکل البسه که در راستای وضع قوانین عرفی (غیرشرقی) و تجدد سازمان دستگاه قضا و به دنبال آن کنار زدن روحانیون از صحنههای حقوقی و سیاسی تدوین یافت، نه تنها مردان را به عنوان مانع اصلی بر سر راه کشف حجاب زنان برداشت، بلکه آنان را نیز تشویق کرد مروج حضور زنان در اجتماع باشند. نگاهی به مقالات و نوشتههای آن زمان در مجلات و روزنامهها نشان میدهد مشوق اصلی زنان در پذیرش طرح کشف حجاب، مردان تجددگرا بودند. آنان با طرح مباحثاتی پیرامون بدبختی زنان و عوامل عقبماندگی آنان، غالباً حجاب را به عنوان عامل اصلی عقبماندگی معرفی میکردند. اگر چه، در این باره نمیتوان پایین بودن میزان سواد زنان را به نسبت مردان در آن زمان نادیده انگاشت اما به هر حال مردان تجددطلب و قشر روشنفکر جدید، حتی بیش از زنان باسواد و روشنفکر آن زمان داعیه رفع حجاب داشتند. رضا شاه برای آنکه بتواند طرح اروپایی خود را به منصه ظهور برساند، پس از آنکه نسبت به حذف تدریجی روحانیت از صحنههای حقوقی و سیاسی ـ اجتماعی اقدام کرد، در صدد گسترش و ایجاد مدارس آموزشی خصوصاً مدارس آموزشی دختران به سبک و سیاق غربی برآمد تا از طریق این مراکز بتواند در پیشبرد طرح حجابزدایی اقدام کند. به دنبال این اقدامات، تقویت و گسترش کانونها و انجمنهای زنان که بر فعالیتهای مدارس نظارت میکردند در سرلوحه برنامههای تجددگرایانه وی قرار گرفت تا زمینه لازم را برای اعلام رسمی طرح خود فراهم کند. برای پیشبرد منظور، این کانونها در شهرهای مهم کشور از جمله اصفهان دارای شعبه شد تا در جهت پیشبرد فرمان رضا شاه تلاش سازمانیافته و هماهنگ خود را آغاز کنند. اقداماتی که برشمردیم، از یک طرف راه را برای پذیرش کشف حجاب در جامعه ایرانی خصوصاً در میان اقشار متوسط به بالا فراهم کرد و از طرف دیگر، زمینه اعلام رسمی کشف حجاب در 17 دیماه سال 1314 توسط رضا شاه و خانوادهاش را بیش از پیش مهیا کرد. حکمت از طریق حوزه مأموریت خود، وزارت معارف، نسبت به فراهم کردن مقدمات یک چنین روزی اقدام کرد و جم از طریق نیروهای تحت امر خود جلوی هرگونه خطر احتمالی را سد کرد و امنیت این روز حساس را فراهم آورد. اعلام رسمی کشف حجاب با تمهیدات همه دستگاهها و سازمانهای تحت امر این دو، روز 17 دیماه 1314 و با اقدام عملی و رسمی رضا شاه به همراه خانوادهاش، نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی ـ سیاسی معاصر ایران است به طوری که با اعلام رسمی رفع حجاب عملاً منع حجاب نیز رسمیت قانونی یافت و متخلفان، تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. خبر رفع حجاب گرچه غیرمنتظره نبود اما خبر منع حجاب کاملاً غیرمترقبه بود. بدین سبب واکنشهای متفاوتی را در بین اقشار مختلف اجتماع به وجود آورد. عدهای از این روز به عنوان روز آزادی زن یاد کردهاند؛ روزی که زن ایرانی تولدی دوباره یافت و قدم به عرصه حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گذارد. روزی که نصف جمعیت کشور که تا آن روز به حساب نمیآمدند، دوشادوش مردان وارد صحنه تولید شدند و تعبیراتی از این قبیل اما این عده در اقلیت بودند. گروه دیگری که اکثریت قاطع جامعه ایرانی را تشکیل میدادند و فریادشان در آن جو خفقان علیه این طرح اجباری رضاخان به جایی نرسید [یا نگذاردند به جایی برسد] از این روز به عنوان روز انحراف زن و شکسته شدن حریم خانواده و طغیان علیه قوانین دینی و سنتهای اجتماعی یاد کردند به طوری که اجازه ندادند همسرانشان از خانه بیرون آمده، مجلسآرای محافل و جشنها شوند. حتی زنان این طبقات مخالف برای مدتی خود را در خانه محبوس کردند اما این حبس نمیتوانست دائمی باشد و چارهساز مشکل، چرا که قشر جوان زن ایرانی بعضاً به صف زنانی که رفع حجاب کرده و مبلّغ آن بودند، متمایل میشد.دولت برای پیشبرد این برنامه از 2 طریق وارد عمل شد؛ یکی از طریق سیاست تشویق و دیگری تنبیه. اتخاذ این دو روش در ابتدا به موازات هم نبود، بلکه اولی بر دومی پیشی میجست اما بعد از مدتی دومی بر اولی غلبه یافت. در راستای اجرای روش اول، ابتدا برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل کنترل بودند و نیز با برنامه تجددطلبانه رضا شاه موافقت بیشتری داشتند، صورت پذیرفت و آنگاه به دیگر اقشار سرایت کرد. حکام بعضی از شهرها به بهانههای مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ورزشی مردم را دعوت میکردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانمهایشان بیاموزند. جز شرکت دادن مردم در جشنها و محافل، اقدام دیگری هم در نظر گرفته شده بود. کارکنان دولت دستور یافته بودند به اتفاق خانمهایشان در مواقع غیراداری ـ عصرها ـ در خیابانها گردش و عبور و مرور کرده، سرمشق اهالی باشند. همچنین بنا به نقل مجله زن روز در شماره سال 45 خود «سیاست دولت در شهرها اقتضا میکرد خانمها از معروفترین و محترمترین خانوادهها بدون چادر به کوچه و بازار بیایند تا سایرین هم از آنها تبعیت نمایند...». در مناطقی که به واسطه استیصال مردم، مشکل تهیه البسه جدید برای زنان وجود داشت مجریان طرح به جمعآوری اعانه از خانوادههای متمول شهری روی آوردند تا مبالغ گردآوری شده را صرف خرید لباس اقشار کمدرآمد کنند. مهمترین نکتهای که طی سخنرانی مسؤولان در این جشنها به چشم میخورد، حملات شدید و بیرحمانه علیه حجاب و ترسیمی زشت و منفور از چهره حجاب است به طوری که سعی مداحان طرح این بود تا انواع فسق و فجور زنان را به حجاب و چادر مربوط و در مقابل آن رفع حجاب را مترادف تقوا و پاکی زنان(!) و هماهنگی آنها با ترقی و تمدن جامعه بشری محسوب کنند؛ با تأکید بر اینکه ترقی و تمدن همانا رعایت فرهنگ و آداب غربی است.شایان توجه است برای حمله به حجاب گاهی از توجیهات مذهبی نیز استفاده میشد. چنین استناد میکردند که مساله حجاب در قرآن به همان صراحتی که مساله قصاص بیان شده، مطرح نیست و سپس اضافه میکردند: «در مملکت ما چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام حجاب وجود نداشته است».عدهای دیگر حجاب و چادر را تحفه قوم وحشی و بربر عرب و تحمیل آن بر جامعه ایرانی میدانند، حال آنکه به قول مخبرالسلطنه، چادر رسم ایرانیان بوده و از قدیمالایام خود را به رعایت آن ملزم میدانستهاند. به گفته نهرو، حجاب از ایران و روم، 2 دنیای متمدن آن زمان، به هند وارد شده است و تاریخچه آن بسیار قدیمی و اصلی است که به قول مونتسکیو ریشه در طبیعت و فطرت زن دارد. پس از آنکه مدتی از اعلام رسمی کشف حجاب و منع حجاب گذشت و در شهرهای مذهبی و سنتی تمایلی جهت اجرای طرح از سوی خانوادهها صورت نگرفت، چهره دوم این سیاست یعنی اقدامات انتظامی و تنبیهی خود را نمایاند. در راستای آن به مأموران دستور داده شد «با کمال جدیت و متانت نسبت به اجرای مقصود با تشویق و وسایل دیگر به طور دایم مراقبت کنند». منظور از وسایل دیگر همان به کارگیری زور و خشونت برای اجرای مقصود بود. با استقرار پاسبانها در معابر عمومی، آمد و رفت زنان چادری کنترل و برای برداشتن چادر نخست به آنها اخطار میشد و در صورت عدم توجه چادر را از سر آنها کشیده و اگر ارزش میداشت ضبط و در غیر این صورت پارهپاره میکردند. به همین سبب، بانوانی که ناگزیر بودند برای رفع حوائج ضروری از منزل خارج شوند با پوشیدن پالتوهای یقهدار و بلند و به سر گذاردن کلاههای گشاد که تمامی موی سر را در بر میگرفت و نیز بعضاً با استفاده از عینکهای دودی بزرگ که قسمت اعظم صورت را میپوشاند در خیابانها و معابر عمومی ظاهر میشدند. این عکسالعمل زنان موجب شد از سوی رئیس دولت بخشنامهای به ولایات صادر و استفاده از این رویه ممنوع شود. با التزام گرفتن از گاراژدارها که زنان چادری را سوار نکرده و با گماردن مأموران انتظامی در زیارتگاهها که زنان چادری را راه ندهند و نیز ممانعت از رفتن زنان چادری به حمام از یک طرف و نظارت بر کار حمامیها از طرف دیگر که مبادا زن با حجابـی به حـمام راه دهند، روز به روز دایره فعالیت و حضور مأموران دولتی علیه زنان محجبه گستردهتر شد. قدم دیگر دولت در برخورد با مخالفان طرح، برخورد با روحانیونی بود که مردم ولایات را علیه کشف حجاب برمیانگیختند. بنابراین تقلیل هر چه بیشتر «ارباب عمائم» و «جلوگیری از روضهخوانی» و به زندان انداختن و تبعید آنها طی بخشنامهای دولتی سرلوحه عمل استانداران و فرمانداران و بخشداران شد. این برخوردها تنها اختصاص به زنان محجبه و مدافعان حریم مکتب نداشت، بلکه شامل کارمندان دولتی متخلف نیز میشد. انفصال از خدمات دولتی، قطع حقوق ماهانه و منتظر به خدمت کردن، گوشهای از این برخوردها با کارکنان متخلف بود اما بعد از شهریور 20 و دگرگونی اوضاع، در دستورالعملهای صادره سیاست تشویق بر سیاست تنبیه ترجیح یافت. برخورد غیرمستقیم و توجه به امر تبلیغات برای پیشبرد طرح حجابزدایی که سیاست شاه جدید و دولتهای او بود، اثرات منفی دیرپایی برجای گذارد و فرهنگ کشف حجاب که از ابتدا با برداشتن روبنده و نقاب شروع شده بود، تبدیل به فرهنگ برهنگی و متعاقب آن برهنگی فرهنگی شد. تأسیس سازمان زنان ایران به ریاست اشرف پهلوی، همراه با سازماندهی برنامههای تبلیغاتی رسانههای جمعی خصوصاً رادیو، تلویزیون و سینما، برنامههایی بود که میخواست نه تنها حجاب و پوشش را از زن ایرانی برگیرد، بلکه حجب و حیا را نیز از وی بستاند و بیبند و باری اخلاقی را برای وی به ارمغان آورد. در نتیجه پیامدهای سوء اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، گریبان جامعه از حجاب برون آمده را گرفت. اگر انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری آن پیر فرزانه اتفاق نمیافتاد معلوم نبود در آتیه نزدیک جامعه ایرانی در منظر جهانیان چگونه شناخته میشد. البته این بدان معنا نیست که چشم روی فناشدگان فرهنگی که در پی شبیخون فرهنگی دشمن و با بیبرنامگیهای داخلی برخی مسؤولان به آن دامن زده شده، بربندیم و جنایات این مکافات را نادیده انگاریم که حفظ حریم نوامیس اجتماع خصوصاً نسل جوان، وظیفه بس سترگی بر دوش مسؤولان خصوصاً مسؤولان فرهنگی کشور قرار داده است و هرگونه تعلل، یعنی مشارکت در جنایت علیه انسانیت و اسلامیت و خیانت نسبت به آرمان شهیدان انقلاب اسلامی که با خون خود حرمت نوامیس اجتماع را پاس داشتند.
منبع: مهدی صلاح، کشف حجاب، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی