printlogo


کد خبر: 180039تاریخ: 1396/5/29 00:00
نگاهی به فیلم پر تب و تاب «بیست‌ویک روز بعد»
این جنوب ‌شهری‌‌های قهرمان

زینب افراخته: یکی از بحث‌های همیشگی در سینمای ایران، مساله «سیاه‌نمایی» است. هر چند وقت یک بار فیلمی با موضوعی اجتماعی بهانه داغ شدن این بحث می‌شود. فیلم‌هایی که جامعه معاصر ایرانی را غرق در معضلات و بحران‌های متعدد و هولناک اجتماعی نشان می‌دهند. داستان آدم‌هایی که زیر فشار‌های محیط اطراف کم‌کم له می‌شوند و در نهایت آنها هم تن به تباهی و پلشتی جامعه می‌دهند اما در این میان، فیلم «بیست‌ویک روز بعد» مسیر دیگری را رفته ‌است.
کسی منکر سیاهی‌های جامعه نیست. مهم منظر روایت این سیاهی‌ها و معضلات است. در «بیست‌ویک روز بعد» ما فقر، بیماری، مرگ، تبعیض، تضاد طبقاتی، فساد و... را می‌بینیم. داستان در منطقه‌ای فقیرنشین و کم‌بهره‌ شهر تهران می‌گذرد. شخصیت اول فیلم، پسر نوجوانی است که پدر خود را از دست داده و مادرش با بیماری سرطان
دست به گریبان است. مادری که به خاطر تنگناهای معیشتی مجبور است به‌رغم مریضی، کار ‌کند. پسر، عاشق فیلمسازی است و برای عملی کردن ایده‌هایش نیاز به پول دارد. از طرف دیگر هزینه داروهای بیماری مادر هم بالاست و پسر نوجوان در موقعیتی بحرانی برای حفظ سلامتی مادرش قرار می‌گیرد... . همین چند جمله در شرح اجمالی قصه فیلم کافی است تا بتوانیم طبق کلیشه‌های فیلم‌های سیاه‌نمای مثلا اجتماعی(!) سینمای ایران، باقی داستان را بسازیم. طبق الگو، احتمالا پسر برای رسیدن به پول مورد نیازش باید دزدی کند. مادر داستان هم سراغ تن‌فروشی برود. در نهایت هم با رو شدن دست مادر پیش پسر، عُلقه‌های خانوادگی و مادر-پسری از بین برود و فیلم در یأس و نکبت تمام شود. در کلیشه سینمای سیاه‌نما، هیچ آدم خیر و مثبتی در مجموعه‌ جامعه دیده نمی‌شود. همه آدم‌ها موجوداتی شریر هستند که منتظر فرصتند تا طعمه خود را شکار کنند. همه حقیر، خودخواه و منفعت‌پرست‌، همه ترسو و اسیر معیشتند. در این فیلم‌ها کاراکترهای داستان هیچ عاملیتی از خود نشان نمی‌دهند و سرانجام همرنگ جامعه کثیفی می‌شوند که آنها را به مذلت نشانده است. اما در فیلم «بیست‌ویک روز بعد» ما روایت دیگری می‌بینیم. آدم‌هایی را می‌بینیم که اگرچه در فقر و بی‌عدالتی روزگار می‌گذرانند اما برای تغییر وضع موجود تلاش می‌کنند. جنوب شهری‌هایی را می‌بینیم که اهل جنگیدن برای زندگی‌اند و پاک و مغرور. بچه‌های نوجوانی که عاشق خانواده‌اند و جنم و عرضه و هوش‌شان را خرج اهل خانه‌شان می‌کنند. در این فیلم آدم‌های متدین و اهل ذکری را می‌بینیم که برخلاف کلیشه‌های رسانه‌ای، خرافات‌زده و منفعل و دروغگو(!) نیستند. آدم‌هایی که به‌رغم بیماری و درد، برای تامین معیشت بچه‌های‌شان کار می‌کنند، عقب نمی‌نشینند و وا نمی‌دهند. امید محرک کُنش‌های شخصیت‌های داستان است و این معجزه امید است که آدم‌ها را در برابر بن‌بست‌های زندگی مقاوم می‌کند. این فیلم ثابت کرد که می‌شود فیلم اجتماعی ساخت اما به ورطه سیاه‌‌نمایی نیفتاد و پمپاژ یأس نکرد.  اما غیر از مضمون و محتوای فیلم، «بیست‌ویک روز بعد» با متر و مقیاس‌های فرمی هم اثری موفق است. همین که می‌شود آن را تا آخر دید و قصه و روایت فیلم آنقدر کشش دارد که تماشاچی را بدون اینکه خسته و ملول شود تا پایان در سالن نگه دارد، یعنی کارگردان کارش را بلد بوده است. اگرچه معدل بازی بازیگران در این فیلم چندان قابل قبول نیست و بازی‌ها می‌توانست به مراتب بهتر و قوی‌تر باشد اما اینکه فیلمی بدون استفاده یا در واقع سوءاستفاده از جذابیت حضور سلبریتی‌ها توانسته با اقبال عمومی مواجه شود، جای تحسین دارد.
محمدرضا خردمندان، کارگردان «بیست‌ویک روز بعد» نشان داده که نگاه و موضعی همدلانه به مستضعفان دارد و آنها را به مثابه موجوداتی اضافی و خطرناک برای جامعه نمی‌بیند. طبقاتی که یا عملا از سینمای ما حذف شده‌اند یا به عنوان آدم‌هایی درجه 2 و قابل ترحم و محتاج نجات به تصویر کشیده شده‌اند. قهرمانان فیلم خردمندان مستضعفانی هستند که برای ادامه زندگی مقاومت می‌کنند. برای زندگی‌ای که خطیر است و انسان را هر لحظه به مبارزه دعوت می‌کند. زندگی‌ای که در آن بعد از کشتن و از میان بردن هر غولی باید برای جنگ با غول بزرگ‌تر آماده شد. زندگی‌ای که با مخاطره عجین است. و «بیست‌ویک روز بعد» روایت همین زندگی خطیر است.
***
«بیست‌ویک روز بعد» اثری از کارگردان جوان، محمدرضا خردمندان است که در اولین اثر بلند سینمایی خود مرز بین واقعیت و خیال را می‌شکند و روایت خلاقانه‌ای را در دنیای نوجوانان رقم می‌زند. اگرچه شخصیت‌های اصلی «بیست‌ویک روز بعد» نوجوان هستند، اما این نوجوانان مجبورند خیلی زود بزرگ شوند و دنیایی فراتر از سن‌شان را تجربه کنند و بی‌شک مخاطب آنها از کودکان تا بزرگسالان را در بر می‌گیرد. اثری اکشن، تخیلی و معمایی و در عین حال معناگرا که پیش از این در سینمای ایران جایگاهی نداشته اما توانسته بخوبی در فیلم خردمندان متبلور و باورپذیر شود. هرچند در جشنواره فجر اکران «بیست‌ویک روز بعد» به روز و ساعات پایانی جشنواره موکول شد و تنها در بخشی نامزد بهترین فیلم شد که اتفاقا نقطه ضعف آن محسوب می‌شد و به نظر می‌رسید که داوران خود را  از دیدن این فیلم محروم کرده‌اند. اما بیست‌ویک روز بعد در جشنواره فیلم کودک و نوجوان خوش درخشید و توانست جایزه‌های اصلی را نصیب خود کند. این فیلم هم‌اکنون بر پرده سینماست و استقبال از آن هنوز ادامه دارد. در خلاصه داستان بیست‌ویک روز بعد نوشته شده: «همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابری شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده می‌شدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرنده‌ها دور و بر لونه‌هاشون جیغ می‌کشیدن. یکی از بچه‌ها قسم می‌خورد خودش دیده خورشید یکی دو بار نورش کم و زیاد شده...!»
 


Page Generated in 0/0228 sec