5 سال پیش بود که وارد حوزههای نزدیک به پزشکی و سلامت انسان شدم. یعنی سال ۹۱ که تز دکترایم در حوزه نانوبیوتکنولوژی روی موضوع آنزیمهای انسانی تعریف شد. در مسیر انجام تز دکترا با تکنیکهایی در بیوتکنولوژی آشنا شدم که بعدتر فهمیدم کاربردهای زیادی در پزشکی و روشهای درمانی نوین دارند. دوستان آشنا با موضوع میدانند نانوبیوتکنولوژی از اصلیترین ابزار روشهای جدید درمانی بیماریهای صعبالعلاج مثل سرطان است. ما هم کمکم به فکر استفاده از این تکنیکها در حوزه درمان افتادیم. با چند نفر از بچههای دکترای بیوتکنولوژی تصمیم گرفتیم روی درمانهای جدید سرطان کار کنیم. متاسفانه هنوز در کشور ما از روشهای قدیمی مثل شیمیدرمانی و رادیوتراپی استفاده میشود. این روشها هم درصد موفقیت پایینی دارند و هم عوارض جانبی زیاد. در آمریکا و بعضی کشورهای پیشرفته اخیرا از روشی به نام ایمیونوتراپی استفاده میشود. در این روش به جای استفاده از یک داروی سمی که هم بافت سالم و هم ناسالم را با هم تخریب میکند خود سیستم ایمنی بدن تقویت میشود تا بتواند با سلولهای سرطانی مبارزه کند؛ درست عکس کاری که شیمیدرمانی انجام میدهد. این روش جدید هم درصد موفقیتش بالاتر است و هم عوارض جانبی بسیار کمتری دارد. بعد از کلی تحقیق و پیگیری، توانستم با دانشگاه هاروارد یک فرصت پژوهشی برای کار روی این موضوع تعریف کنم. دانشگاه هاروارد و آقای دکتر پلوگ در حوزه ایمیونوتراپی تقریبا بهترین و شناختهشدهترین هستند. در واقع این یک فرصت بزرگ برای کشورم بود؛ امکان انتقال یک فناوری نو در حوزه سلامت که میتوانست جان بسیاری از هموطنانم را نجات دهد. فرصت را نمیشد از دست داد. موضوع با معاونت علم و فناوری ریاستجمهوری و ستاد بیوتکنولوژی مطرح شد و این عزیزان هم استقبال کردند. هدف این بود که ما با همکاری با هاروارد این تکنیکها را یاد بگیریم و یک مرکز درمان سرطان با روشهای نوین در کشور راهاندازی کنیم.
پینوشت ۱: دوره دکتریام با معدل 70/18 و پایاننامه با درجه عالی در دانشگاه صنعتی شریف تمام شد. دلیل پذیرش گرفتنم در دانشگاه هاروارد هم مقالههای دوره دکترا بود. البته قبلش از پناستیت و پیش از آن از امآیتی هم پذیرش گرفته بودم.
پی نوشت ۲: لابد میگویید چرا آمریکا؟ واقعیت این است که آمریکا در توسعه این تکنولوژی خیلی جلوتر از بقیه است. ما بناست علم را یاد بگیریم و مشکلات کشورمان را حل کنیم ولو بالصین. ولو آمریکا.