printlogo


کد خبر: 177912تاریخ: 1396/4/18 00:00
داستان سیاسی بورسیه‌ها چه بلایی بر سر سرمایه‌های علمی کشور آورد؟
نخبه‌کشی!

محمد سعادتی:  امروز به لطف انقلاب اسلامی و نفس مسیحایی خمینی کبیر نخبگانی در این سرزمین پرورانده شده‌اند که بهره‌گیری از توانمندی‌های آنان ایران را توانمندترین و قدرتمندترین در منطقه و جهان خواهد کرد. افسوس که آنها در لابه‌لای جنگ و جدل‌های بیهوده، یا دیده نمی‌شوند یا آماج تهمت و تحقیر واقع می‌شوند.
جوانان نخبه‌ای که در داخل کشور بی‌مهری‌ها، تهمت‌ها و طردها را تحمل می‌کنند اما به پیشنهادات شغلی و مالی بهترین دانشگاه‌ها و موسسات پژوهشی خارج از کشور «نه» می‌گویند. حاضرند درد ناملایمات، مشکلات اقتصادی و بیکاری را تحمل کنند اما این خاک را رها نکنند. چون بریدن از ریشه‌ها، مام وطن، نظام اسلامی و رهبری عزیز برای آنان با مرگ تدریجی تفاوتی ندارد. می‌مانند و با مسافرکشی، حق‌الزحمه تدریس ساعتی و قراردادهای ناچیز پژوهشی روزگار می‌گذرانند اما توان دل کندن از این «جهان- زیست» را ندارند. لذا رد کردن پیشنهاد کار، اقامت و تحصیل در کشورهای اروپایی، کانادا و ایالات متحده با وجود تحیر دیگران، برای اینان بسیار بدیهی است.
امروز منازعات کلامی، جنجال‌ها و افشاگری‌ها از ویژگی‌های پایدار میدان سیاسی در جوامع مختلف است. در ساختارهای سیاسی مبتنی بر لیبرال- دموکراسی، این منازعات ممکن است شکل افراطی به خود بگیرد و تا سرحد ورود به حوزه‌ خصوصی زندگی رهبران احزاب و سیاسیون و برملا کردن مسائل  غیراخلاقی پیش برود. به طور معمول، کارکرد اینگونه افشاگری‌ها، تخریب چهره و سلب اعتماد عمومی از حزب و جریان رقیب است اما نکته‌ قابل توجه در این میان آن است که هیچ‌گاه این افشاگری‌ها دامن مردم و شهروندان عادی را نمی‌گیرد. سیاسیون همواره یکدیگر را به باد انتقاد می‌گیرند و روش و منش طرف مقابل را زیر سوال می‌برند و این کار را تنها به قصد جلب اعتماد عمومی انجام می‌دهند اما اینکه شهروندان را هدف حمله و انتقاد  قرار دهند تا رقیب سیاسی خود را بکوبند، پدیده‌ای نادر است که تنها در ایران امکان وقوع دارد! شهروندان عادی که بر خلاف صاحبان قدرت فاقد تریبون، رسانه یا نماینده مشخص بین هیات حاکمه هستند و خدای ناکرده چنانچه به هر دلیلی بخشی از زندگی‌شان، سوژه‌ اصحاب قدرت و سیاست  شود، امکان دفاع از خود را ندارند و تا تظلم‌خواهی‌شان به فرجام رسد، هستی‌شان بر باد رفته است.
مصداق بارز قرار گرفتن در چنین موقعیتی، «بورسیه‌ها» هستند. در حالی که بورس افراد صاحب صلاحیت و توان علمی و عمومی از زمان تشکیل دولت ملی مدرن در ایران مسبوق به سابقه است و در همه سال‌های بعد از انقلاب نیز تداوم داشته و هم‌اینک بسیاری از اساتید و نخبگان دانشگاه‌های کشور مفتخر به استفاده از آن هستند، در یک دوره‌ خاص، این پروسه از طریق پروپاگاندای وسیع رسانه‌ای با هدف حفظ سلطه‌ سنتی جریان تنگ‌نظر و فرتوت، به شکل یک ناهنجاری خلاف قاعده به تصویر درآمد و مانع حضور هزاران جوان نخبه‌ متعهد، پرتوان و با نشاط در عرصه‌ دانشگاه شد. جوانانی که بزرگ‌ترین گناه‌شان «جوان و متعهد بودن»، «باهوش و نشاط بودن» و «عدم وابستگی سیاسی» به جریان یا جناح خاص سیاسی بود. سطح بالای علمی و انگیزشی نخبگان جوان امکان رفع انحصارطلبی برخی اساتید قدیمی و در نتیجه ایجاد رقابت بین متقدمان و متاخران را فراهم می‌کرد و نیروی جوانی این افراد در کنار تعهدشان می‌توانست بدنه‌ اجرایی قابل توجهی برای سازمان‌های اجرایی فراهم آورد اما همه این «امکان‌ها» بعد از آتش هیاهوی گسترده‌ و پوچ سیاسی تحت عنوان «جنجال بورسیه‌ها» به  تلی از خاکستر تبدیل شد و جوانان مظلومی که به دلیل عدم وابستگی به جناح‌ها و صاحبان قدرت چپ و راست، هیچ حامی و فریادرسی نداشتند، کنج عزلت برگزیدند و  آینده‌شان تباه شد. در حالی‌که آن اندک دانشجویان بورسیه که غیرقانونی بورس دریافت کرده بودند در این دولت نیز با همان شیوه‌ استفاده از رانت، به اهداف خود رسیدند و در این میان صرفا حق جوانان نخبه‌ علمی پایمال شد که به علت عدم وابستگی به قدرت 4 سال است ندای‌شان به گوش کسی نمی‌رسد تا در نهایت مقام معظم رهبری در کمتر از یک ماه، 2 بار به مظلومیت این جوانان اشاره کنند. مرور بخش کوچکی از افتخارات علمی و توانمندی‌های برخی  از این نوابغ، اوج فاجعه سیاسی‌کاری و جنجال‌آفرینی‌های بی‌مورد پیرامون آنها و مظلومیت این عزیزان را برملا می‌کند.
  سیاسی‌کاری یک دانشگاه با نخبه علمی
نخبه‌ جوانی که قبل از تعهد خدمت به وزارت علوم جمهوری اسلامی موفق به دریافت بورسیه دکترا از 2 دانشگاه برتر سوییس شده بود، با انتشار 10 مقاله پژوهشی بین‌المللی (ISI) با ضریب تاثیر (Impact Factor) بالای 5 موفق شده است با معتبرترین نشریات علمی- پژوهشی دنیا همکاری کند و هم‌اینک مقالاتش با بیش از ده‌ها مورد ارجاع، جزو معتبرترین منابع در حوزه‌ تخصصی‌اش است، از سوی یک دانشگاه داخلی متهم به عدم صلاحیت علمی شده است! این در حالی است که این بورسیه مظلوم تنها 30 سال سن دارد و بدیهی است در صورت امکان حضور و خدمت در دانشگاه می‌تواند سرمنشأ تحول و نوآوری بیشتر در حوزه تخصصی خود شود.
  تبعید یک نخبه به مناطق دورافتاده
مورد دیگر مربوط به نخبه‌ جوانی است که موفق به اخذ بورسیه‌ تحصیلی از20 دانشگاه مختلف دنیا برای تحصیل در مقطع دکترا و پست‌دکترا از جمله آمریکا و استرالیا شده است. وی یکی از دانشگاه‌های فوق را انتخاب کرد تا در آنجا به ادامه‌ تحصیل بپردازد و بخش اعظم هزینه‌ تحصیل توسط همان دانشگاه تامین شد اما وزارت علوم از وی تعهد خدمت اخذ کرد تا پس از پایان تحصیلات به وطن بازگشته و در یکی از دانشگاه‌های صنعتی انجام وظیفه کند. بازگشت به ایران همان و اعلام عدم نیاز از سوی گروه و دانشکده‌ مربوط همان. به‌رغم داشتن بیش از12 مقاله ISI  و چندین مقاله‌ برای همایش‌های بین‌المللی و نیز داوری برای مجلات بین‌المللی، وزارت علوم با فشار و تهدید درباره به اجرا گذاشتن وثیقه، قصد منصرف کردن وی را از پیگیری حق حضور در دانشگاه محل خدمت و تبعید به دانشگاه دورافتاده‌ای داشته است.
  لقب «بی‌سواد» برای یک دانشجوی نخبه
یک دانشجوی نخبه دیگر که هنوز 35 ساله نشده و در 2 مقطع کارشناسی‌ارشد و دکترا دانشجوی نمونه‌ کشوری، عضو بنیاد ملی نخبگان و برنده‌ یک دوره جایزه آن به سبب انجام تحقیقات بنیادین در حیطه‌ تخصصی خود، فارغ‌التحصیل ممتاز دوره‌ کارشناسی ارشد و دکترا و جزو نفرات برتر کنکور سراسری در هر 2 مقطع بوده و بیش از 30 مقاله‌ علمی- پژوهشی بین‌المللی و داخلی را نگاشته است، از سوی وزارت محترم، مفتخر به دریافت عنوان «بی‌سواد» شده است! و امکان حضور در دانشگاه و خدمت به وطن عزیز از وی سلب شده است.
  تعلیق 2 نخبه با کارنامه‌ای درخشان
بورسیه‌ مظلوم دیگری که در برنامه‌ تخریب انحصارطلبان، انگ «بی‌سواد» و «رانتخوار» را دریافت کرد، موفق به دریافت فرصت مطالعاتی دانشگاه هاروارد شد و با داشتن 20 مقاله علمی- پژوهشی، 38 مقاله برای کنفرانس‌های بین‌المللی و داخلی و مشارکت در تالیف 4 کتاب، هم‌اینک معلق و بلاتکلیف نگاه داشته شده است.
یکی دیگر از این نخبگان رتبه‌ ممتاز کشوری در مقطع کارشناسی ارشد، دارای بیش از 10 مقاله‌ ISI  در معتبرترین مجلات بین‌المللی، داور بیش از 10 مجله‌ تخصصی بین‌المللی و فارغ‌التحصیل یکی از دانشگاه‌های معتبر آلمان (رتبه زیر 50 جهانی) است که درگیر کارشکنی‌ها و تنگ‌نظری‌های کوته‌بینانه است و وضعیتی مشابه مورد بالا را داراست.
  دست رد به سینه یک نخبه با پرونده‌ای پربار
نخبه  دیگری که در اوج جوانی توانسته است بورس کامل تحصیلی به همراه هزینه زندگی از یکی از دانشگاه‌های برتر انگلستان را دریافت کند و در همان سال به عنوان دانشجوی ممتاز مورد تقدیر قرار گرفته است، بیش از 15 مقاله علمی- پژوهشی بین‌المللی به رشته‌ تحریر درآورده، داور علمی در کنفرانس‌ها و مجلات پژوهشی  بین‌المللی بوده و عضو نظام مهندسی در یکی از کشورهای مطرح اروپایی است اما در کمال تعجب فاقد صلاحیت برای عضویت در یکی از دانشگاه‌های دورافتاده کشور شناخته شده است.
  محرومیت 2 ساله یک نخبه از خدمت در دانشگاه محل خدمت
نخبه‌ مظلوم دیگری که بالغ بر 30 مقاله‌ علمی- پژوهشی داخلی و بین‌المللی به همراه تالیف کتاب و ثبت اختراع را در کارنامه‌ علمی خویش دارد و همزمان با عضویت در بنیاد ملی نخبگان موفق به دریافت جایزه‌ معتبر جهانی در حوزه‌ تخصصی خود شده و از سوی دانشگاه‌های معتبر بین‌المللی که رتبه‌ زیر 100 در جهان هستند‌، دعوت به همکاری شده، بیش از 2 سال است از حضور در دانشگاه محل خدمت در یکی از استان‌های کشور محروم شده است.
  نخبه‌ای که پیشنهادهای جهانی را به‌خاطر کشورش رد کرد
دانشجوی دیگری که توانسته بورسیه‌ دکترا و فوق‌دکترا را از دولتی اروپایی دریافت کند، مخترع 2 اختراع جهانی است که یکی از آنها تجاری شده و دیگری در دست تجاری‌سازی است. او همچنین دارای جایزه‌ جهانی به خاطر ارائه‌ یک فناوری پیشرفته و صنعتی است. بلافاصله بعد از دریافت جایزه‌ جهانی پیشنهادهای مهمی از کشورهای مختلف به او می‌شود اما او با اعتماد کامل و با افتخار می‌گوید بازمی‌گردم به کشورم. با دلی پرامید و پرنشاط و با کوله‌باری از دانش و فناوری به کشور بازمی‌گردد تا به ملت خویش خدمت کند.
اکنون نزدیک به 2 سال است مانع حضور او در دانشگاه می‌شوند. خدا می‌داند کی صبر این دوستان لبریز می‌شود.
این مصادیق، تنها مشتی از خروار بزرگ‌ترین گنجینه‌ جمهوری اسلامی و گلچین سرمایه‌ اجتماعی مام وطن که همان جوانان نخبه و متعهدند، است که هر کدام می‌توانند منشأ تحول و اثر در دانشگاه‌ها، صنعت و اقتصاد باشند. اینها محصولات اصیل جمهوری اسلامی هستند. اکثریت‌شان متولدان بعد از انقلاب هستند. خاستگاه اجتماعی‌شان از میان توده‌ مردم و طبقات ضعیف و متوسط است. پدرانی کارگر و کشاورز و کارمند داشته‌اند. نه شهرت هنرمندان را دارند، نه دارای ثروت هستند و نه متصل به قدرت که اگر بودند اینک حال و روزشان این نبود. جرم‌شان این است که اولا باسوادند، ثانیا مومن به انقلاب اسلامی هستند و ثالثا زیر علم چپ و راست نیستند. افسوس که همزمان با گذر جنجال‌های سیاسی، عمر و جوانی و هوش و استعداد آنها نیز به تباهی می‌رود که اگر جز این بود ندای مظلومیت‌شان 3 بار در کلام رهبری عزیز طنین‌انداز نمی‌شد. به‌خاطر ایران آنها را دریابیم؛ برای فردا.

 

به‌عنوان نمونه از مجموع 92 نفری که بین سال‌های 1392 تا 1396 فارغ‌التحصیل شده‌اند اما توسط دانشگاه‌های متعهد، به کار گرفته نشده‌اند:
میانگین معدل: 19/16
29 نفر عضو بنیاد ملی نخبگان
59 ثبت اختراع ملی و بین‌المللی
106 جلد تالیف یا ترجمه کتاب
1047 مقاله چاپ شده در همایش
883 مقاله چاپ شده در مجلات علمی
سابقه تدریس بیش از 4110 واحد درسی در مراکز آموزشی
سابقه تدریس بیش از 524 نیمسال در مراکز آموزشی
 


Page Generated in 0/0068 sec