سیفالله نجاریان: «از شروع اسلام تا روز قیامت، هرکس در مدینهالنبی شهادتین بگوید، یک ثواب به او میرسد و یک ثواب به مصعب بن عمیر». شاید با خواندن این روایت منسوب به پیامبر اعظم(ص) به توفیقی که شامل حال مصعب بن عمیر میشود غبطه بخوریم؛ صحابیای که در تاریخ اسلام از او به بزرگی یاد شده و نامش همواره در کنار اتفاقات مهم تاریخ اسلام روایت شده است. جوانی اشرافزاده که از خانوادههای بزرگ قریش و فرزندان عبدمناف بوده و با شنیدن ندای پیامبر اسلام در دعوت به دین آسمانیای که با خود آورده بود به تمام پیشینه خانوادگی که مایه فخر عرب بوده، پشت پا میزند و همراهی پیامبر را برمیگزیند.
اینها تنها گوشهای از تاریخ صدر اسلام است که بسیاری از مسلمین تاکنون آن را نه تنها نخواندهاند بلکه به گوششان نیز نخورده است. یکی از راهها و رسالتهایی که برای هنر عنوان میکنند بیان هنرمندانه مسائل است. ادبیات و به طور خاص داستان و رمان یکی از راههای بیان هنرمندانه مسائل مهم است. مسائلی مانند تاریخ که شاید اگر با بیان هنرمندانه به مخاطب منتقل نشود، هیچگاه مخاطب عام سراغ منبع تاریخی نرود و از اصل ماجرا سر در نیاورد. به همین منظور شایسته است هنرمندان اگر میخواهند مسائلی را به مخاطب منتقل کنند با استفاده از ابزارهای هنری آن را منتقل کنند، چنان که تاکنون نیز بسیاری از هنرمندان از این ظرف برای بیان سخنان خود استفاده کردهاند. رمان «وقتی دلی» اثر محمدحسن شهسواری که انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده، یکی از نمونههای انتقال یک پیام مهم تاریخی از طریق قصه و داستان است. در این رمان شهسواری به روایت تاریخ صدر اسلام دست زده و از طریق روایت بخشهایی از زندگی مصعب بن عمیر فرزند عمیر بزرگ قبیله بنیعبدالدار، به روایت تاریخ صدر اسلام و نحوه گسترش اسلام و همچنین مجاهدتهای نخستین مسلمین در جزیرهالعرب اشاره کرده است. خواننده در «وقتی دلی» در سال 61 هجری به سر میبرد، روزهایی پس از به شهادت رسیدن اباعبدالله الحسین(ع) در کربلا به دست شقیترین مردمان و به واسطه روایتهایی که از برادرزاده مصعب بن عمیر، فرزند یکی از دوستان مصعب در حبشه و همچنین ماریه میخواند به سال سوم پس از بعثت رفت و آمد میکند. در واقع شهسواری با قرار دادن روایت در دهان چند شخصیت فرعی، ساختار روایی رمانش را شکل داده و آنها هستند که دست به روایت تاریخ میزنند و خود در کناری نشسته تا شخصیتهایی که به نظر شاهد ماجرا بوده یا با یک واسطه اتفاقات آن روزها را دیده و شنیدهاند حوادث را برای خواننده روایت کنند. این تمهید دست شهسواری را نیز باز گذاشته تا بتواند در بخشهایی که مستند تاریخی ندارد حرفی نزند و مسکوت از کنار ماجرا عبور کند؛ در واقع با این روش ضعفهایی که بر رمان از منظر تکهپاره بودن روایتهای مرتبط با مصعب است را پوشش داده و به خواننده میگوید این من نیستم که روایت میکنم بلکه بازماندگان سالهای دور هستند که مشغول بازگویی آنچه دیده و شنیدهاند، از تاریخ هستند. با این حال با استفاده از این روش هنرمندانه، شهسواری کوشیده کمبودهای تاریخ در منابع مرتبط با مصعب را به این واسطه بپوشاند و اثری خواندنی و پرکشش خلق کند. اما یکی از ضعفهایی که در ارتباط با این رمان باید به آن اشاره کرد، ورودی فصلهای رمان است. شهسواری هر چند در این مورد هم به خاطر موقعیت مکانی که مدنظرش بوده (مزار شهدای جنگ احد) چندان نمیتوانسته بازی و جابهجایی موقعیت داشته باشد و پیوسته میخواسته به خواننده یادآوری کند که در حال شنیدن نقل تاریخ از زبان شخصیتهای ذکرشده است اما باز هم در ابتدا با یک عبارت کلیشهای و تکراری خواننده را در رسیدن به آغاز هر فصل ناامید میکند، چون پس از چند فصل خواننده میفهمد نویسنده میخواهد همان عبارت ابتدای فصل را تکرار کند و این برایش خوشایند نخواهد بود اما با این حال همانطور که ذکر شد چارهای برای این مساله وجود نداشته است. از دیگر نکاتی که درباره این رمان به چشم میآید باز هم در ارتباط با تاریخ است. شاید در ارتباط با آن بخشهایی که در تاریخ اسلام ذکری از آنها نرفته بتوان چشم پوشید اما درباره مباحثی که بسیار روشن است و تنها اختلاف میان راویان وجود دارد، نمیشود بیتفاوت ماند. اختلافاتی که حتی با جستوجو در فضای مجازی و اینترنت نیز میشد به روایت صحیح تاریخ رسید. برای نمونه در بخشی که مربوط به وفات حضرت ابوطالب(ع) حامی اصلی پیامبر اسلام(ص) میشود، خواننده متوجه میشود نویسنده وفات عموی پیامبر(ص) و پدر امیرالمومنین حضرت علی(ع) و از دیگر سو حضرت خدیجه(س) همسر و دیگر حامی پیامبر اعظم(ص) را در یک روز ذکر میکند. در حالی که طبق منابع، این اتفاق با فاصله ۳ تا ۳۵ روز از هم افتاده و پیامبر را داغدار کرده و همین سبب شده پیامبر اسلام(ص) آن سال را «عامالحزن» نامگذاری کنند. به هر صورت برای نویسندهای که مشغول روایت بخشهای مهمی از تاریخ اسلام است شایسته نیست بدون اطلاع و فقط برای بازگو کردن یک واقعه، هر مطلبی را بنویسد، زیرا مخاطب با اعتماد نسبت به ناشر و همچنین نام نویسنده اثری را تهیه میکند اما در متن اثر متوجه چنین اشکالاتی میشود. اگر بخواهیم از مساله تاریخی اثر عبور کنیم باید گفت روایت در «وقتی دلی» دوپاره است. به این معنا که نویسنده نتوانسته بخشهایی که با زندگی شخصی مصعب بن عمیر در ارتباط است و حتی گاهی برای بازگو کردن و ساختن آنها دست به تخیل هم زده با بخشهایی که مستند تاریخی است و با شخصیت پیامبر اسلام(ص) ارتباط دارد، ارتباط برقرار کند و این دو بخش را در هم بتند. یعنی خواننده عدم انسجام طرح رمان را در این اثر و در بخشهایی که ذکر شد حس میکند و به نظرش میآید این دو بخش کاملا بیربط به هم بوده و نویسنده این دو را فقط در کنار هم قرار داده است. در واقع برخی از ماجراهایی که برای مصعب ایجاد میشود و بر او میگذرد، میتوانست به صورت جداگانه برای یک شخصیت غیرواقعی روی دهد و هیچ ربطی هم به صدر اسلام نداشته باشد. اما از این نکته نباید غافل شد که این رمان دریچه تازهای از اهمیت پرداختن به تاریخ اسلام بویژه اصحاب برجسته رسول اکرم(ص) را پیش روی خواننده و دستاندرکاران این عرصه میگشاید و ضرورت پرداخت هنرمندانه را گوشزد میکند.
این رمان واقعیتی به نام اهمیت روایت غیرمستقیم از پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) را یادآوری میکند و نشان میدهد میشود بدون اشاره مستقیم به شخصیت معصومان و خانواده آنها اعم از فرزندان، همسران، خواهران و برادران با استفاده از شخصیتهایی که در آن روزگار زندگی کردند به بیان منش و رفتار بزرگان اسلام دست زد. این مهمترین ویژگیای است که این رمان دارد و خواننده در مواجهه با آن به این نکته میرسد که با روایت غیرمستقیم میتوان نمایی از تصویر معصومین را برای خواننده ترسیم کرد بدون اینکه خدشهای به شخصیت دستنیافتنی این بزرگان وارد شود. نویسنده به خوبی توانسته فضای مکه در سالهای بعثت را به خواننده نشان دهد و حتی رسوماتی که پیش از اسلام در جزیرهالعرب جاری بوده را با کمک گرفتن از رویاهایی که مصعب میبیند به خواننده نشان داده است. از این حیث این رمان در فضاسازی و خلق موقعیتهای مختلف مانند رسومات قبیلگی و عقایدی که عرب جاهلی داشته بسیار موفق بوده و خواننده با یک اثر توریستی در فضای رمان مواجه نیست، بلکه خود را در حال و هوای مکه و شهرهای اطراف به خوبی درک میکند. روابط میان قبایل و بزرگان آنها و نظام حاکم بر خانواده و مجالس خانوادگی، باورپذیر از کار درآمده است و از این حیث باید تلاشهای نویسنده را در ساخت این فضا ستودنی توصیف کرد.