حسن روانشید: حتما برای شما هم اتفاق افتاده که از دیدن بعضی از صحنهها شدیدا دلگیر و افسرده شوید و آرزو کنید کاش دیگر نمونه آن را در طول عمرتان نبینید؟ اما امروز با توجه به گسترش وسایل
ارتباط جمعی کسی قادر نیست چشمهایش را ببندد تا صحنههایی را که نمیپسندد و دوست ندارد نگاه نکند. تلویزیون، ماهواره، اینترنت، شبکههای اجتماعی، تبلت و گوشیهای موبایل همه ابعاد زندگی ما را محاصره کردهاند تا آنچه را میخواهند به ما تحمیل کنند. از جنگها و بمبگذاریهای تروریستی و اتفاقات ناگوار همچون زلزله، سونامی و نسلکشیها در فلسطین اشغالی و یمن گرفته تا تجارت موادمخدر، روانگردانها و اعضای بدن در سراسر جهان و حذف فرهنگ و سنتهای باستانی و عقیدتی از میان تاریخ و تمدنهای شناختهشده با پررنگ کردن عقاید التقاطی و بیتفاوتی به آینده و بیخبر ماندن از گذشته، پارامترهای تحمیل فرهنگ و عقاید غرب تازه از راه رسیده و فاقد تاریخ باستانی به دیگر سرزمینهای مملو از میراث ازجمله شرق و بویژه مکتب اسلام و کهن کشور ایران ناشی از آن است که دکترین غرب خالی و تهی از فرهنگ غنی و باروری بوده که بتواند به رقابت عادلانه تن دردهد، بنابراین ایدئولوژیستها خود را مأمور به جستوجوی راههایی برای تخریب میراثهای پربار و جامعه خود را نیز ترغیب به تخریب سنتهای پسندیدهای کردند که قرنها در شرق و بویژه پارس رایج بوده است! روزگاری بزرگترین دانشگاه و کتابخانه جهان در جندیشاپور ایران جای داشت و زمانی که قسمتی از اروپا در آتش بربرها میسوخت دانشمندان کشور ما در حال مشاهده ستارگان آسمان در رصدخانه ملایر با 400 هزار جلد کتاب بودند! شوق و ولع کتابخوانی در سرزمین پارس سابقه دیرینه دارد اما بهمرور زمان و با شیطنتهای غرب این عادت مفید و مؤثر از محیط خانوادهها رخت بربست و حالا چند کتاب باقیمانده در خانهها اگر به انباریها یا زیرزمینهای مخروبه برده نشده باشد در گوشهای از قفسه کتابخانه جنبه زینت سالن پذیرایی را به خود گرفته است! و این یکی از صحنههای زجرآور و دردناک برای علاقهمندان و عاشقان کتاب است که اگر روزهای جمعه سری به پارکینگ طالقانی اصفهان بزنند متوجه غربت تمامعیار این موجود بیزبان اما پرارزش و شفیق که دوست بیادعای لحظات تنهایی هر انسان است خواهند شد. دهه 40 ولع مطالعه آن هم در بین نوجوانان و جوانان بهقدری بالا گرفته بود که علاوه بر کتابفروشیهای فراوان که هماکنون اکثر آنها تعطیل یا به فستفودفروشی تبدیلشده، عدهای از علاقهمندان سرتاسر پیادهروی وسط چهارباغ پایین اصفهان را اشغال و با پهن کردن فرش روی آن به فروش و تعویض کتاب مشغول بودند. کتابفروشی نوبهار در همین خیابان که بنا به وصیت حجتالاسلام حاج عبدالرزاق کتابچی هنوز هم پابرجاست و میرود تا یک قرنی شود، مرجع تعیین قیمت و رفع اختلاف خریدار و فروشنده بود. در همین دوران مغازه بزرگی در آغاز این خیابان و در ضلع غربی میدان دروازه دولت بهکار نشر مشغول بود که هزاران جلد کتاب نفیس را شامل میشد و چون مشتریان فراوان داشت قادر نبود وقت کارکنان خود را برای فروش یک جلد کتاب تلف کند، بنابراین انتخاب را به عهده علاقهمندان گذاشته بود تا بتوانند آثار موردتوجه خود را جدا کرده و در ترازوی فروشنده قرار دهند و به قیمت کیلویی 15 تومان خریداری کنند! آری کتاب آن سالها عزیز بود و دوست صمیمی اما امروز همچنان در عالم غربت سیر میکند!