printlogo


کد خبر: 177792تاریخ: 1396/4/15 00:00
ایرانیان به تاریخ اهمیت زیادی می‌دهند

ارسلان ظاهری‌بیرگانی* : «ایرانیان به تاریخ اهمیت زیادی می‌دهند». این یکی از جملاتی است که مدیرعامل شرکت نفتی توتال فرانسه با شادمانی در روز عقد قرارداد با شرکت ملی نفت ایران در باغ کوشک وزارت نفت گفته است. روز دوشنبه 12 تیرماه 96 بالاخره بعد از کش‌وقوس‌های فراوان، قرارداد توسعه فاز 11 پارس‌جنوبی در قالب قراردادهای جدید نفتی موسوم به IPC  به‌صورت «سرمایه‌گذاری مشترک-Joint Venture» با کنسرسیومی متشکل از شرکت نفتی توتال فرانسه، شرکت CNPC چین و شرکت پتروپارس ایران منعقد شد.
پیش‌تر آقای زنگنه در یکی از جلسات بررسی قراردادهای IPC گفته بود: «من بلدوزر می‌خواهم، حوصله بیل و کلنگ ندارم!» مراد او از بلدوزر، حضور غول‌های نفتی دنیا در پروژه‌های ایران بود و حالا شرکت توتال فرانسه که یکی از «6 شرکت بزرگ نفتی بین‌المللی؛ IOCs» است، پای میز امضای قراردادی سودآور آمده که البته مفاد آن همچون همه قراردادهای دیگر در دولت آقای روحانی، «محرمانه» است. اگرچه منتقدان و کارشناسان دلسوز بارها از ایرادات جدی مدل جدید قراردادهای نفتی IPC سخن گفته و بر لزوم اصلاح آن تاکید کرده بودند اما آن چیزی که در عمل رخ می‌دهد این است که آقای زنگنه خود نیز همچون یک «بلدوزر»، فقط کار خودش را می‌کند، لذا بدون کمترین امیدی برای اصلاح این روند، این سطور را فقط باید برای ثبت در تاریخ نوشت؛ آنجا که «پاتریک پویان» مدیرعامل فرانسوی هم اذعان می‌کند: «ایرانیان به تاریخ اهمیت زیادی می‌دهند». اهمیت تاریخ بدان جهت است که باید از «تجربه‌ها» درس عبرت گرفت و از تکرار اشتباهات گذشته پرهیز کرد اما متاسفانه آقای زنگنه که خود یکی از باتجربه‌ترین وزرای تاریخ جمهوری اسلامی است و 2 دهه در صنعت نفت حضور داشته، به‌رغم اینکه می‌داند فرانسوی‌ها در گذشته یکبار ایران را تنها گذاشته و یکبار نیز خسارات سنگینی را به صنعت نفت ایران وارد کرده‌اند، بازهم می‌خواهد بدون توجه به این «سوءسابقه»، فرانسوی‌ها را از صنعت نفت ایران منتفع کند.
حکایت آقای زنگنه و شرکت توتال فرانسه، حکایت همان پدر ثروتمندی است که دختر بزرگش را یک بار به عقد کسی درآورده که او تنها به قصد تصاحب مال و منال پدرزن، تن به این ازدواج داده بود و بعد از چند سال بلاتکلیفی هم دختر او را رها کرده اما مجددا و بعد از سال‌ها بازهم می‌پذیرد یک بار دیگر به این «داماد بدذات» اعتماد کند، دریغ از اینکه این فرد بدسابقه که یک بار ثروت او را به یغما برده، اگرچه در ظاهر می‌خواهد همان دختر مطلقه‌اش را به عقد مجدد درآورد اما در واقع در رویای به چنگ آوردن دیگر «دختر کوچک‌تر» اوست. شرکت توتال دقیقا 20سال قبل یعنی سال 76 در حالی قراردادی را با ایران برای توسعه فازهای 2 و 3 پارس‌جنوبی منعقد می‌کند که خود سال‌ها در آن سوی این «میدان مشترک» در قالب یک قرارداد جذاب‌تر از نوع «مشارکت در تولید؛ Production Sharing» با کشور قطر، بیشترین برداشت را از این میدان انجام می‌داد و بعدها از سوی کارشناسان مشخص شد این حضور همزمان در دوسوی میدان پارس‌جنوبی، با یک «حقه‌بازی بزرگ» از سوی توتال همراه بوده، چرا که اولا توتال سال‌ها به جای برداشت از «لایه‌های مشترک فی‌مابین ایران و قطر»، رندانه و ناجوانمردانه، از «لایه‌های غیرمشترک» برداشت می‌کرده و ثانیا به‌جای توسعه «فازهای مرزی با قطر»، به سمت توسعه بخش‌های مرکزی این میدان حرکت کرده است و البته بعدها نیز معلوم شد توتال این قرارداد را با پرداخت رشوه به مقامات وقت ایران به دست آورده بود.
ماجرا از اینجا شروع شد که اواخر اردیبهشت 91، رئیس انجمن مهندسی گاز ایران در مصاحبه با یکی از خبرگزاری‌ها، از اخلال عمدی شرکت توتال فرانسه در شیوه برداشت گاز از لایه‌های میدان مشترک گازی پارس‌جنوبی خبر داد و اعلام کرد این انجمن در حال آماده‌کردن لایحه‌ شکایت از این شرکت فرانسوی است تا ایران بتواند غرامتی عظیم از این شرکت بگیرد (شکایتی که البته خبری از سرنوشت آن در دسترس نیست).

دفتریان با اشاره به مطالعات این انجمن درباره شیوه برداشت از این میدان گازی، دلیل این شکایت را اینگونه توضیح داد: «در میدان گازی پارس جنوبی 4 لایه گازی وجود دارد اما 10 سال است ایران از بزرگ‌ترین لایه گازی این میدان برداشتی نداشته‌، چرا که طرح شرکت توتال برای برداشت کامل نبوده و کسی هم متوجه این موضوع نشده است».(1)
بعدها اصغر ابراهیمی، معاون وزیر نفت در دولت‌های نهم و دهم با اشاره به بدعهدی توتالی‌ها عنوان کرد: «میدان پارس‌جنوبی9700 کیلومتر مربع است که 3700 کیلومتر مربع در سمت ایران و 6000 کیلومترمربع  طرف قطر است و این کشور تمام سکوها را در لب مرز نصب کرده است و به صورت ازدیاد برداشت در حال تولید است اما بعد متوجه شدیم ما از لایه‌های مستقل درحال برداشت گاز بودیم و قطر از لایه مشترک گاز تولید می‌کرد. به این صورت که ایران چاه‌های خود را در لایه 1K و 2K حفر کرده است که لایه مستقل گازی محسوب می‌شود اما قطر چاه‌های خود را در لایه  3K و 4K که در لایه مشترک است حفر کرده است و روزی حداقل 25 میلیون متر مکعب گاز و 40 هزار بشکه میعانات گازی از سمت ایران مهاجرت می‌کند... این به دلیل آن است که ما محل سکوها را اشتباه انتخاب کردیم. باید شرکت‌های خارجی را وادار می‌کردیم از مرز مشترک شروع به تولید کنند یعنی کاری که بعدها انجام دادیم؛ در فازهای 12 و 19 و 11 فاز دیگر».(2)
این یک «تجربه تاریخی تلخ» در همکاری ایران و توتال است که اگرچه آقای زنگنه اصراری بر درس گرفتن از آن نداشته و  ندارد اما تاریخ بعدها درباره آن قضاوت خواهد کرد. کاش این تجربیات تلخ با این شرکت فرانسوی به همینجا ختم می‌شد اما پس از قرارداد سال 76، دقیقا 3 سال بعد یعنی سال 79 در دوران وزارت آقای زنگنه، قرارداد دیگری برای توسعه فاز 11 پارس‌جنوبی با این غول نفتی منعقد می‌شود که توتال پس از 8 سال معطلی، سال 87 به بهانه «ریسک زیاد» از صنعت نفت ایران خارج شد و خسارات هنگفتی را به اقتصاد ایران وارد کرد؛ همین فاز 11 که فرانسوی‌ها امروز مجددا پذیرفته‌اند به آن برگردند و مدیرعامل این شرکت در مصاحبه با رویترز گفته: «حالا به ریسکش می‌ارزد!»(3)
مدیرعامل توتال اگرچه در مراسم عقد قرارداد در ایران، فاز 11 پارس‌جنوبی را «پروژه‌ای سودآور» برای این شرکت خوانده و علت این سودآوری را نیز «مدت 20 ساله قرارداد» و «امتیاز مدیریت پروژه و رهبری کنسرسیوم» عنوان کرده است اما ناگفته پیداست او از هم‌اکنون در رویای به چنگ آوردن یک پروژه فوق‌العاده سودآور و کم‌ریسک دیگر در ایران است که از آن به «گوشت لُخم آزادگان» تعبیر می‌شود. میدان فوق‌العاده‌ای که با وجود اعلام آمادگی بخش خصوصی داخلی و امتحان پس دادن مهندسان ایرانی در شرکت مناطق نفت‌خیز جنوب برای توسعه چنین میادینی، وزارت نفت همچنان اصرار دارد لیدری توسعه این میدان را به شرکت‌های خارجی بسپارد.(4)
اما به‌راستی چرا آقای زنگنه تلاش دارد با این سرعت و بدون توجه به سوابق توتال دست به چنین اقداماتی بزند؟ آیا پای موضوعات دیگری در میان است؟ آیا او معذوریتی دارد؟ پیش از پرداختن به پاسخ این سوالات، بگذارید ابتدا مروری بر تحلیل و خط خبری رسانه‌های حامی دولت پیرامون این قرارداد در چند روز گذشته داشته باشیم.
بررسی‌ها نشان می‌دهد مهم‌ترین کارکرد کوتاه‌مدت این قرارداد برای دولت آقای روحانی، «2پیامی» است که آقای زنگنه و رسانه‌های حامی دولت تلاش می‌کنند از این رویداد منتقل کنند. پیام اول «کارکرد داخلی» دارد؛ آنجا که گفته می‌شود این قرارداد گازی، «نتیجه و میوه برجام» است و «پیام دوم» با این جمله زنگنه در نشست سه‌شنبه معنی می‌یابد که گفت: «با امضای این قرارداد با توتال، امیدواریم همکاران اروپایی و آسیایی ما حضورشان را در ایران فعال‌تر کرده و پس از امضای این قرارداد، کارهای خود را برای امضای قرارداد با ایران تسریع کنند». در بخشی دیگر هم زنگنه تلاش کرد به کنگره و جمهوری‌خواهان آمریکا که اتفاقا خاستگاه نفتی هم دارند پیامی آشکار بدهد: «مانعی برای همکاری با شرکت‌های نفتی آمریکایی وجود ندارد».
اینکه این قرارداد «گلابی برجام» است یا «باج برجام» موضوع مهمی است که البته گذر زمان پاسخ دقیق‌تری بدان خواهد داد، چرا که اساسا سرنوشت برجام هم‌اکنون با وجود تحریم‌های جدید کنگره آمریکا موسوم به CIDA نیز در هاله‌ای از ابهام به سر می‌برد و معلوم نیست ترامپ دقیقا با برجام چه خواهد کرد اما بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد در جریان مذاکرات هسته‌ای، تیمی متشکل از ژنرال‌های نفتی دولت آقای روحانی، به صورت پنهان و به موازات مذاکرات ایران و 1+5 تلاش کرده بودند با توسل به «قدرت لابی‌های نفتی» بر مقامات کشورهای طرف مذاکره ایران فشار بیاورند و آنها را به هر شکل به امضای برجام متقاعد کنند. مروری بر نقش فرانسه به عنوان «پلیس بد مذاکرات» نیز تقویت‌کننده این موضوع است. سوالاتی که در اینجا مطرح می‌شود این است: فرانسه که چندبار میز مذاکرات را با ناراحتی و عصبانیت ترک کرد، با چه وعده‌هایی پذیرفت برجام را امضا کند؟ آیا لابی قدرتمند نفتی توتال در این تصمیم سهیم بوده است؟  سیدمهدی حسینی، رئیس کمیته بازنگری در قراردادهای نفتی، مرداد 94
[زمان برگزاری مذاکرات هسته‌ای] با اشاره به «قدرت لابی‌های نفتی» گفته بود: «لابی نفتی در دنیا، لابی بسیار قدرتمندی است و از آنجا که ما تجربه مشابهی در این زمینه در زمان قراردادهای بیع متقابل داشتیم، می‌دانستیم این لابی نفتی می‌تواند در پیشبرد مذاکرات هسته‌ای فعلی نیز موثر باشد». (5)
اگرچه سابقه نفتی یک قرن گذشته در ایران نشان می‌دهد «تجربه تاریخی» بازگرداندن شرکت‌های بزرگ نفتی دنیا به کشور با قراردادهای ضعیف و پر اشکال،(6) حاوی مخاطرات بسیاری بوده که باید از آن درس عبرت گرفت اما  ماه‌ها و سال‌های آینده نیز به‌درستی نشان خواهد داد آیا نگاه کسانی همچون نهاوندیان و زنگنه و دیگران که معتقدند باید با «حداکثرسازی سود شرکت‌های خارجی در ایران» و با «فشار آوردن از طریق این شرکت‌ها بر دولت‌های‌شان»، مانع تحریم‌های جدید شد، نگاه درستی است یا نگاه کسانی که می‌گویند تنها با یک اقتصاد قدرتمند درون‌زاست که می‌توان مانع این کار شد؟ امیدوارم در سال‌های بعد وقتی مجدد به تاریخ می‌نگریم، نقش توتال همین «صف‌شکن تحریم» باشد که امروز آقای زنگنه و رسانه‌های بیشمار حامی‌شان با ذوق‌زدگی تمام (بدون توجه به سوءسابقه توتال) می‌گویند و توتال رفتار گذشته‌اش با ایران را تکرار نکرده باشد! آنچه مسلم است اینکه سرنوشت قرارداد ایران و توتال، همچون سرنوشت برجام چشم‌انداز روشنی ندارد و این قرارداد پیش از آنکه «میوه برجام» باشد، «باج برجام» است.
----------------------------------
پی‌نوشت
1- http://www.farsnews.com /newstext.php?nn=13960313000589
2- همان
3- https://www.reuters.com /article/us-iran-total-southpars-idUSKBN19O1IO
4- «محمد مخبر» رئیس ستاد اجرایی فرمان امام(ره) با بیان اینکه «خارجی‌ها برای فاینانس کردن میدان نفتی آ‌زادگان در صف هستند»، گفته بود: «با اینکه آزادگان میدان بزرگی است اما از نظر فنی یکی از ساده‌ترین میادین برای توسعه است و ما حاضریم با هر مدل قراردادی این میدان را توسعه دهیم». (تسنیم، کد خبر: 1220601)
5- yon.ir/h5QyF (عصر نفت)
6- در این یادداشت صرفا به سابقه حضور توتال در پارس‌جنوبی و حقه‌بازی این شرکت در میدان گازی مشترک با قطر پرداخته شده و شرح نقاط ضعف فنّی و حقوقی قرارداد جدید مجال دیگری می‌طلبد.
*کارشناس ارشد اقتصاد انرژی
 


Page Generated in 0/0077 sec