حسن روانشید*: تعداد فدراسیونهای ورزشی کشور را شمارش و سپس انگیزههای موجود در هر یک از آنها را بررسی کنیم تا متوجه شویم چند درصدشان پایبند به اخلاقیات بودهاند و هدفشان جز برد و باخت چیز دیگری است! بازی اگر از چارچوب آموزش و تزکیه خارج شد دیگر نمیتوان برای آن ارزش چندانی قائل شد و اگر این چنین بود، هزینههایی که از بیتالمال مسلمین صرف آن میشود نوعی دستدرازی به اموال مردم به حساب خواهد آمد. شاید این پارامتر اجتماعی اما کمی فرهنگی بیش از اندازه از خود ممنون است و خود را از پاپ کاتولیکتر میداند که البته همینطور هم هست.
ریشه آموزشهای اخلاقی و میدانی کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی بزرگسالان از همین بازیهای بهاصطلاح ورزشی نشأت میگیرد. وقت و سرمایه کلانی از مادیات و معنویات صرف این رشته از تلاشها میشود به امید اینکه بتواند آرامش روح و آموزش جسم را برای نسلهایی در بر داشته باشد که باید مسؤولیتهای آینده را به دست گرفته و آماده گرداندن چرخهای اقتصادی و فرهنگی باشند اما دریغ از آنکه همه راهها به روم ختم میشود و در عمل کلانترین بودجهها به فوتبال اختصاص مییابد تا در نهایت به زد و بندهای پشتپرده بعضی از تیمها ختم شود تا جایی که بازیکنان نیز همچون اموال و اثاثیه بیروح، خرید و فروش شوند. مفهوم ورزش این نیست که باشگاهی با دلایل واهی بتواند انسانی را بدون توجه به شرایط زندگی و تمایل خودش تیم به تیم کند یا خدای ناخواسته برد و باخت خود را در پشتپرده به مزایده و حراج بگذارد!
امروز بازی فوتبال نهتنها در جهان بیپروا بلکه در ایران هم به دام سوسیالیست اقتصادی افتاده و از سویی یوغ استثمار کاپیتالیسم را به گردن آویخته است و اگر ورزشکاری بخواهد این بازی را به دید غیراقتصادی نگاه کند بدون استثنا از گردونه خارج خواهد شد. انگیزه برای برنده شدن و تلاش بیشتر بازیکنان تنها برای به دست آوردن جوایز مادی پیش میرود و اگر جز این باشد، نوعی ریسک است که از طریق باشگاه یا فدراسیون به وقوع میپیوندد.
مطالعه تاریخ فوتبال در ایران نشان میدهد که با انحراف هرچه سریعتر به سوی مادیات و گریز از معنویات، دیگر رشتههای ورزشی را نیز تحتالشعاع قرار داده و به سوی آیندهای موهوم تاخته است. تا اینجای واقعه به بخش ورزش کشور اختصاص دارد اما دریغ از آن روزی که این دکترین الگوی سیاست شود و گروههایی بخواهند از این تئوری به ظاهر موفق در امور جاری خود استفاده و سعی کنند توپ را در زمین یکدیگر انداخته و تنها در آن نقطه به بازی بپردازند. اینجاست که اتفاق نامیمونی همچون عاقبت فوتبال در انتظار سیاستهای حزبی است. فلسفه اصلی هر حزب و دسته و گروه این است که برای رسیدن به اهداف روشن خود تلاش صادقانه کرده و به رقابت خالصانه با دیگر گروهها بپردازد تا بتواند موفق شود و بالاترین آرا را از جامعه کسب کند اما زمانی که این مانور به پایان رسید بازنده و برنده که در حقیقت هر دو برنده هستند باید وارد مرحله جدیدی بهنام همدلی، مساعدت و همکاری شده و امکانات و توانایی خود را روی هم بگذارند تا به هدف مشترکی که برای ارتقای زندگی مردم و کشورشان باشد برسند، اینجا دیگر نه مسابقه فوتبال است و نه توپی که به محدوده یکدیگر دریبل کنند. این زمین حالا محل بازی جهانی است و هر دو تیم باید در هم ادغام شده، ملی شوند و برای ملت و ملیت به زمین بروند و سعی بر آن داشته باشند که توپشان به زمین حریف که همان دشمن مشترک است افتاده و در دروازه بنشیند.
زمان بازی، مقابل یکدیگر قرار گرفتن و زدن گل و انداختن توپ در زمین هم نوعی جفا به خود و جامعهای است که به تشویق و ترغیب و پشتیبانی آنها آمدهاند تا بتوانند با اقتدار از جای خود بلند شده و برای آنها بدوند. باز هم زمان برای رقابت تنگاتنگ هست. چشم بر هم بگذاریم 4 سال تمام شده و 2 گروه سیاسی و رقیب میتوانند تلاشهای تازهای را برای دستیابی به صدارت به چنگ آورند اما امروز زمان تلاش برای به ثمر رسیدن اهداف مشترک است نه روبهروی هم ایستادن و آتش به پا کردن تا دودش به چشم آحاد جامعه برود؛ امروز و هر روز باید نصایح تنها چراغ پرتلألؤ انقلاب اسلامی را فرا راه خود قرار دهند تا بتوانند خادم و الگویی برای مسلمانان رنجدیده جهان باشند، اگرچه در ایران زندگی میکنند.
*روزنامهنگار پیشکسوت