printlogo


کد خبر: 179942تاریخ: 1396/5/28 00:00
نگاهی به چرخ سیاست انگلیس در ایران
اهداف قرارداد 1919

محمدرضا چیت‌سازیان: آنچه تاریخ معاصر ایران را بویژه در دوره قاجاریه تحت تاثیر قرار داده، نحوه رویارویی ایران با قدرت‌های جهانی است. قدرت‌هایی که سیاست‌های استعماری‌شان گلوگاه منطقه خاورمیانه و نبض تپنده آن، یعنی ایران را بشدت می‌فشرد؛ کشوری که دارای منابع عظیم نفتی بود، موقعیت راهبردی خاصی داشت و خلیج‌فارس را به دریای خزر وصل می‌کرد، دارای منابع و مناطق مختلف آب و هوایی بود و مهم‌تر از همه با کشورهای زیادی مرز آبی و خشکی داشت؛ کشوری که هیچ‌گاه و طی 2 جنگ بزرگ جهانی به‌رغم میل باطنی مقاماتش نتوانست بی‌طرفی پیشه کند و به‌اجبار وارد جنگ شد و تحت اشغال نیروهای نظامی قدرت‌های جهانی درآمد. به تعبیری می‌توان گفت بیشترین تاثیر بر صحنه سیاسی ایران در این دوره را یا قدرت‌های جهانی برجا گذاشته‌اند یا افراد تحت نفوذشان در ایران. بدین‌ترتیب می‌توان تاریخی را ورق زد که صحنه صحنه آن آکنده از نقش قدرت‌های جهانی است. یکی از مقاطعی که حاکمیت در ایران دستخوش تغییرات سیاسی شد و دولت مرکزی بیش از آنکه تحت تاثیر تحولات داخلی قرار گیرد متاثر از بازی قدرت‌های بزرگ بود دوره پس از جنگ دوم جهانی و وقوع انقلاب در روسیه است؛ انقلابی کمونیستی که تاثیر آن سال‌های سال بر صحنه سیاسی ایران مشهود بود. در حقیقت تحولات این مقطع تاریخی، چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی، به سمتی پیش رفت که سرانجام کشور در نهایت «حضیض»، طی قرارداد 1919 زیر سلطه همه‌جانبه انگلیس قرار گرفت؛ قراردادی که پهنه و گستره سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را می‌بلعید و ایران را به صورت یک مستعمره تمام‌عیار انگلستان درمی‌آورد؛ قراردادی که مخفیانه امضا و با موج مخالفت گسترده مردم و روحانیان روبه‌رو و سرانجام ملغی اعلام شد، البته این قرارداد بعدا به شکل دیگری، یعنی کودتای 1299 توسط «رضاخان میرپنج» و «سیدضیاء» و دیگر عمال انگلستان در ایران، جامه عمل پوشید. در واقع هنگامی که سناریوی دولت بریتانیا برای آینده ایران در شکل و شمایل قرارداد محقق نشد، این کشور سیاست استعماری‌اش را از مسیر کودتا دنبال کرد. پژوهش زیر در پی آن است تا با بررسی این مقطع مهم از تاریخ معاصر ایران، چشم‌انداز روشن‌‌تری از این واقعه سیاسی به‌دست دهد و اهداف این قرارداد را به صورت واضح‌تری به تصویر کشد.
مقابله با کمونیسم
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 روسیه که به سقوط تزاریسم منجر شد، رژیم جدید روسیه درصدد برآمد خود را موجه جلوه دهد و شعارهای طرفداری از توده را مطرح کند و به تجاوز تزارها نسبت به همسایگان پایان بخشد. مردم ایران که بیش از یک قرن ستم تزارها را لمس کرده و بارها با تهاجم آنها روبه‌رو شده بودند خوشحال شدند و تصور کردند سقوط روسیه تزاری مقدمه‌ای برای دوران آزادی و زندگی توأم با استقلال خواهد بود؛ خیالی که حوادث پس از آن نشان داد سرابی بیش نبوده است. در پی انقلاب بلشویکی، توافق‌های میان روسیه تزاری و پادشاهی انگلستان علیه تمامیت ارضی ایران از بین رفت و در پایان جنگ اول جهانی که به پیروزی متفقین انجامید، روسیه با انقلاب بلشویکی و آلمان و عثمانی با شکست و تجزیه از سپهر سیاسی ایران خارج شدند؛ در نتیجه، سرنوشت خاورمیانه در دست یکی از فاتحان بزرگ جنگ اول جهانی یعنی پادشاهی بریتانیا قرار گرفت که سابقه و عقبه‌ای طولانی در این منطقه پرآشوب جهان داشت. در همین اوضاع، لرد کرزن، وزیر خارجه انگلیس- که مظهر سیاست استعماری آن قدرت به‌شمار می‌آمد- نقشه‌های گسترده‌ای برای سلطه بر آسیا طرح کرد.(1) انگلیسی‌ها در گام اول تقویت جمهوری‌های ضدکمونیست قفقاز را در برنامه خود قرار دادند و با کمک ژنرال تامپسون، یک میسیون نظامی، نیروهایی در کشورهای یادشده به‌وجود آوردند تا در صورت حمله ارتش اتحاد جماهیر شوروی بتوانند سدی در برابر آن ایجاد کنند؛ همچنین با حمایت انگلیسی‌ها دولت جمهوری مساوات آذربایجان به برقراری روابط سیاسی با دولت‌های خارجی اقدام کرد. دولت ایران و دولت عثمانی نیز به ترتیب دولت آذربایجان را به رسمیت شناختند و روابط سیاسی دوجانبه را آغاز کردند.(2) نگرانی انگلیسی‌ها از ظهور و نفوذ کمونیسم در اسنادی که محمدجواد شیخ‌الاسلامی بررسی کرده بخوبی مشهود است. در یکی از این اسناد که جزو اسناد محرمانه وزارت امور خارجه بریتانیاست، ژنرال آیرونساید، از افسران بنام انگلیسی که نقش مهمی در کودتای 1299 داشت، بر این عقیده است که نیروهای بلشویک همراه ترک‌ها قصد حمله به خاک آذربایجان و تصرف شهر تبریز را دارند. به نظر ژنرال آیرونساید این مهم‌ترین خطری است که تمامیت ارضی ایران را در زمان حاضر و در آینده تهدید می‌کند بنابراین وی به ارسال اسلحه و مهمات برای شاهسون‌ها اقدام کرده است.(3)
جلوگیری از رشد جنبش‌های آزادی‌خواهانه
انگلیسی‌ها همچنین از رشد جنبش‌های آزادی‌خواهانه در ایران بشدت نگران بودند. جنبش شیخ محمد خیابانی در آذربایجان و میرزا کوچک‌خان در شمال ایران از این دست بودند؛ جنبش‌هایی که در پی آزادی نسبی الهام ‌گرفته از انقلاب مشروطه در ایران پدید آمده بودند؛ به همین دلیل انگلیسی‌ها کوشیدند آنها را خفه کنند و نگذارند آثار این جنبش‌ها به مناطق دیگر ایران و به تبع آن هندوستان سرایت کند. آنها خود را برای اشغال کامل ایران آماده کرده بودند و این کار را نیمه سال 1918 انجام دادند. در عین حال در جنوب و توسط افرادی چون شیخ خزعل حرکت‌هایی نیز برای تجزیه ایران انجام شد که با منافع انگلستان هماهنگ نبود و به همین دلیل این قدرت به آنها توجهی نکرد. در واقع بریتانیا به منظور حفظ موقعیت برتر خود نسبت به اتحاد جماهیر شوروی در ایران با اینگونه حرکت‌ها مقابله کرد.(4)
تبدیل ایران از شرایط نیمه‌استعماری به شرایط استعماری
در گام دوم، انگلیسی‌ها برای انعقاد قراردادی محرمانه با وثوق‌الدوله وارد مذاکره شدند؛ قراردادی که ایران را دودستی تحویل انگلستان می‌داد. این قرارداد نهم آگوست 1919 بین «وثوق‌الدوله» و سر «پرسی کاکس»، وزیرمختار دولت انگلستان امضا و کاملا محرمانه نگه داشته شد. به موجب این قرارداد، نظارت بر تشکیلات مالی و نظامی ایران منحصرا در دست مستشاران انگلیسی قرار می‌گرفت. در مقابل، دولت انگلستان متعهد شد وامی به دولت وقت ایران بدهد و خساراتی را که در جنگ اول جهانی به ایران وارد کرده بود جبران و به احداث راه‌آهن جدید و تجدیدنظر در تعرفه‌های گمرکی اقدام کند. جان فوران بر این عقیده است که سیاست بریتانیا در ایران بعد از سال 1297 دو هدف عمده را دنبال می‌کرد؛ بریتانیا خواستار آن بود که از تعهدات نظامی خود در منطقه خاورمیانه بکاهد. در واقع هزینه بالای اقتصادی و نظامی بریتانیا در خاورمیانه رهبران این کشور را بر آن داشت تا راهی برای کاستن از دامنه تعهدات خود نسبت به منطقه بیابند، اما در پیش گرفتن چنین سیاستی خلأ قدرتی به‌وجود می‌آورد که دامنه و پیامدهای آن برای منافع بریتانیا چندان مشخص و روشن نبود. لرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا- که شناخت و اطلاعات جامعی درباره ایران داشت- به قول نیکلسون در رویای ایجاد یک رشته دولت‌های دست‌نشانده از کناره‌های دریای مدیترانه تا فلات پامیر بود تا بدین وسیله نه‌تنها از مرزهای هندوستان محافظت کند، بلکه ارتباط با امپراتوری گسترده بریتانیا را برقرار کند و توسعه دهد. در این زنجیره دولت‌های حایل، ایران ضمن آنکه ضعیف‌ترین حلقه به‌شمار می‌آمد، حیاتی‌ترین حلقه نیز بود. ابزار ادغام ایران در این زنجیره، قرارداد 1919 بود.(5)  
تضمین استفاده از منابع اقتصادی ایران
با خروج نیروهای شوروی از ایران، انگلستان به یکه‌تاز صحنه اقتصاد ایران تبدیل شد، این قدرت در ایران از یک انحصار بازرگانی واقعی برخوردار بود؛ نفت جنوب کشور در دست انگلیسی‌ها بود، تلگراف را انگلیسی‌ها مدیریت می‌کردند، علاوه بر آن، مکاتبات پستی را نیز همین قدرت کنترل و بازرسی می‌کرد و بانک شاهنشاهی که دارای امتیاز انحصاری نشر اسکناس بود و به صورت استثنایی معاملات با بقیه کشورها را در انحصار داشت نیز متعلق به انگلیسی‌ها بود.(6)  بدین ترتیب برای انگلیسی‌ها دغدغه دیگری غیر از تحمیل سیاست خود و تحکیم هر چه بیشتر آن باقی نمی‌ماند و این هدفی بود که انگلیس مامور انجام آن شده بود و در مقابل خود در ایران سلطنت تضعیف‌شده‌ای را می‌یافت که در میان دست‌های پادشاه جوانی قرار گرفته بود که برای رهبری کشوری همچون ایران، آن هم در آن تندبادهای سیاسی و بین‌المللی، خام و بی‌تجربه به نظر می‌رسید، بنابراین فرصت برای انگلیس استعمارگر قدرتمند بسیار مناسب بود که به شکلی ایران را در چنگال گیرد و اهداف استعماری خود را تمام و کمال در ایران به پیش برد.(7)  در پایان باید گفت به‌واسطه عوامل داخلی و بین‌المللی، موازنه قدرت‌های خارجی در ایران در این مقطع تاریخی با تغییراتی روبه‌رو شده بود. در حقیقت سپهر سیاسی ایران که تا پیش از این موازنه‌ای میان امپراتوری تزارها و بریتانیا بود، به‌هم خورده و لندن به بازیگر اصلی عرصه سیاسی، نظامی و اقتصادی آن بدل شده بود که نمود عینی آن در قرارداد 1919 و بعد از آن در کودتای سوم اسفند متبلور شد.
----------------------------------
پی‌نوشت:
1- علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران از قاجاریه تا سقوط رضاشاه، تهران، خط سوم، ص 219
2- عبدالرضا [هوشنگ] مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، ص 360
3- جواد شیخ‌الاسلامی، اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919 ایران و انگلیس، تهران، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمود افشاریزدی، صص67-66
4- یرواند آبراهامیان، ایران بین 2 انقلاب، ترجمه حسن شمس‌آوری، کاظم فیروزمند، محسن مدیرشانه‌چی، تهران، نشر مرکز، ص 103
5- جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ص 299
6- علیرضا امینی، همان، ص 220
7- ناصر نجمی، وثوق‌الدوله و قرارداد ننگین 1919، تهران، گوتمبرگ، ص 109
 منبع: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
 


Page Generated in 0/0061 sec