محمدسلیمان دارابی: این جملات یا عباراتی مشابه آن را قطعا بارها و بارها شنیدهایم: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، مجبور است آن را تکرار کند». «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، به قهقرا میرود». این عبارات بیانگر آن است که ممکن است انسانها در سیر حوادث و رویدادها و بهدلیل سختیهایی که امروز از جنبههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی متحمل میشوند، سختیها و مشقتهایی را که دیروز با آن دستوپنجه نرم میکردند و بهمراتب بدتر از وضعیت امروز بود به فراموشی بسپارند و خواهان بازگشت به گذشته شوند. بنابراین در صورت وجود برخی شرایط عینی که دربردارنده طیفی از دشواریها و مشقتهاست، دشمنان یک ملت تلاش میکنند باورهای ذهنی لازم را برای القای آنچه در بالا بیان شد فراهم آورند و بدینترتیب پشتوانههای مخالفت و اعتراض را در جامعه ظاهر کنند و گسترش دهند. امری که امروز درباره ایران، توسط برخی رسانههای بیگانه، بشدت مورد تأکید و پیگیری قرار میگیرد. برای روشنتر شدن آنچه گفته شد، میتوان وضعیت کنونی جامعه ایران را تبیین کرد. همانطور که میدانیم، شرایط اقتصادی امروز جامعه ایران حاکی از وضعیت مناسبی نیست و کشور در شرایط رکود اقتصادی به سر میبرد. با وجود این شرایط عینی، دشمنان جمهوری اسلامی تلاش میکنند با بروز احساسات کاذب نوستالژیک، این باور را در جامعه ایران بپرورانند که مردم قدرنشناس، با شورش علیه یک وضعیت نسبتا خوب، خود را به دست کسانی سپردهاند که هرگز نمیتوانند شرایط مناسب و ایدهآلی را برای زندگی مردم فراهم کنند. این باور در حال حاضر بهطور گسترده توسط رسانههای بیگانه و بهطور خاص رسانههای فارسیزبان القا میشود. فرآیند ساخت این باور از یک مکانیسم خطی سود میجوید که با یکدیگر آن را مرور میکنیم.1- در عمده رسانههای فارسیزبان غربی، شاه بهعنوان فردی نوساز تبلور مییابد که در حال مدرن کردن جامعه ایران بوده است. فردی دلسوز که همچون پدرش همه هموغم خود را صرف تجدد ایران کرده بود. البته در این رسانهها گفته نمیشود جنس این تجدد، «آمرانه» بوده و در آن فقط به جنبههای فنی و اقتصادی نوسازی توجه میشده است؛ آنهم تجددی که بدون مشارکت مردم دنبال میشد. بنابراین شاه پدری دلسوز نمایانده میشود که همه هموغمش فردای ایران بوده است.2- شورشها علیه حکومت پهلوی، اعتراضاتی ضدمدرن لقب میگیرد. به عبارت دیگر، چنان نشان داده میشود که جریانی ضدمدرن به رهبری روحانیون و گروههای سنتی دیگر بهدنبال آن بودند تا شاه را براندازند. دلیل این امر نیز آن بود که شاه برای احیای منافع همه مردم، منافع آنها را نشانه گرفته بود. بنابراین بر اساس این تحلیل، دلیل اعتراضات مردم، فساد بسیار گسترده طبقه حاکم یا استبداد لجامگسیخته شاه نبود یا اگر بود، درجه چندم اهمیت را دارا بود. بدینترتیب همچنانکه شاه فردی نوساز لقب میگیرد، انقلابیون مذهبی جریانی ضدمدرن، دگم و عقبمانده توصیف میشوند.3- با تحقیر و تحریف انقلابیون، طبعا خود انقلاب نیز زیر سوال میرود. رسانههای فارسیزبان با تحریف تاریخ معاصر، آنچنان وانمود میکنند که انقلاب اسلامی محصول اعتراضات سالهای 56 و 57 است و این نکته به فراموشی سپرده میشود که فرآیند انقلاب اسلامی از اوایل دهه 40 آغاز شده است. همچنین این تصویر القا میشود که باقی مردم نقش سیاهیلشکر انقلاب را داشتند. گروهی فریبخورده که قدر نوسازی شاه را نمیدانند و بر اثر نوسازی این دوره، از فقر و بدبختی رها شدهاند و حال در مقابل شاه عصیان میکنند؛ درحالی که انقلاب اسلامی در سالهای 56 و 57 ناشی از تجمیعی از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم بود که حتی فرصت بیان و آشکار شدن آنها نیز داده نشده بود، چه رسد به اینکه حکومت دغدغه رفع این مشکلات و حل آنها را داشته باشد. به عبارت دیگر، روحانیون و جریان نخبه در نقش سخنگویان مردم ایفای نقش میکردند. 4- با تحریف انقلاب اسلامی، همه برساختههای حاصل از آن نیز زیر سوال میرود. شبکههای فارسیزبان خارجنشین، انقلاب اسلامی را انقلابی ضدمدرنیته جلوه میدهند و بدینترتیب نظام سیاسی حاصل از آن را نیز نظامی ضدمدرنیته معرفی میکنند. نظامی که حاملان و رهبران آن نهتنها با دنیای مدرن بیگانهاند و درکی از آن ندارند، بلکه از آن فراری نیز هستند. آنها با چشمپوشی در مقابل حجم بسیار بالای دستاوردهایی که در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی در دوران پس از انقلاب اسلامی مهیا شده است، تلاش میکنند یک غیریتسازی را در ذهن بیگانه رقم بزنند. عصر پهلوی، دورانی پر از شکوه و جلال بود که ایران را به دروازههای تمدن نزدیک کرده بود و در مقابل آن، دوران کنونی قرار دارد که تلاش میشود سیاه و تاریک ترسیم شود. همانطور که گفته شد، این فضای روانی القاشده، آن زمان اثربخشتر میشود که تهیهکنندگان برنامههای مستند در زمینه پهلوی، آن را در دوره رکود اقتصادی کنونی روایت کنند. تمام آنچه گفته شد، برای القای این سوال در ذهن بینندگان و بویژه نسل جوان است که چرا در ایران انقلاب شد؟ آیا نسل گذشته در نازونعمت انقلاب کرد؟ اگر تاریخ پهلوی را به فراموشی سپرده باشیم، این سوالها نمیتواند جوابهای درخور و مناسبی دریافت کند. بنابراین حقیقت در پردهای از سوءتفاهمها و القائات باطل پنهان میشود. از همینرو است که رهبر انقلاب مؤکداً نخبگان را نسبتبه تلاشهای صورتگرفته در زمینه تحریف انقلاب هشدار میدهند: «آنها میخواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشی سپرده بشود. پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسی که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیای کتاب و مطبوعات و مقاله، میبیند که دشمنان چکار دارند میکنند. امروز اینها سعی میکنند چهره خاندان خبیث و منحوس پهلوی را (رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهای متمادی به عقب انداخت و ملت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کرد) بزک کنند، آرایش کنند، امروز سعی میشود [توسط] همان جبهه مقابل نظام اسلامی. پشتیبانها همان کسانی هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمی که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفاداری این مردم به انقلاب بشدت مخالفند. تاکنون موفق نشدهاند، امید بسته بودند، بلکه بتوانند نسل دوم و سوم انقلاب را رویگردان کنند، نتوانستند». مشکل آن زمان دوچندان میشود که برخی طیفهای نخبگانی در داخل کشور دانسته یا ندانسته خط ذکرشده را دنبال میکنند و به یاری دشمنان انقلاب اسلامی میروند. اگر نیروهای انقلابی و جریان حافظ انقلاب نتوانند در یک تقابل فکری روبهروی این اندیشه باطل بایستند، این طرز فکر درباره حکومت پهلوی و انقلاب اسلامی تبدیل به یک پارادایم میشود و بدینترتیب باطل جای حق را میگیرد. از همینرو است که بازخوانی رویدادها و اندیشههایی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
منبع: برهان