حسن روانشید*: یکی از ستونهای پایدار و اساسی برای نگهداری تمدن یک سرزمین، مطالعه و اطلاع از گذشته، حال و آینده است. برای رسیدن به این منظور دسترسی به رسانهها از نوع مکتوب، دیداری و شنیداری لازم است که هرکدام نقش و وظیفهای خاص دارند. رسانههای دیداری و شنیداری تنها نشان داده و میگویند و بهسرعت میروند و مطالبی تازه جای آنها را میگیرد اما رسانه مکتوب ماندگار است و اگر ذهن به فراموشی دچار شد، میشود آنها را دوباره و چندباره بازخوانی و از آن استفاده کرد بنابراین نمیتوان اهمیت جراید و مجلات را نادیده پنداشت. اگر چه به همین دلیل غیرموجه و به مرور زمان روزنامهها و اصولاً رسانههای مکتوب حاشیهگزین شدهاند اما این ماجرای تأسفبار تنها برای کشور ما صدق میکند و تقریباً در اقصی نقاط جهان هنوز هم به اخبار، اطلاعات و مطالب این اطلاعرسان قدیمی اعتقاد و اعتماد کامل دارند. براساس نقشه مستند چهارباغ اصفهان در دهه چهل، تعداد دکههای روزنامهفروشی تنها در محدوده این خیابان که از میدان شهدا شروع و به میدان انقلاب ختم میشود بیش از 50 فقره بوده در حالی که جمعیت شهر اصفهان در آن دهه عدد 200 هزار نفر را نشان میدهد که امروز در همین شهر بیش از 2 میلیون نفر سکونت دارند ولی تعداد دکههای عرضه روزنامه که اکثرشان سوپر تغذیه هستند به عدد انگشتان دو دست هم نمیرسد! اما این شکوفایی محتضرانه مخصوص خیابان نوستالژی چهارباغ اصفهان نیست که در بیشتر خیابانهای این شهر اصولاً نامی از فروشندگان جراید به چشم نمیخورد! هماکنون و در شرایط مطلوب 50 عرضهکننده مطبوعات در کل کلانشهر اصفهان وجود دارد که اکثریت آنها فروشندگی جراید را در کنار کار اصلی دیگری از جمله کتاب، لوازمالتحریرفروشی و عرضه مواد خوراکی انجام میدهند و به قول خودشان عرضه نشریات به خاطر خالی نبودن عریضه است! دهها تن از پیشکسوتان این حرفه اگر به دیار عدم نرفته باشند، وضعیت مناسبی ندارند! آخرین نسل این فرهیختگان عرضهکننده فرهنگ، کسانی هستند که هنوز نتوانستهاند بدهی خود را با نمایندگان و ناشران جراید تسویه کرده و به ناچار دکههای خود را تعطیل و به دیگران واگذار کردهاند تا به اغذیهفروشی تبدیل شود! دهها واحد از این دکهها توسط یکی، دو نفر خریداری یا اجاره شده است تا تغییر ماهیت داده و به فروشندگی دخانیات، نوشابه، کیک و... تبدیل شود؟! آنچه گفته شد حقایق تلخ موجود در شهر اصفهان «پایتخت فرهنگ و هنر» ایران است که روزانه صدها توریست از کشورهای مختلف جهان در آن قدم میزنند و این صحنههای دلخراش را میبینند و عکس و فیلم میگیرند! بیتوجهی و عدم علاقه شهرداران قبلی برای همه مسلم بود اما حضور شهردار جدید که بیش از 2 سال از فعالیتش نمیگذرد فرهنگدوستان دلسوخته را امیدوار کرد که سروسامانی به این دکهها بدهد و باقیات صالحاتی از خود به جای گذارد! اما با کمال تأسف این اتفاق میمون نیفتاد و چند دکه دیگر نیز کرکرهها را پایین کشیدند و رفتند. قدیمیترین نماینده پخش جراید کشور در اصفهان که روزگاری بیش از 500 نشریه متنوع را در سطح استان و در بین فروشندگان مطبوعات توزیع میکرد هماکنون در گوشه عزلت نشسته و ناظر بدهیهای کلان دکههایی است که قادر به تأمین آن نیستند! آنچه ذوق، سلیقه و اشتیاق را بین خوانندگان جراید کور کرده، وضعیت نابهسامان دکههای فرسوده باقیمانده است که بعضی از علاقهمندان به رسانههای مکتوب رغبت نمیکنند حتی در مقابل آن توقف و نگاهی خریدارانه به آنها بیندازند. به نظر میرسد شهرداری کوتاهی و جفا را در حق آنها روا داشته است؛ میلیاردها تومان جهت احداث پایگاههای اسکان دوچرخه در میادین شهر هزینه شده که با استقبال چندانی روبهرو نشده است اما حتی یک ریال برای سامانبخشی به کیوسکهای توزیع و ارائه نشریات سرمایهگذاری نشده و دست فروشندگان فاقد آینده و بیمه نیز گرفته نشده تا دلشان خوش باشد. شهرداری اصفهان فراموش کرده که نشریات چاپ شده باید در محلی به علاقهمندان عرضه شود، این حلقه سالیان درازی است که در شهر اصفهان همچنان مفقود است!
*روزنامهنگار پیشکسوت