زهرا طباخی: برجام در سکوت 2 ساله شد. نه جشنی برپا شد و نه سهمی از کیک وعدههای آنچنانی که هر سال به سال بعد موکول میشود، میان ملت توزیع شد. مرز میان سوالات و توقعات افکارعمومی و حامیان توافق با آمریکا تنها با پردهای از توهمات صیانت میشود که با دقت و وسواس مکرر ترمیمش میکنند. همه چیز در حد ادعا و تخیل است. موهوماتی که با عبارت «اگر برجام نبود...» شروع میشود و هدفش ترساندن مردم از مواجهه با واقعیت منافع «تقریبا هیچ» توافق غیرحقوقی بیاعتبار شده با تیم باجگیر باراک اوباماست. باجگیری دنبالهداری که همچون میراثی ملی از اوباما به ترامپ رسید و بر شاخ و برگ آن تحریمهای نو همچون تزئینات درخت کریسمس استوار میشود؛ آب هم از آب تکان نمیخورد! وزارت امور خارجه با فشار ایمیلی و واکنشهای فاقد اعتبار دیپلماتیک سخنگو، سعی میکند به ما بباوراند که «آمریکا منزوی شده» اما سکوت اروپاییها در کنار باجگیری نفتی و فتح بازار ایران با کالاهای تولید بیگانه و دشمن، حکایت از آن دارد که همه چیز تحت کنترل وزارت خزانهداری آمریکاست!
توهم یا واقعیت؟
انتظار این بود که در دومین سالگرد توافقی که با سروصدای بسیار در ابعاد ملی و فراملی به تصویب رسید، حرکت به سمت واقعگرایی در کشور بروز و ظهور یابد. مثلا محمدجواد ظریف به جای حضور در «نیویورک» برای برگزاری اجلاس «توسعه پایدار» سازمان ملل، در کمیسیون نظارت بر برجام حاضر شود، از واقعیتها بگوید و صداوسیما نیز بخشی از مذاکرات این جلسات را به مردم ارائه کند تا فضا برای تصمیمسازی درخصوص منافع ملی آماده شود. همچنین کرسیهای محاسبهگری پیرامون تجربه اعتماد به قولهای آشکار و پنهان دشمن در اندیشکدهها و مساجد و رسانهها برگزار شود تا فرصت تاریخی یادشده به رشد فکری و تحلیلی اقشار مختلف جامعه منجر شود.
فارغ از اینکه برجام منقضی شده یا اندکی تا بیاعتباری کامل آن باقی مانده، موضوع آمادهسازی مردم برای مواجهه با اهمیت «درونگرایی» در بعد ساختارسازی اقتصادی و پرهیز از تخیلمحوری در مورد توسعه بدون تلاش و کوشش کشورهای پیشرفته، بسیار مهم است.
این واقعیتی غیرقابل انکار است که بخشی از اقشار جامعه ایرانی باور کردند که برای ثروتمند شدن و حل همه مشکلات اقتصادی جامعه یک رای به حسن روحانی کافی است. فردی که مدعی بود با یک توافق با «کدخدا» میتواند «چنان رونقی در جامعه ایجاد کند که اصلا کسی نیاز به یارانه نداشته باشد!» تصور بخشی از جامعه این بود که یک «امضا» میان خوشبختی همگانی و برابری «دلار» آمریکا و «تومان» ایران باقیمانده که آن هم احتمالا با شرطگذاریهای بیهوده و غیرلازم به تعویق افتاده است!
البته تبلیغات رسانهای غربیها و غربگرایان داخلی نیز در جا افتادن این گمانههای تخیلی بیتاثیر نبود. رسانههایی که دست کم در بعد داخلی انتظار میرفت سطح مطالبهسازی آنها برای مردم از «برجام آرزوها» کنترل شود اما به جای دعوت جامعه به واقعیتگرایی مرتب از سوی مراجع ذیصلاح بخشنامه صادر میشد که از ترجمه و انتشار تحلیلهای خارجی منتقد روند مذاکرات خودداری شود! کسی علیه توافق و متون و اسناد نگارش شده مطلبی ننویسد و از جشن ملی توافق هستهای استقبال شود!
امتیازدهی یکجانبه
2 سال و اندی پیش، دقیقا زمانی که دولت روحانی، مذاکره برای دستیابی به توافق هستهای را آغاز کرد، «ناصر هادیان» از اعضای باند نیویورکیها در وزارت امور خارجه با صداقتی مثالزدنی نوشت: «تاکنون موضوع هستهای، عمدتا تمرکز بر معامله (بدهبستان) بوده است اما سیاست «ابتکار یکجانبه» خروج از این چارچوب را پیشنهاد و یک اقدام اعتمادساز یکطرفه را توصیه میکند. در واقع در موضوع هستهای، دستگاه دیپلماسی ایران باید دست به یک «ابتکار یکجانبه» اعتمادساز بزند. بدون آنکه بخواهد مابهازا و امتیازی در قبال آن دریافت کند.
این «ابتکاریکجانبه»اعتمادساز میتواند در هر یک از حوزههای شفافسازی در برنامه هستهای(transparency)، اقدامی در راستای ارتقای نظام راستیآزمایی (Verification) یا عدم اعمال حقی از حقوقمان باشد». او همچنین خواستار مذاکره مستقیم «ایران و آمریکا» شد.
بلافاصله پس از انتشار این یادداشت، علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: «تاریخ مصرف اینگونه موضعگیریها مدتهاست در جمهوری اسلامی ایران سپری شده است. امتیازدهی یکجانبه در بحث روابط بینالملل هیچ مفهومی ندارد و اساس کار روابط بینالملل عمل متقابل، احترام متقابل و منافع متقابل است».
بسیاری از مقامات دیگر نیز برابر طرح ناصر هادیان، همتیمی قدیمی محمدجواد ظریف واکنش نشان دادند و یادآور شدند نام روند امتیازدهی یکجانبه، مذاکره نیست، وادادگی و معامله بر سر منافع ملی است. با این حال با عدول مجلس و دولت از نظارت بر اجرای شروط نهگانه رهبر حکیم انقلاب در صیانت از منافع ملی و قانون خود مجلس در نظارت بر حسن اجرای برجام، آنچه همه از آن اعلام برائت میکردند، عملا اتفاق افتاد؛ تحریمهای اقتصادی بیشتر شد، فهرست سیاه افراد، نهادها، شرکتها، دانشگاهها و سازمانهای ایرانی که از ارتباط با غرب و شرق به حکم وزارت خزانهداری و خارجه آمریکا منع شده بودند، طولانی و طولانیتر شد، اختلافات روز به روز بیشتر شد و تلاشهای مشترک اروپا و آمریکا برای «تغییر رفتار» و «براندازی نرم ایران» از درون با بهانهسازیهای حقوق بشری و موشکی و نظامی و حتی هستهای جدید، ساختارمند شد.
بترسید و بلرزید!
اگر «تجربه برجام» با واقعگرایی تحلیلی تکمیل نشود، رویه «امتیازدهی یکجانبه» به آمریکا با ایجاد ترس و وحشت میان مردم از استفاده نظام از گزینه «ترک توافق بیفایده» به سادگی با ایجاد شوکهای اقتصادی در بازار طلا، ارز، مسکن و بورس صیانت خواهد شد. به عبارتی هرگاه کشور تصمیم بگیرد مسیر ضررده سیاست خارجی را اصلاح کند و حرکت به سمت «خودکفایی» را برای بازگرداندن نظم و انضباط اقتصادی در پیش بگیرد، مهندسی افکار عمومی از نو آغاز خواهد شد، چرا که تغییر جهت سیاست خارجی ایران مطابق پیشبینیها و تجربیات گذشته چند نتیجه به همراه دارد:
1- نفت گران خواهد شد و با تغییر دیپلماسی انرژی، مزیت نسبی بازار ایران احیا شده و اروپاییها و شرق آسیاییها به جای سکوت برابر تحریمهای آمریکا علیه ایران در پسابرجام، به رویه گذشته یعنی دور زدن تحریمها و تقابل با آمریکا شیفت خواهند کرد. همان مسیری که به اعتراف اوباما به بیاثر شدن تحریمها و فروپاشی سازوکار آن در روز توافق برجام منجر شد. اوباما خطاب به خبرنگاری که نظر جمهوریخواهان پیرامون قطعی بودن شکست ایران به دنبال دوام تحریمهای فلجکننده را مورد تاکید قرار میداد، گفته بود: این تحلیل حقیقت ندارد. متحدان ما دیگر حاضر به ادامه روند تحریمها نبودند.
این یعنی سیاستهای آمریکا در دوره اعمال تحریم نفت و اقتصاد ایران دیگر جواب نمیداد، نه امروز که همه از تحریم مضاعف پسابرجامی ایران و باجگیری مکرر از ایران راضی هستند!
2- با اصلاح سیاست مصرفزدگی و واردات کنترل شده، تولید در داخل کشور جانی دوباره خواهد گرفت و روند ورشکستگی زیرساخت مقاوم کشور متوقف خواهد شد. طبیعتا این مسیری است که به واسطه کنترل بازار جدید فتح شده توسط اروپا و چین میتواند به عصبانیت «کاسبان برجام» و شبکه دلالان داخلی آنها بینجامد اما اگر روند واردات مصرفی را با مدیریت صحیح مطابق اسناد بالادستی به سمت همکاری اقتصادی برای واردات تکنولوژی و حفظ قراردادهای مفید پیش ببریم، بهرغم کنترل پروسه «باجخواهی مضاعف» غربیها در پسابرجام، میتوانیم عوارض پایان دادن به عادتهای استعماری را به حداقل برسانیم.
هزینههای سازش
مردم باید بدانند که ادامه مسیر برجام هزینهساز است. همین چند روز قبل رئیس مجلس از حسن روحانی خواست واقعیتها را به مردم بگوید. اگر از وضعیت بانکها، ورشکستگی صنایع تولیدی، بیکاری جوانان، قراردادهای نفتی غیرصیانتی، تحریمهای بانکی، محدودیتهای اقتصادی و کسری بودجه در پسابرجام آرزوها به مردم نگوییم، فردا روز هر تصمیم نظام پیرامون تغییر جهت سیاست خارجی با فرافکنی غربگرایان پاسخ داده خواهد شد. در حالی که واقعیت این است که برجام، ایران را عقبتر از روزهای پیش از توافق برده و بروز تورم جدی و زمین خوردن بانکها و کلانشرکتها همچون صندوقهای بازنشستگی و بیمهها محتمل است. همه عقلا نگرانند و برای برونرفت از وضعیت فعلی ناگزیر از اصلاح سیاستها هستیم.
«توافق قرن» اقتصاد ایران را نساخت کما اینکه هیچ کشور توسعهیافتهای در جهان توسط «خارجیها» اعم از دوست و دشمن ساخته نشده است! دیگران هر چه دارند حاصل استعمارگری، غارت منابع دیگر ملتها، برنامهریزی دقیق سیاسی، کار و تلاش ملی، بستن درهای کشورشان در دوره تقویت زیرساخت تولید و مصرف طولانیمدت کالاهای تولید داخل، صادراتمحوری، برندسازی، کنترل میزان مصرف و مدیریت منابع ارزی و درآمدهای ملی است. هیچ ملت و دولتی در جهان با لوکساندیشی و عقد قراردادهای تجاری یکطرفه با دولتهای متخاصم و عقبنشینی مکرر از ارزشها و اسناد ملی و مصرفگرایی به جایی نرسیده است و در باشگاه قدرتمندان جهان سهیم نشده است. تجربه مردم از اعتماد پینوکیویی به دشمن را با واقعیتگرایی تکمیل کنیم.