جنگ اول جهانی و قحطی بزرگ سالهای 1917 تا 1919 که در نتیجه آن گریبانگیر ملت ایران شد، بزرگترین مصیبت تاریخ این مملکت و حتی به مراتب خانمانسوزتر از حمله مغول در قرون وسطی بود. بررسی اسناد وزارت خارجه آمریکا درباره جمعیت ایران در طول سالهای 1910 تا 1920 نشان میدهد 10 تا 13 میلیون نفر از ایرانیها در طول جنگ اول جهانی به دلیل گرسنگی و بیماری جان باختند. در این مقاله ابتدا تلاش نویسندگان روس و انگلیسی را برای ارائه آمارهای نادرست از جمعیت ایران پیش از شروع جنگ اول جهانی شرح خواهیم داد. سپس به بررسی گزارشهای وزارت خارجه آمریکا درباره جمعیت ایران خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد حداقل 10 میلیون نفر از ایرانیها به دلیل قحطی و بیماری در جنگ اول جهانی جان باختند و 40 سال طول کشید تا ایران جمعیت سال 1914 خود را بازیابد. بدون شک، جنگ اول جهانی و قحطی سالهای 1917 تا 1919 بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید بزرگترین نسلسوزی قرن بیستم بود.
تحریف جمعیت ایران
برای مقامات آمریکایی که پیش از جنگ اول جهانی در ایران خدمت میکردند کاملاً روشن بود که روسها و انگلیسیها تلاش میکنند جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آنچه بود نشان دهند. «دبلیو مورگان شوستر» مدیرکل مالیه ایران در این باره مینویسد: «آمار بسیار غلطی از جمعیت ایران ارائه شده است؛ به نظر میرسد یک به اصطلاح سرشماری قدیمی که در حدود 60 سال پیش صورت گرفته مبنای آمار و ارقام اندکی باشد که در برخی کتابها داده شده و عموماً مورد قبول خارجیهاست. در واقع از آن زمان تا کنون هیچ سرشماریای در ایران صورت نگرفته است ولی اروپاییانی که با اوضاع ایران آشنا هستند جمعیت این کشور را بین 13 تا 15 میلیون نفر برآورد میکنند». یک نمونه عالی از تلاش روسها برای کمتر نشان دادن جمعیت ایران مقالهای است که الای سوبوتسینسکی در سال 1913 منتشر کرد که بخشی از آن در کتاب [چارلز] عیسوی آورده شده است. سوبوتسینسکی مینویسد سال 1910 یکصد شهر کوچک و مرکز شهری در ایران وجود داشت که بزرگترینشان تهران با 350 هزار نفر و تبریز با 300 هزار نفر جمعیت بودند. علاوه بر این، مجموع جمعیت 20 شهر بزرگ ایران در حدود 28/1 میلیون نفر بود. او همچنین مینویسد نسبت جمعیت شهری به کل جمعیت حداکثر 12 درصد بود و دلایل آن را اینگونه توصیف میکند: «در ایران، کارخانهای وجود ندارد که تمرکز آنها در شهرها درآمدی برای جمعیت مهاجر به شهر تولید کند و موجب تجمع جمعیت در شهرها شود؛ علاوه بر این، شهرهای ایران از لحاظ خدمات و امکانات رفاهی امتیاز چندانی بر روستاها ندارند، ضمن اینکه در این کشور عامل مهم رشدی که در شهرهای اروپایی وجود دارد، یعنی بانکهای اعتباری که مردم بتوانند وام املاک شهری از آن دریافت کنند، دیده نمیشود و سرانجام اینکه در ایران، هنوز وقت آن نرسیده است که به لطف پیشرفتهای مختلف، تولید مواد غذایی به درصد کمتری از نیروی کار احتیاج داشته باشد، بنابراین در زمانی که در چندین کشور جهان، یکچهارم جمعیت در شهرها تمرکز دارند، در ایران، جمعیت شهری بیشتر از 12 درصد کل جمعیت نیست». با وجود این، او به طرز عجیبی بدون هیچ استدلال منطقی نتیجه میگیرد جمعیت ایران در سال 1910 در حدود 10 میلیون نفر بوده است. با حساب و کتاب او، جمعیت شهری ایران در سال 1910 حداقل 2 میلیون نفر بوده است؛ بدین معنا که 80 شهر باقیمانده حداقل جمعیتی برابر با 800 هزار نفر داشتهاند. علاوه بر این، میدانیم برخی از به اصطلاح روستاهای مورد اشاره سوبوتسینسکی واقعاً شهرهای کوچکی با 10 هزار نفر جمعیت یا بیشتر بودند. یکی از اینها «روستا»ی تفت بود. سوبوتسینسکی توضیح میدهد: «اکثر روستاها چند خانوار بیشتر ندارند، هر چند گاه روستاهای بزرگی هم میتوان پیدا کرد، مثلاً تفت (در نزدیکی یزد) که نزدیک به 10 هزار نفر مرد و زن در آن زندگی میکنند». اگر همان نسبت 12 درصد را برای جمعیت شهری ایران در نظر بگیریم، با توجه به اینکه سوبوتسینسکی جمعیت شهری ایران را 2 میلیون نفر عنوان کرده است، به رقم بسیار محافظهکارانه 7/16 میلیون نفر در سال 1910 میرسیم که تقریباً با 17 میلیون نفری که در گزارش وزیرمختار آمریکا در ایران آمده همخوانی دارد. نحوه تلاش مورخان انگلیسی برای «ثابت کردن» این نکته که جمعیت ایران در سال 1910، حدود 10 میلیون نفر بوده است، نشان میدهد انگلیسیها حاضرند برای تحریف آمار جمعیت ایران تا کجا پیش بروند. «جولیان باریر» در مقالهای که سال 1968 منتشر کرد، ابتدا 2 برآورد از جمعیت ایران در دوره 1900 تا 1966 ارائه میدهد. نخستین برآورد او برگرفته از یافتههای مهدی امانی، استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران است که به روش «پسروی معکوس» محاسبه شده است. نقطه شروع محاسبات سرشماری جمعیت سال 1956 (97/18 میلیون نفر) است. برای دوره 1900 تا 1956، سه مقطع مجزا با نرخ رشد جمعیت سالانه متفاوت فرض شده است: 1925-1900 (2/0 درصد)، 1945-1926 (5/1درصد)، و 1956-1946 (5/2 درصد). امانی با استفاده از روش «پیشبینی معکوس» و آمار مربوط به سال 1956 و ملحوظ کردن نرخهای متفاوت رشد جمعیت به مقاطع سهگانه به رقم 94/10 میلیون نفر در سال 1911 میرسد. برآورد دوم با روش «میزان ثابت جمعیت» محاسبه شده است که در آن شمار تخمینی موالید در دورههای 5 ساله و امید به زندگی برابر با 30 سال در نظر گرفته شده است. طبق این روش، جمعیت ایران در سال 1911 حدود 19/12 میلون نفر بوده است. باریر سپس برآورد خود را ارائه میدهد که مدعی است «نزدیکترین رقم ممکن به حقیقت است». برآورد او برای سال 1910 نزدیک به 66/10 میلیون نفر است که سال 1914 به 89/10 میلیون نفر افزایش مییابد. روش او برای محاسبه جمعیت «پیشبینی معکوس» است. با وجود این، او از ارقام «تعدیلشده» سرشماری سال 1956 (38/20 میلیون نفر) و نرخهای رشد فرضی متفاوت برای دورههای مختلف استفاده میکند. مثلاً باریر فرض میگیرد که نرخ رشد جمعیت در سالهای 1900 تا 1919 در حدود 75/0درصد در سال بوده که به قول خودش «هم از لحاظ تاریخی و هم جمعیتی قابل قبول است». دلیل اصلی او برای استفاده از نرخ فوق این است که «شیندلر سیاح چنین رقمی را برای سالهای 1910-1875 ذکر کرده بود» که متعاقباً در کتابچه محرمانه سال 1919 وزارت خارجه درباره ایران وارد شده است. با وجود این، بسیار جالبتوجه و روشنگر است که جولیان باریر در برآوردهایش از جمعیت ایران که مدعی است «نزدیکترین رقم ممکن به حقیقت است» هیچ اشارهای به قحطی بزرگ سالهای 1919-1917 نمیکند. او حتی ذکری از آن هم نمیکند! به نظر میرسد این نویسنده هیچ اطلاعی از این واقعه ندارد. علاوه بر این، کاملاً روشن است وزارت خارجه انگلیس در «کتابچه» سال 1919 درباره ایران سعی کرده قحطی بزرگ 1919-1917 را لاپوشانی کند، بنابراین مسلم است هیچ اشارهای به قحطی بزرگ در آن نشده باشد، چون اگر شده بود حتماً در محاسبات باریر در نظر گرفته میشد. والاس اسمیت موری، کاردار آمریکا معتقد است این قحطی موجب مرگ یکسوم جمعیت ایران شد. حتی منابع انگلیسی نظیر ژنرال دنسترویل، سرگرد دانوهو و ژنرال سایکس نیز نوشتهاند این قحطی جان بسیاری از ایرانیها را گرفت.
گزارشهای وزارت خارجه آمریکا درباره جمعیت ایران/ 1920- 1900
ژانویه 1900، وزارت خارجه آمریکا به سفارتش در تهران دستور داده بود گزارشی درباره جمعیت ایران تهیه کند. پاسخ هربرت ام. باون، وزیرمختار وقت آمریکا، 15 مارس 1900 ارسال شد: «احتراماً بدینوسیله دریافت بخشنامه 20 ژانویه 1900 با موضوع سرشماری در ایران تایید میگردد. در پاسخ احتراماً به عرض میرساند تا بهحال هیچ سرشماری نفوسی در ایران صورت نگرفته است، بنابراین هیچ آمار معتبر و موثقی در اینباره وجود ندارد. با وجود این، از مشاهدات سیاحان، محققان و دیگران که برآوردهایشان به طور کلی همخوانی دارد، چنین برمیآید که جمعیت کنونی ایران در حدود 12 میلیون (12،000،000) نفر باشد. یادداشتی که به پیوست ارسال شده است، آمار تقریبی جمعیتهای تشکیلدهنده را نشان میدهد». این آمار به قرار زیر بود: مسلمانان 9/11 میلیون نفر، یهودیان 50000 نفر، ارمنیها و نسطوریها 40000 نفر، زردشتیها 5000 نفر و اتباع خارجی 1500 نفر. لازم به ذکر است برآورد سفارت آمریکا از جمعیت ایران در سال 1920 در حدود 10 میلیون نفر بود؛ بدین معنا که نه فقط جمعیت ایران در این سال 2 میلیون نفر کمتر از سال 1900 بود، بلکه جمعیتی که باید در این 20 سال اضافه میشد نیز کاملاً از بین رفته بود. چارلز ولز راسل، وزیرمختار آمریکا در ایران، در یکی از گزارشهای خود اطلاعات بسیار ارزشمندی درباره جمعیت تهران و ایران در سال 1910 ارائه داده است. او در گزارش 11 مه 1910 خود مینویسد: «طبق اطلاعیهای که دریافت کردهایم، مقامات ایران مشغول سرشماری نفوس در تهران هستند. کارمند مترجم ما میگوید احتمالاً آمار نهایی کمتر از شمار واقعی جمعیت خواهد بود، زیرا برخی مردم نادان گمان خواهند کرد برای اخذ مالیات سرشماری میشود. او جمعیت کنونی را حدود 300 هزار نفر برآورد میکند و میگوید سال 1872 همین جمعیت حدود 100 هزار نفر بوده است. یک خارجی دیگر بر اساس مصرف نان، جمعیت را بین 350 تا 400 هزار نفر تخمین میزند، زیرا نانواییها کم و بیش تحت نظارت دولت قرار دارند. به اعتقاد ایرانیها، جمعیت کشور به مراتب کمتر از رقم واقعی برآورد شده است و یکی از آشنایان باهوش من میزان جمعیت را 17 میلیون نفر میداند». با فرض اینکه جمعیت ایران در سال 1900 قریب به 12 میلیون نفر بوده است و حتی با فرض نرخ رشدی برابر با 5/2 درصد در سال، در طول سالهای 1900 تا 1910، جمعیت ایران در سال 1910 باید 4/15 میلیون نفر بوده باشد که همان رقمی است که شوستر داده است. علاوه بر این، رقم 17 میلیون نفری را که راسل ذکر کرده است میتوان با استفاده از یک منبع دیگر نیز تایید کرد: این رقم تقریباً با 7/16 میلیون نفری که از اطلاعات استخراج شده از مقاله سوبوتسینسکی به دست آوردیم یکی است. بنابراین به جرأت میتوان گفت جمعیت ایران در سال 1910 نزدیک به 17 میلیون نفر بوده است و در طول دهه انقلاب مشروطه (1910-1900) ایران شاهد رشد سریع جمعیت بود که اگر بگوییم از 12 میلیون نفر به 17 میلیون نفر افزایش یافته، رشدی برابر با سالانه 5/3 درصد داشته است. علاوه بر این، کاملاً مشخص است این رشد سریع جمعیت تا زمان شروع جنگ اول جهانی ادامه داشت. راسل بعد از 5 سال سکونت و سیاحت در ایران، در گزارشی درباره روابط روس و ایران به تاریخ 11 مارس 1914 مینویسد: «ایران به اندازه مجموع مساحت اتریش، فرانسه و آلمان وسعت و جمعیتی بالغ بر 20 میلیون نفر دارد». او در گزارش دیگری مورخ 14 ژوئن 1914 از شرکت پرتعداد رأیدهندگان در انتخابات مجلس سوم خبر میدهد و به «اهمیت تلاش انقلابی 20 میلیون آریایی در ایران» اشاره میکند. میلسپو، مدیرکل مالیه ایران مینویسد: «سرشماریهای نیمبندی در گذشته صورت گرفته است و دولت هم اینک به فکر یک سرشماری کامل در کل کشور است». البته 21 سال دیگر وقت لازم بود تا یک سرشماری کامل صورت بگیرد؛ تا سال 1956 هیچ سرشماری کاملی انجام نشد. آنهایی که سرنوشت ایران را در کنترل خود داشتند مسلماً اجازه چنین کاری را نمیدادند، چرا که مسلماً توجهات را به تلفات ناشی از قحطی بزرگ جلب میکرد. 2 سال بعد در سال 1927، میلسپو از ایران رفته بود؛ آن هم بدون هیچ تشریفاتی به دستور رژیم رضا شاه پهلوی.
تلفات جانی وحشتناک و مشاهدات پایانی
با فرض اینکه جمعیت ایران در سال 1910 بالغ بر 17 میلیون نفر و نرخ رشد جمعیت آن 5/3 درصد بوده باشد، جمعیت ایران در سال 1919 باید 23 میلیون نفر میبود ولی جمعیتی که کالدول گزارش میکند فقط 10 میلیون نفر است و برآورد باریر نیز آن را 11 میلیون نفر عنوان میکند، بدین معنی که احتمالاً 12 تا 13 میلیون نفر یا 60 درصد جمعیت ایران نیست و نابود شدند. حتی با فرض 2 درصد نرخ رشد سالانه برای جمعیت در سالهای 1910 تا 1919 که مسلماً طبق شواهد تجربی نرخ موجهی نیست، جمعیت ایران در سال 1919 حداقل باید 20 میلیون نفر میبود، یعنی 2 برابر آمار گزارش شده از سوی کالدول و باریر. بنابراین کاملاً واضح است بین 10 تا 13 میلیون نفر ایرانی به علت گرسنگی و بیماری جان باختند. کاهش جمعیت تهران روشنگرترین و مهمترین شاخص قربانیان قحطی است. جمعیت تهران حداقل 500 هزار نفر بود. طبق گزارش کالدول، جمعیت تهران در سال 1920 بالغ بر 200 هزار نفر میشد که باز هم نشان از کاهش 60 درصدی دارد؛ میلسپو جمعیت تهران را در سال 1925 در حدود 250 هزار نفر ذکر کرده است، در حالی که رابرت دبلیو ایمبری، نایبکنسول آمریکا حتی به رقمی کمتر قائل است؛ او جمعیت تهران را در سال 1924 صدوپنجاه هزار نفر میداند. یکی دیگر از شاخصهای تلفات قحطی کمبود واقعی نیروی کار در مناطق روستایی و تأثیر آن بر صنعت فرشبافی ایران است. قحطی سالهای 1917 تا 1919 در ایران یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ و بدون شک بزرگترین فاجعه تاریخ ایران است. مسلماً درک تاریخ ایران بعد از جنگ بزرگ بدون آگاهی از این قحطی بدرستی قابل فهم نخواهد بود. یافتن فجایع تاریخی دیگری که با قحطی بزرگ ایران برابری کند بسیار دشوار است. در این میان یک نکته بدیهی است و آن اینکه ایران «بیطرف»، بزرگترین قربانی جنگ اول جهانی بود. تلفات هیچیک از کشورهای متخاصم، چه از لحاظ نسبی و چه مطلق، با تلفات ایران حتی قابل مقایسه هم نبود.
منبع: دکتر محمدقلی مجد، انگلیس و اشغال ایران در جنگ اول جهانی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی