طناز خجسته: امروز میخواهم یک تکنیک جدید به شما یاد بدهم که در تمام امور زندگانیتان به کار بگیرید و کیفش را ببرید و آن، «مظلومنمایی» است که از امور خانوادگی و اجتماعی تا اقتصادی و بانکی کاربرد دارد. نگویید تا به حال از آن استفاده نکردهاید که بینمان دلخوری پیش میآید. شما اگر یک آریایی اصیل باشید، عارتان میآید که از این دمدستیترین اهرم راه انداختن کارها غافل شده باشید.
مثلا فرض کنید امروز حوصله نداشتهاید حتی شام بپزید؛ برای کاهش عوارض جانبی این تنبلی، تدبیر سادهای میتوان اندیشید که همانا «مظلومنمایی» است و لاغیر! فقط خیلی تابلو نباشد؛ مثلا خودتان را به سردرد بزنید؛ بابت انقراض نسل کوآلاهای خسته در فلان نقطه استوایی، زانوی غم بغل بگیرید؛ دوری از شهر پدری را بهانه کنید و یک دل سیر، غر بزنید، طوری که همسرتان جرأت نکند حال شام را بپرسد حتی!
یا مثلا فرض کنید کسی هزار جور غلط زیادی ریز و درشت در پروندهاش دارد؛ دادگاهی هم شده و با توجه به جرمهای تابلویش، یک محکومیت فانتزی و مینیاتوری برایش اعلام شده است که حضرت والا به همان فانتزی و مینیاتوریاش هم تن درنمیدهد! اگر شما او را در زندان دیدید، ما هم دیدیم! به بهانههای قشنگ قشنگ از زندان مرخصی میگیرد و دِ برو که رفتی! یک روز میآید میگوید بابام مرده، یک روز مادر و خواهرش از فرنگ برگشتهاند، یک روز جلسه خانوادگی دارند، یک روز برای شرکت در راهپیمایی روز قدس میپیچاند میرود، یک روز قلبش درد میکند و نیاز به عمل جراحی دارد و هر بار هم به مدت چهار ماه و ده روز، ول میچرخد (باید با تدبیری مشابه سیب و گلابی گذاشتن در مسیر حرکت حسن کچل، او را به زندان برگرداند). علی برکت الله! چیزی از محکومیت میماند با این اوصاف؟! والا آدم غیرزندانی هم این همه در خانهاش دیده نمیشود که بعضیها در دوران محکومیت اینقدر شرف حضور دارند در خانه.
اما به راستی راز موفقیت چنین افرادی چیست؟ اینکه اینها به هر مناسبت و بهانهای میتوانند مرخصی بگیرند و از زندان به در شوند، آیا به این دلیل است که کنتراست رنگ خونشان نسبت به سایرین بالاتر است؟
یا زبانم لال با استوانهای، ستونی، هرمی، منشوری یا چیزی نسبت خانوادگی دارند؟! نخیر آقا! این حرفها نیست! اینها یک نکته را خوب گرفتهاند و با قدرت روی آن مانور میدهند، آن هم «مظلومنمایی» است. گربه شرک را خاطرتان هست؟ در موقع نیاز، چشمهایش بشدت گرد و مشکی و درشت و براق میشد تا نمونهای بارز از مظلومنمایی را برایمان به نمایش بگذارد! از این کارتونها به سادگی رد نشوید. اینها همه درس زندگی است که اگر زرنگ باشید به کارتان میآید.
یا مثلا آن اخوی دیگر را بعد از سالها کثیفکاری اقتصادی و هاپولی کردن پول ملت (آن هم به صورت تابلو و لجدرآر!) به دادسرا احضار میکنند و کسی که در تمام سالهای گذشته که ملت را میچاپیده، از من و شما سالمتر زیست کرده و سر و مر و گنده، رانت به حلقوم خود واریز میکرده، ناگهان به سلامتیاش لک میافتد و با آمبولانس از دادسرا میبرندش بیرون! تازه ببینید در مظلومنمایی به چه مراتبی دست یافته که کل کابینه برای جور کردن وثیقهاش به دست و پا زدن میافتند.
در واقع، این اتفاق برای بیشتر این افراد میافتد که تا ول هستند، ولنگاری میکنند و راست راست میچرخند اما تا میگیرندشان، یکهو هزار جور درد و مرض میگیرند و نیازمند مرخصی و دکتر و بیمارستان و فلان! البته خدا را شکر همهشان بیمه هستند. نگران نباشید!
به هر حال خواستیم بگوییم شما هم از این تکنیک «مظلومنمایی» استفاده کنید. گرههای شما که از آن مفسدان اقتصادی و فراریان مالیاتی و جاسوسهای ناجور، کورتر نیست! کار آنها هم با مظلومنمایی راه افتاده و همچنان راه خواهد افتاد، شما که در مقابل آنها جسارتا عددی نیستید!