printlogo


کد خبر: 177980تاریخ: 1396/4/19 00:00
شوخی و جدی اظهارات روحانی درباره منطقه
علیه استقلال؟!

زهرا طباخی:  حسن روحانی، نامزد منتخب انتخابات ریاست‌جمهوری 96، در همایش ناموفق مقابله با گرد و غبار که صرفا منجر به صدور بیانیه‌ای بی‌اثر و فاقد برنامه عمل شد، در اظهاراتی قابل تامل گفت: «بنده قبلا هم در بحث دیگری گفته‌ام، بحث بر اینکه کدام کشور در منطقه ما قوی‌تر باشد باید کنار گذاشته شود(!) قوی‌ترین کشور در منطقه نباید به عنوان هدف اول دنبال شود، منطقه قوی‌تر باید مدنظر ما باشد».
  عطوفت منطقه‌ای!
اگر منصف باشیم صحبت روحانی 2 وجه دارد؛ اول اینکه همکاری‌های منطقه‌ای برای حل مشکلات مشترک لازم و بدیهی است. احتمالا او قصد داشته با بیان چنین جملاتی برای حل معضل گرد و غبار همدلی سایر کشورها را تحریک کند اما حقیقت این است که برای حل مشکلات بزرگ فراملی نیز «اعمال قدرت» در مسیر همگرایی حرف اول را در روابط بین‌الملل می‌زند. غیر از این اگر باشد با توجه به اولویت‌های مختلف نظامات کشورهای منطقه، نقش‌آفرینی در پازل زیست محیطی طراحی شده برای تسلط غرب بر خاورمیانه، بر خواست ایران و اندک کشورهای مستقل خواهد چربید! کما اینکه ترکیه اهمیتی به خشکسالی در عراق پس از احداث سدهای ملی خود نمی‌دهد و رژیم غاصب صهیونیستی نیز با افتخار به بازیافت 90 درصدی فاضلاب و تسلط بر منابع آبی غزه و فلسطین، عملا برای اعمال سیاست‌های زیست‌محیطی علیه مسلمانان آماده شده است. حتی افغانستان از بستن آب هیرمند بر هامون سیستان دریغ نکرده است! پس تمرکز بر سیاست «عطوفت منطقه‌ای» برای حل مشکلات کافی نیست!
  هدف گذاری ضدملی
اما گفته‌های حسن روحانی با توجه به عملکرد دولت در 4 سال اخیر وجه دیگری هم می‌تواند داشته باشد... هدفگذاری تبدیل ایران به قدرت اول منطقه در حوزه‌های علمی، اقتصادی، سیاسی،  نظامی و فرهنگی منطبق بر اسناد بالادستی مصوب کشور است و با تکرار ادعای متناقض حسن روحانی این مهم تغییر نمی‌یابد اما با کمال تاسف باید بگوییم آنچه برداشت دوم از صحبت‌های رئیس‌جمهور را پررنگ و مهم می‌کند، بررسی عملکرد وی و کابینه‌اش در تحقق اهداف نظام است.
این واقعیتی غیرقابل چشم‌پوشی است که ایران در مسیر تحقق اهداف سند چشم‌انداز 1404 در حوزه‌هایی که دولت عهده‌دار آن بوده، عقب مانده است. شاید به این دلیل که مطابق ادعای روحانی، حقیقتا هدفگذاری دولت با افق نگاه نظام متفاوت و متناقض است.
تا پیش از توافقات هسته‌ای ادعا این بود که کمبود بودجه موجب توقف رشد علمی کشور در علوم نانو، بیو، فضا، ژنتیک و... شده است. این در حالی است که نگاه درون‌نگر دولت نهم و دهم موجب شد حتی در اوج تحریم‌های به اصطلاح فلج‌کننده آمریکا، رشد علمی کشور صعودی و رتبه‌های تک‌رقمی جهانی دست‌یافتنی شود.
  نابودی برنامه فضایی
به این گلایه‌ها توجه کنید:
کمی پیش از این رئیس پژوهشگاه هوافضا با تاکید بر اینکه کمتر از 10درصد از اهداف سند جامع توسعه هوافضای کشور محقق شده و این 10درصد مربوط به 8 پرتاب انجام شده است، گفت:‌ در حال حاضر محققان این پژوهشگاه به ارائه مقالات ISI و «طراحی در فضای مجازی» مشغولند و ما از طریق سیستم‌های کامپیوتری به مدار زمین می‌رویم و بازمی‌گردیم ولی در عمل اقدامی صورت نمی‌گیرد چون اعتبار نداریم!
براساس اسناد بالادسـتی نظام، هوافضا از اهمیت ویـژه‌ای برخوردار و در نقشـه جامع علمی کشـور، هوافضـا دارای اولویت «الف» است. تخمین بازار بیش از 3 هزار میلیارد دلاری هواپیماهای تجاری تا 20 سـال آینده و افزایش تقاضا برای استفاده از پیشرفت‌های متکی به ماهواره‌ها موجب شد در سند هوافضا در 2 بخش هوایی و فضایی، اهداف کلانی در نظر گرفته شود. دسـتیابی بـه جایـگاه اول منطقه در تسـخیر فضا و تسـلط بـر آن از طریق علـوم و فناوری‌های مربوط یکی از این موارد است.
  درآمد هنگفت هوافضا
جالب اینجاست که همزمان با بیکار شدن دانشمندان فضایی کشور به دنبال بایگانی برنامه بالادستی نظام و اوج مهاجرت نخبگان این حوزه به اروپا و آمریکا، شاهد تخریب آشکار «برنامه فضایی ایران» در داخل کشور نیز هستیم. غربگرایان تلاش کردند به عنوان توجیه عملکرد انفعالی و ضدحاکمیتی دولت، برنامه فضایی ملی کشور را پرخرج و بی‌فایده جلوه دهند. در حالی که همین کشورهای منطقه خودمان برای بهره‌مندی از ملزومات حوزه ارتباطات بودجه کلانی برای دریافت خدمات به جیب اروپایی‌ها واریز می‌کنند. پس برخلاف آنچه در ایران علیه استقلال فضایی کشور تبلیغ می‌شود، برنامه فضایی ملی به توانگری اقتصادی ایران منجر می‌شود و هدف رقابت و هزینه‌کرد کشورهای جهان اول برای فتح فضا، صرفا تفریح و سرگرمی و قمار مالی نبوده است! خلاصه اینکه دانش فضایی و درآمد حاصل از آن، در دوره روحانی برخلاف اسناد بالادستی تقریبا بایگانی شد!
  تخریب زیست‌فناوری
در حوزه نانو و بیوتکنولوژی نیز برخلاف آنچه انتظار می‌رفت مسیر طی شده در دولت‌های گذشته در دولت روحانی رشد و توسعه نیافت و عملا دانشمندان کشورمان به علت تبلیغات منفی به راه افتاده علیه پروژه‌های تولیدی و توقف حمایت دولت، در حوزه تولید مقاله و کار پژوهشی درجا می‌زنند. کشوری که متخصصانش برای تحقق اهداف سند چشم‌انداز در حوزه «استقلال غذایی» و «کشاورزی» آماده می‌شدند، امروز 60 درصد محصولات مورد نیاز خود را وارد می‌کند و در ساده‌ترین بخش‌ها همچون «نهاده‌های دامی» و «بذر» مفتخر به واردات از فرانسه و هلند است!
از طرفی به واسطه بی‌اعتنایی عامدانه برخی سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها به موضوع «مدیریت آب» به دلیل تمرکز کشور بر کشت سنتی، استفاده از بذور اختصاصی مناطق پرآب اروپایی و فرمانبری صد درصدی دولت از سازمان‌های بین‌المللی در حوزه محیط زیست، کشور عملا به سمت حذف کشاورزی و دامداری در حرکت است. یعنی نه تنها موفق نمی‌شویم تا 1404 به تولیدکننده اول غذای منطقه تبدیل شویم، بلکه سطح وابستگی‌مان به واردات نیز به علت بی‌توجهی مشکوک به مدیریت منابع آبی، سال به سال بیشتر می‌شود!
  پولی که نیست!
پس در بیوتکنولوژی و نانوفناوری هم فقط افتخار و هزینه نیست... پول هست، امنیت و استقلال و اشتغال هم هست! با این احتساب سوال اصلی این است که اگر بناست از علوم نانو و بیو و ژنتیک و فضایی در مسیر حل مشکلات زیست‌محیطی در حوزه گرم و خشک غرب آسیا، اشتغالزایی، ارز آوری و تثبیت کشاورزی و دامداری با ارائه بذور مقاوم به کم‌آبی و تحمل خشکی و کشت محصولات پربازده و اجرای پروژه بارورسازی ابرها و... استفاده نکنیم، پس هدف از تحقیق و پژوهش و هدفگذاری بالادستی در این حوزه‌ها چه بوده است؟ تثبیت واردات باواسطه بذر و کنجاله سویا از امارات؟!
  فقط خام‌فروشی و واردات؟
نمایه اعلامی دولت روحانی این بود که «ایران جز در پخت قرمه و آبگوشت بزباش در هیچ تکنولوژی صنعتی برتری ندارد!» آیا به فرض محال رئیس‌جمهور برای اثبات این فرضیه حتی به شرط متوقف کردن رشد علمی و صنعتی کشور پاشنه ور کشیده است؟! در منطقه ما آنچه موجب تمایز ایران بوده و هست، رشد و توسعه علم و فناوری کشور در حوزه‌های مختلف از خودکفایی نظامی گرفته تا هسته‌ای و پزشکی و ... است.
 با توانمندی هسته‌ای در حد آزمایشگاهی، برنامه فضایی تعطیل، حمله به سپاه به عنوان ناظم اول منطقه در حل بحران‌های بزرگ جهانی، قرارداد با پورسانت عالی با توتال به جای برگزاری مناقصه میان شرکت‌های داخلی و خارجی، واردات کالاهای مصرفی و صادرات نفت و رقابت در خام‌فروشی با عربستان‌سعودی، ایران فاقد مزیت نسبی برای نظم‌گذاری و اعمال قدرت در جهت مطلوب است. بدیهی‌ترین نتیجه این سیاست‌گذاری غیرملی، استقلال‌ستیز و غیرعالمانه،  پذیرش قدرت غرب و تن دادن به سیاست‌ها و خواسته‌های کسانی است که قرن‌هاست مایل به تسلط کامل بر منطقه ما هستند. پرواضح است در مسیر ابرقدرتی ایران، حاکمان مرتجع منطقه غرب و جنوب غرب آسیا در کنار ما نخواهند ایستاد و اشتراک‌گیری منطقه‌ای برای تحقق چنین هدفی مضحک و دور از واقعیات است.
 


Page Generated in 0/0065 sec