بهزاد توفیقفر
فقط نیمساعت طول کشید تا برای خانم بوقلموننژاد توضیح بدهم، بدون جیغ بنفش هم میشود حرف زد. ناخنش شکسته بود، منظورم را نفهمید. دکتر بنیسرد که داشت روزنامه میخواند با دکلمه گفت: نشکنید قلمها را!
شهرآویز: نخیر دکتر! هم قلمها را باید شکست، هم دستها را، هم چندجای دیگر را! ترسوهای دلواگرا!
فیلبادی: دُرستش دلواپسِ مهندس! ضمناً وزیر فرهنگ گفته مطبوعات مورد تکریم دولت هستند.
بنیسرد: شما در فهم واژه «تکریم» مشکل داری فیلبادی جان! تکریم را دولت فعلی با پاسپورت ایرانی کرد در حد جیبوتی!
بوقلموننژاد: دولت جیگر عربستان هم ایرانیها رو دوسهبار تکریم کرده ها، الانم...
شهرآویز: این سعودیها که از وقتی داماد رجوی شدن، دستشون به سیانور بیشتر میره تا تکریم!
بنیسرد: اولاً به کسی که شوهر زنِ کسی شده، داماد نمیگویند، دوماً استاد تکریم کردن، همین فرانسه است که در آنِواحد هم ظریف را تکریم کرد هم تروریستهای خواهرمریم را.
بوقلموننژاد: پس چرا جزایر سائوتومه و پرنسیب به من ویزا نمیده؟!
فیلبادی: پیشنهاد میکنم همگی به احترام این دیپلماسی بایستیم.
شهرآویز: خواهش میکنم آقا! از اون دفعه که ایستادیم هنوز جای بخیهها خوب نشده.
بوقلموننژاد: بخیه چی جناب شهرآویز؟!!
سرم را از روی جدول روزنامه بلند کردم و برای اینکه شهرآویز یکهو خر نشود و جای بخیهها را نشان دهد، سوال چهارم افقی را بلند خواندم: نام شرکت بزرگ نفتی فرانسوی حامی صدّام، رشوهدهنده به یک مقام ایرانی و واگذارکننده سهم ایران در پارسجنوبی به قطر. پنج حرفه، حرف اولش هم «ت» دراومده...
بوقلموننژاد: تحریمهای جدید ضدایرانی اتحادیه اروپا!