محمود اکرامیفر در نشست تخصصی شعر دفاعمقدس و مخاطب گفت: جنگ یک ماهیت دوطرفه «زدم، زدی» دارد ولی آن قداستی که در دفاع است در جنگ نیست بویژه وقتی که کلمه مقدس به آن اضافه میشود به این معناست که هم خود دفاع فینفسه امر مقدسی است و هم دفاع از امور مقدسی صورت میگیرد، یعنی از هر دو جهت قداست دارد. به گزارش ایبنا، وی افزود: معتقدم شعر جنگ با شعر دفاعمقدس و شعر پایداری مقولههای جدا و متفاوتی هستند و میتوان 4 مرحله در شعر دفاعمقدس تعریف کرد. مرحله اول مرحله تهییجی است، در این عصر وظیفه و کارکرد شعری شاعر، بسیج مردم برای پر کردن جبهه است و شامل سالهای اول دفاعمقدس میشود که در این مرحله شعر به شعار نزدیک است و با آهنگ خوانده میشود، مثل شعر «ای لشکر صاحب زمان آمادهباش! آماده باش!» آقای معلمی. مرحله دوم شاعرها به جبهه میروند. در این مرحله شاعرها توصیف میکنند و شعر توصیفی دفاعمقدس شکل میگیرد که در شکل مرثیهای آن میتوان به شعر «یاران چه غریبانه/ رفتند از این خانه» اشاره کرد و در بعد حماسی آن شعر «من واژگون من واژگون من واژگون رقصیدم» آقای مردانی به ذهن میآید. شاعر دفاعمقدس ادامه داد: بعد از گذشت 5-4 سال از جنگ شاهد شعرهایی نظیر «تو چرا میجنگی؟ پسرم میپرسد» از آقای عبدالملکیان هستیم. در این مرحله با شعر تبیینی دفاعمقدس مواجه میشویم که شاعر تبیین میکند و دلیل میآورد «تا چراغ از تو نگیرد دشمن»، تبیین میکند و دلیل میآورد که چرا میجنگد. مرحله بعد را من شعر اجتماعی دفاعمقدس مینامم. جنگ و دفاع در میدان تمام شده اما در خیابانها و خانهها ادامه دارد که شعرهای این مرحله به تبعات و آثار اجتماعی و روانی جنگ و دفاعمقدس میپردازد. باور من این است که شعر دفاعمقدس برای رسیدن به اینجا 4 مرحله تهییجی، توصیفی، تبیینی و اجتماعی را طی کرده است. پژوهشگر حوزه دفاعمقدس اظهار کرد: جهاد عاملی برای حفظ ارزشهاست یعنی دلیل جهاد، ارزشها و امور مقدس هستند. باور من این است که ما هنوز دفاعمقدس و ادبیات آن را نمیشناسیم. منشأ دفاعمقدس عاشورا است و یک گرهخوردگی بین ادبیات دفاعمقدس و ادبیات عاشورا وجود دارد که عمیق و مفصل است. وی درباره مخاطب امروز شعر دفاعمقدس گفت: شعر مخاطب دارد. حتی کسانی که برای دل خود شعر میگویند، دل مخاطب آنهاست، اگر فرآیند ارتباط را بررسی کنیم، در نهایت یک گیرنده باید باشد که این گیرنده متغیر است و در شرایط متعدد است. وی عنوان کرد: اصولا هر کسی هر کاری میکند به خاطر مخاطبش است، آن هم در عصری که به تعبیر من شاعر رسانه است، یعنی شاعر خودش یک رسانه است که هم تعیین محتوا هم تولید محتوا و هم توزیع محتوا میکند. یعنی مهندسی پیام از رسانهها گرفته شده و به افراد داده شده است. به اعتقاد من عصر شهروند خبرنگار تمام شده و عصر شهروند رسانه است. یعنی هر شهروند قدرت این را دارد که به موازات یک روزنامه مخاطب داشته باشد.