حسین قدیانی: «پیمودن راه شهدا» به چیست؟! به اینکه ذیل عکس شهید محسن حججی، نوشتهای برآمده از دل بنویسیم و خلاص؟! به اینکه معتقد باشیم امنیت این سالیان ایران عزیز، مدیون رزمندگان مدافع حریم امن و امان کشور است و خلاص؟! به اینکه تصاویر مجاهدان جبهه برونمرزی را مدام در فضای مجازی لایک کنیم و خلاص؟! به اینکه زیر عکس جگرگوشه شهید پاسدار امنیت «الهی فدای تنهایی این روزهایت» بنویسیم و خلاص؟! به اینکه بعد از شنیدن ماجرای شهادت شیربچههای سپاه قدس، نم اشکی بریزیم و خوندلی بخوریم و خلاص؟! به اینکه در جواب فلان تیلهباز، برگردیم بگوییم «اگر همین شهدای مدافع حرم نبودند، ناظر بر چشم طمع داعش به خاک وطن، ما هم وضعی مثل اغلب کشورهای منطقه داشتیم» و خلاص؟! به اینکه رفع شبهه کنیم که «اگر امثال محسن حججیها نبودند، ما باید بهجای جنگیدن در تدمر و سامرا و حلب و خانطومان، در ایلام و کرمانشاه و همین تهران، با تکفیریها میجنگیدیم» و خلاص؟! به اینکه بعد از مشاهده واکنش انقلابی خانواده شهدای مدافع حرم، تاییدی به نشانه تشکر بفرستیم و خلاص؟! به اینکه از خدا برای همسر و فرزندان شهید مظلوم مدافع حرم؛ «محمد بلباسی» اجر و صبر بخواهیم و خلاص؟!
به اینکه در توصیف نگاه نافذ و سر نترس شهید محسن حججی، جملاتی گیرم ادبی بیافرینیم وخلاص؟! به اینکه هشتگ «انتقام سخت» بسازیم و خلاص؟! به اینکه حاج قاسم و دلاورمردان بیادعا را در کارهای ریز و درشت فرهنگی، تنها نگذاریم و خلاص؟! قدر مسلم، همه این اعلام وفاداریها و همه این تجدید بیعتها، اگر از سر «اخلاص» باشد، هم اعمالی ثواب است و هم افعالی صواب؛ که الحمدلله جز عدهای قلیل، عمل و فعل آحاد ملت، بر مدار همین قدردانیها بوده لیکن به جد بر این باورم «پیمودن راه شهدا» تنها به این چیزها نیست! این چیزها، عمدتا در قیاس با وقاحت روزنامه زنجیرهای که رنگ لوگوی خود را با پرچم قاتلین محسن حججی ست میکند و فردای شهادت سردار سپاه قدس، تیتر میزند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» خود را ثوابتر و صوابتر نشان میدهند ولی «راه شهدا را پیمودن» گزارههایی اساسیتر و مابهازاهایی اصلکاریتر میطلبد! ور نروم با قلم! مخلص کلام اینکه «پیمودن راه شهدا» محقق نمیشود الا آنکه من نویسنده و شمای خواننده به هر کاری مشغول هستیم، آن کار را به احسن وجه انجام دهیم! لذا وزیر محترم امور خارجه بسی بیش از انتشار یک پست اینستاگرامی خوب، با اتخاذ یک دیپلماسی قوی، رهرو راه شهدا میشود! بلاشک دست فرمان «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» یا «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» که تنها و تنها به جریتر کردن دشمن در زیادهخواهیها منتهی میشود و آخر و عاقبت مذاکرات را به همه جا میرساند الا به هدف اول و آخر آن یعنی «لغو تحریمها»، کیلومترها با راه شهدا فاصله دارد! سوزنی به خودم بزنم! من روزنامهنگار اگر در کارم اهل سستی و تنبلی باشم و مطالب را بیآنکه مزه مزه کنم بنویسم و نه به صریحنویسی توجه داشته باشم، نه به صحیحنویسی، هزاری هم از شهدای مدافع حرم بنویسم، باز از آنجا که کار خود را درست انجام ندادهام، نمیتوانم مدعی «پیمودن راه شهدا» باشم! از ویراستار و صفحهآرا و دبیرگروه و سردبیر که جملگی مجاوران شغلی راقم این سطور هستند تا توی خواننده عزیز که دانشجویی، که دانشآموزی، که کارگری، که کارمندی، که خانهداری، که جز خانهداری، کار دیگری هم داری، که وزیری، که وکیلی، که رئیسجمهوری، که رئیس مجلسی، که رئیس سازمان انرژی اتمی هستی، که فوتبالیستی هستی که برایت خروار خروار از همان پول بیتالمالی هزینه شده که میشد آن را خرج ساخت ورزشگاههایی جز ورزشگاههای ساختهشده کرد، که امام جماعت مسجدی، که پزشکی، که استادی، که هنرمندی، که سرمایهداری، همه و همه باید کارمان را به بهترین نحو و در نهایت وجدان کاری انجام دهیم و الا بلوف محض است که ناظر بر 4 تا جمله مدعی شویم راه شهدا را پیمودهایم! قطع به یقین، سر محسن حججی از بدن خود جدا نشد که من روزنامهنگار، از کار خود بزنم! شاید شما هم در وصف شهید سربلند این روزها، شنیده باشید که این شهید حتی لباس رزم خود را هم با پول خودش خرید و از لباس سپاه قدس استفاده نکرد! چرا؟! توضیح را از زبان خود شهید محسن حججی بشنوید: «شاید برای رزمندهای لباس کم بیاید، لذا من که میتوانم،خودم جامه جهادم را میخرم!» حال فرض کنید نماینده مجلسی که اندک اهتمامی جهت مبارزه با فساد و تبعیض ندارد و حتی بر فیش نجومی مدیران دردانه، مالههای توجیه میکشد، چپ برود راست بیاید بگوید: محسن حججی؛ آیا در مقام عمل هم، میتواند مدعی باشد که رهرو راه شهید سرجدای وطن است؟! البته بله! اگر حد ما این قدر نازل است که ضمن قیاس مواضع خود با مواضع بعضی تیلهبازها، قیافه حق به جانب بگیریم و با این حقرویهای لفظی، رهرو راه سرخ شهدا را تمام شده بپنداریم، هبذا! جا دارد خوشخوشانمان شود لیکن حد خود را اگر بالا فرض کنیم، آن وقت حتی برای یک نگاه خود هم، محاسبه کنار میگذاریم! بگذار سخن به وضوح بیشتر بگویم؛ «چشم» همان نعمتی است که خداوند منان، هم به محسن حججی اعطا کرده، هم به شماری از مجلسنشینان، اما «تصویر غیرت» کجا و «سلفی حقارت» کجا؟! من، این مهم را که شهید محسن حججی، از بچههای پای کار اردوهای جهادی بود، استعارهای بس مهم میدانم از اینکه چند باره تکرار کنم «رهرو راه شهدا» به خدمت بیشتر است و کار جهادیتر! و به اینکه از رئیسجمهوری تا جمهوری که من و شما باشیم، کارمان را درست انجام دهیم! چه نام نهادند «رهبر انقلاب» بر پیشانی امسال؟! آیا جز «اقتصاد مقاومتی؛ تولید- اشتغال»؟! گمانم اگر دولت و مجلس در این باره کمکاری کنند، هیچ فایدهای نداشته باشد اظهاراتشان در باب قدردانی از شهدا! که شهید نشسته بر کرانه ازلی و ابدی وجود که هم «زنده» است و هم «عند ربهم یرزقون» چه احتیاج دارد به دلنوشت حقیر محقری چون نگارنده این خطوط! نیک اگر بنگریم، قصه این است؛ ما با سخن گفتن از شهدا، اعتبار و آبرو برای خود کسب میکنیم، نه وجهه برای اصحاب آسمان! «محسن حججی» همان شهید والامقامی است که قبل از «جهاد»، ابتدا در «اردوهای جهادی» جنم خودش را نشان داد! هیهات! خدا بیخود شهد شیرین شهادت را به احدی نمیچشاند! که برای «جؤن» شدن و «خادمالمهدی» شدن، اول باید آستین خدمت را بالا زد! اگر محسن حججی، کار خود را و آن هم تا لحظه آخر، آنقدر درست انجام داد که مایه مباهات و فخر هر ایرانی آزادهای شد، بر من و شما فرض است که به هر کاری مشغولیم، کارمان را درست انجام دهیم! سوالی و عرضم تمام! هیچ آیا کارمان را درست انجام میدهیم؟! جوابی و عرضم تمامتر! اگر نه، بیخود خود را رهرو راه شهدایی فرض نکنیم که حتی در آستانه سرباختن پیش محبوب هم، باز کار خود را درست و دقیق و تمام و کمال انجام دادند و آن تمثال غرورآفرین را آفریدند!