printlogo


کد خبر: 178583تاریخ: 1396/5/1 00:00
راز توافق محرمانه آمریکا و قطر چه بود؟
جبهه النصره پیاده‌نظام آمریکا در سوریه

وزیر خارجه آمریکا با اعلام رضایت واشنگتن از اقدامات دوحه در ارتباط با توافقی به‌اصطلاح تروریستی میان 2 کشور از 4 کشور عربی تحریم‌کننده قطر خواست به محاصره زمینی این شیخ‌نشین پایان دهند. اما رکس تیلرسون با این اعلان بیش از پیش ظن افکار عمومی درباره مفاد احتمالی توافق محرمانه اخیر خود با امیر قطر را برانگیخت. تیلرسون گفت آمریکا در رابطه با امضای تفاهمنامه‌ با دولت قطر برای «تشدید مبارزه علیه تروریسم» با هدف مبارزه با تروریسم و قطع منابع مالی گروه‌های تروریستی از دوحه رضایت دارد. با این حال فاش شده است تفاهمنامه مزبور در حقیقت درباره نحوه همکاری قطر با آمریکا در زمینه تروریسم بوده نه مبارزه با آن. بدین صورت که قطر به عنوان حامی مالی و لجستیکی اصلی گروه تروریستی جبهه النصره- که اخیرا نام خود را به «هیات تحریرالشام» تغییر داد- که در حقیقت بازوی القاعده در سوریه محسوب می‌شود به آمریکا قول داده تا این گروه
تکفیری- تروریستی را به عنوان نیروی زمینی آمریکا در شامات سازماندهی کند. هادی محمدی، کارشناس سوریه و عراق در این‌باره در مشرق‌نیوز می‌نویسد:
در حاشیه سفر تیلرسون به قطر، یک توافق سری صورت پذیرفته که جبهه النصره در ازای دریافت کمک‌های همه‌جانبه و خارج شدن از لیست تروریسم، باید پیاده‌نظام بعدی آمریکا در شمال شرق سوریه و جنوب این کشور باشد. با آزادسازی حلب، با اینکه آمریکا و ترکیه دست به اجرای طرح‌های نظامی در شمال سوریه زدند ولی اقدامات عجولانه آنها فراتر از یک کارکرد مرحله‌ای و تاکتیکی به بار ننشست و اکنون به نوعی هزینه یا اقدام بی‌نتیجه تبدیل شده است. جنگ آمریکا و نیروهای دموکراتیک سوریه (کردها و عرب‌های عشایر) با داعش در رقه، به دلیل تلفات زیاد از یک رو و شروع اختلافات بین عشایر عرب و کردها از سوی دیگر متوقف شده است. اگرچه آمریکایی‌ها بنا به گزارش‌های منتشر شده و میدانی، پیش از 10 پایگاه نظامی را در کنار کردهای سوریه برای خود ساخته‌اند ولی همراهی با کردها، هزینه‌های تنش با ترکیه را برای آمریکا افزایش داده و زمینه‌های بی‌اعتمادی بین آمریکا و ترکیه را گسترش داده است. لجستیک آمریکا از کویت به اربیل و از آنجا به شمال سوریه می‌رسد و به جای اینجرلیک، هواپیماهای آمریکایی از پایگاه العدید قطر یا پایگاه سلطان در شمال عربستان به سوی مناطق شمال سوریه پرواز می‌کنند. ترکیه هم که عملیات خشم فرات را برای بلعیدن شمال و شمال غربی حلب به اجرا گذاشت، در باتلاقی از مشکلات جدید وارد شد و رویای پیوند دادن این مناطق با ادلب، با جنگ روزهای اخیر بین جبهه النصره (تحریرالشام- القاعده) و احرارالشام نقش بر آب شده است. اینگونه نیست که ترک‌ها فقط با اروپا و آمریکا، بدترین دوران مناسبات را طی می‌کنند، بلکه رخداد دیگری که از سفر ترامپ به  ریاض شکل گرفته، عقبه عربی اردوغان را نیز متزلزل کرده و اکنون برای حفظ قطر باید وارد چالش‌های جدید با عربستان و امارات نیز بشود. پنجره تنفسی ترکیه عمدتاً با روسیه و سپس ایران است تا بتواند در آشوب ژئوپلیتیک غرب آسیا، پابرجا باقی بماند. دلیل این است که اولویت و اهداف مرحله‌ای آمریکا، رژیم صهیونیستی و بلوک عربی- عبری تغییر کرده و آمریکا از ادامه سیاست‌های عملیاتی گذشته در سوریه ناامید است و باید با پذیرش موازنه قدرت جدید در سوریه و به امید تغییر آن، وارد بده بستان جدیدی با روسیه شود. آمریکایی‌ها هم در ایجاد یک نیروی نظامی مستقل و تحت فرمان در شمال سوریه به شکست رسیدند و هم در به‌کارگیری عشایر حوران و ظرفیت‌سازی‌های جنوب سوریه شرایط مطلوبی ندارند و از ریسک و شکست جدید هراس دارند. امروز نگرانی آنها این است که سرریز بحران سوریه و عراق، به اردن و اسرائیل وارد شود و لذا در گزینه‌ باقیمانده برای تعامل با روسیه در جنوب، «دست برتر» را در اختیار ندارند و باید با پیشنهادات و شرایط تلخ، خود را سازگار کنند. به موازات ناتوانی برای تأمین نیروی نظامی کافی آمریکایی و غربی، اولویت‌های دیگری مثل افغانستان، آسیای مرکزی و جنوب شرق آسیا هم بر سیاست‌های نظامی-امنیتی آنها سنگینی می‌کند. البته در تلاش‌های رسانه‌ای می‌کوشند تا ایده‌آل‌های مطلوب خود را پیشاپیش به عنوان توافق با روسیه مطرح کنند و نشانه این واقعیت تلخ آن است که رژیم صهیونیستی که قبلا بخشی از این توافق معرفی می‌شد، به محض برجسته شدن دیدگاه، ارزیابی و برخی مواضع اصولی ایران، تغییر موضع داده و از ویژگی‌های چنین توافقی ابراز نگرانی کرد ولی به هر حال هم آمریکا و هم رژیم صهیونیستی، نیازمند یک توافق در جنوب سوریه هستند و دست به تغییراتی می‌زنند تا هزینه‌های احتمالی خود را کاهش دهند. از جمله اینکه در حاشیه سفر تیلرسون به قطر، یک توافق سری صورت پذیرفته که جبهه النصره (القاعده یا تحریرالشام) برای اینکه خود را در نوبت‌های بعدی عملیات‌های نظامی روسیه، سوریه و ایران و پس از داعش می‌داند، در ازای دریافت کمک‌های همه‌جانبه و خارج شدن از لیست تروریسم آمریکا، باید پیاده‌نظام بعدی آمریکا در شمال شرق سوریه و جنوب این کشور باشد و نقش ارتش لحد برای رژیم صهیونیستی را بازی کند. ضمن اینکه با حذف احرارالشام در مناطق ادلب و شمال شرق حلب، کارت بازی ترکیه را فرسایش دهد که نوعی گوشمالی برای ترکیه نیز هست. مضاف بر اینکه جبهه النصره با تحریرالشام، بزرگ‌ترین سازمان و نیرو را پس از داعش در اختیار دارد و می‌تواند به عنوان گروه جایگزین داعش و حداقل برای یک دوره «مرخص‌ساز» مورد استفاده قرار گیرد. روس‌ها از این جزئیات در تحولات میدانی و منطقه آگاه هستند و پرونده سوریه را به عنوان سوپاپ اطمینان در مناسبات پرتنش خود با آمریکا نیاز دارند ولی در گام‌های مرحله‌ای خود، ناچارند به قواعد همکاری با ایران و سوریه و اینکه کارت‌های بازی خود را واگذار نکنند، پایبند باشند. حتی اگر طرح توافق آتش‌بس در حومه سویدا و حومه درعا و قنیطره به مرحله اجرا برسد، حضور نیروهای آمریکایی از سوی ایران و سوریه در این مناطق به رسمیت شناخته نمی‌شود، چرا که آمریکا به عنوان موتور بحران‌سازی در سوریه و منطقه شناخته می‌شود لذا باید نیروهای روسیه و احتمالاً سوریه و همپیمانانش در این مناطق حضور یابند. حتی اگر با حضور نیروهای سوری و ایرانی و مقاومت در مناطقی مانند قنیطره از سوی آمریکا و اسرائیل مخالفت شود، باز هم برای اسرائیل، شرایط ناگوار تولید خواهد کرد.
 اولاً  این طرح،‌ ماهیت «عملیات تأخیری» خواهد داشت تا پس از داعش، وضعیت بقیه تروریست‌ها روشن شود، ثانیاً اینکه آتش‌بس، یک دوره تنفسی، برنامه‌ریزی و گسترش زیرساخت‌های امنیتی است، لذا آمریکا ناچار است با پذیرش بقای بشار اسد و کسب امتیاز حضور محدود در برخی مناطق جنوب، کارت بازی مذاکراتی در ژنو و آستانه را به دست بگیرد و به آن خشنود باشد. ایده‌آل افشا شده آمریکایی در این مرحله از تحولات غرب آسیا، حرکت به سوی تجزیه قومی و مذهبی در کشورهای منطقه است ولی این پروژه از یکسو نمی‌تواند با سرعت کافی حرکت کند که فرصت واکنش به طرف‌های منطقه‌ای خواهد داد و از سوی دیگر آمریکا، ابزار و توان و بنیه کافی و قابل اعتماد برای این کار را در اختیار ندارد. کردهای شمال سوریه و عراق که قربانی اصلی بازی تجزیه آمریکا در منطقه هستند، بیش از هر زمان نسبت به این سیاست کثیف و ابزاری واقف هستند و تردید گسترده‌ای که از سوی بخش بزرگی از کردها نسبت به همکاری با آمریکا ابراز می‌شود، گواه ابزارهای بسیار محدود آمریکاست، لذا آمریکا بیشترین تکیه‌گاه خود را بر ظرفیت‌های تکفیری آل‌سعود گذاشته و با وجود رسوایی در به‌کارگیری علنی گروه‌های تروریستی مانند منافقین، داعش، النصره و... و بازی‌های تاکتیکی در برخی جغرافیای منطقه، این مسیر را تابلوی سیاست‌های خود قرار داده است. این تنگناهای ابزاری و فقدان راهبردهای موثر و اطمینان‌بخش، دلیل روشنی بر مواضع جدید و افراطی دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی در برجام و فرابرجام است و بخوبی درک می‌کند هزینه اصلی سیاست‌هایش در قبال ایران را در عرصه‌های ژئوپلیتیکی و منطقه‌ای پرداخت می‌کند.


Page Generated in 0/0062 sec