محمدرضا مرادی*: سیاست خارجی عربستان در عرصه منطقه تا پیش از روی کار آمدن سلمان بن عبدالعزیز در سال ۲۰۱۵، آمیزهای از محافظهکاری و رقابتهای کنترل شده بود. در واقع در این دوران عربستان با توجه به محذورات داخلی و منطقهای سعی داشت به صورت عریان به دشمنی با کشورهای منطقه نپردازد و به نوعی با کجدار و مریز رفتار کردن بتواند به اهداف منطقهای خود دست یابد. همانطور که مقام معظم رهبری درباره سیاست خارجی عربستان تا پیش از روی کار آمدن ملک سلمان بیان داشتند که «ما با سعودیها در مسائل گوناگون سیاسی اختلافات متعددی داریم اما همیشه میگفتیم آنها در سیاست خارجی متانت و وقار نشان میدهند اما چند جوان بیتجربه امور آن کشور را در دست گرفتهاند و دارند جنبه توحش را بر جنبه متانت و ظاهرسازی غلبه میدهند که این کار قطعاً به ضررشان تمام خواهد شد»؛ حاکم شدن تیم ملک سلمان بر دربار سعودی باعث شد سیاست محافظهکاری این کشور از دستور کار خارج و سیاست تهاجمی و مداخلهگرایی جایگزین آن شود. حمله به یمن، تشدید حمایتها از تروریستها در منطقه و تلاش برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی محصول این سیاست بوده است. این در حالی بود که محمد بنسلمان همچنان با رقیب قدرتمند خود یعنی محمد بننایف مواجه بود از این رو در دوران رقابت به صورت کامل سیاستهای منطقهای وی پیش نمیرفت، چرا که بننایف با تندرویهای وی مخالفتهایی داشت اما اکنون بننایف برکنار شده است و قدرت به صورت کامل در اختیار بنسلمان قرار دارد، بنابراین باید شاهد تندتر شدن مواضع عربستان در مسائل منطقه باشیم. به صورت کلی محور مقاومت شامل ایران، عراق، سوریه، حزبالله لبنان و گروههای مقاومت در یمن و فلسطین در دوران بنسلمان تحت شدیدترین فشارها قرار خواهد گرفت، محور ارتجاع عرب با استفاده از قدرت بنسلمان فرصت بیشتری برای خودنمایی خواهد داشت، دشمنیها با محور انحراف یعنی قطر و ترکیه بیشتر از قبل خواهد شد و محور احتلال نیز فرصتی بینظیر برای رهایی از تنگناهای سیاسی پیدا خواهد کرد. اما جزئیات این پیامدها چگونه خواهد بود؟
رژیم صهیونیستی
از زمانی که محمد بنسلمان در سال ۲۰۱۵ در عربستان به عنوان وزیر دفاع و جانشین ولیعهد انتخاب شد روابط ریاض-تلآویو از حالت مخفی خارج شد و بتدریج در مسیر آشکارسازی روابط حرکت کرد. یک سال قبل نشریه میدلایست آی فاش کرد محمد بنزاید، ولیعهد ابوظبی برنامه ویژهای برای به پادشاهی رساندن محمد بنسلمان تا پایان سال دارد. طبق اعلام این نشریه محمد بنزاید به محمد بنسلمان نصیحت کرده اگر میخواهد از حمایت واشنگتن برای رسیدن به حکومت برخوردار شود، باید روابط محکمی با رژیم صهیونیستی برقرار کند!
همچنین خبر ولیعهد شدن بنسلمان بشدت از سوی مقامات رژیم صهیونیستی و رسانههای این رژیم با استقبال مواجه شد و حتی وزیر حملونقل رژیم صهیونیستی از سلمان بنعبدالعزیز، شاه سعودی خواست کشورهای عرب حوزه خلیجفارس را برای برداشتن گامی واقعی در مسیر مذاکره با رژیم صهیونیستی رهبری کند. در جریان کنفرانس هرتزلیا، وزیر حملونقل رژیم صهیونیستی از کشورهای عربی نیز خواست در عادیسازی مناسبات بین خود بکوشند. او همچنین از عربستان خواست در روزهای آینده از نتانیاهو برای حضور در ریاض دعوت کند.
در واقع بنسلمان اقدامات زیادی در راستای منافع رژیم صهیونیستی در 2 سال گذشته انجام داده است. «توماس فریدمن» روزنامهنگار آمریکایی در این ارتباط اعلام کرد: «در سفری به عربستان 5 ساعت با شاهزاده محمد بنسلمان نشست برگزار کردم ولی بنسلمان هرگز یک کلمه هم درباره فلسطین یا درباره نزاع عربها با اسرائیلیها در طول این نشست نگفت. من هرکسی که یک نوار ضبط شده از شاهزاده بنسلمان ارائه کند که در آن کلمه فلسطین را در دیدارهای تلویزیونیاش ذکر کرده باشد، به چالش میکشانم».
در هر صورت ولیعهدی بنسلمان خبر مثبتی برای رژیم صهیونیستی است، چرا که وی نشان داده به دنبال عادیسازی روابط با این رژیم است. اکنون نیز همه قدرت عربستان در دست وی است و برنامههای وی بدون کمترین مخالفتی اجرا میشود. البته این به معنای این نیست که هیچگونه مخالفتی با این سیاستها وجود نداشته باشد، بلکه بنسلمان نشان داده با استفاده از ابزار تهدید و تطمیع، مخالفان خود را کنار میزند، بنابراین تندتر شدن شیب عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی یکی از مهمترین پیامدهای ولیعهدی بنسلمان خواهد بود.
آمریکا
هرچند در این مطلب به دنبال بررسی پیامدهای منطقهای ولیعهدی بن سلمان هستیم اما مساله روابط آمریکا و عربستان بسیار بر مسائل منطقه تأثیرگذار است و به همین دلیل ناگزیر از بررسی آن خواهیم بود.
تا پیش از پیروزی دونالد ترامپ، محمد بننایف گزینه نخست آمریکا برای پادشاهی در عربستان بود. پایگاه خبری العهد، در اینباره به نقل از یک منبع عربی به جزئیات مربوط به سفر ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود پادشاه عربستان سعودی به واشنگتن که سال ۲۰۱۵ صورت گرفت، اشاره کرد: «ملک سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در دیدار با اوباما موضوع خلافت و جانشینی فرزندش محمد را بهجای خود با رئیسجمهوری آمریکا مطرح کرد اما پاسخی که از رئیسجمهوری آمریکا در اینباره شنید آن بود که واشنگتن تصمیم گرفته است شاهزاده محمد بننایف پادشاه آتی عربستان سعودی بعد از ملک سلمان باشد. به گفته این منبع عربی، اوباما به میهمان سعودی خود اعلام کرد این تصمیم واشنگتن برگشتناپذیر است، چرا که بهگفته رئیسجمهوری آمریکا شاهزاده محمد بننایف در مبارزه با گروههای تندرو خبره است و 3 دهه است در رأس وزارت امور داخلی عربستان قرار دارد و در مقابل، شاهزاده محمد بنسلمان هیچ تجربهای ندارد و در حاکمیت و قدرت نوپاست.
اما با پایان دوران ریاستجمهوری اوباما تیم جدید کاخ سفید در مسائل مختلف تغییراتی ایجاد کرد. در واقع با تغییر رئیسجمهور آمریکا بننایف نیز از اولویت آمریکا خارج و محمد بنسلمان جای وی را گرفت.
اخیرا سندی فاش شد که افشا میکرد بنسلمان و دونالد ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی او مقدمات به تخت نشستن را مهیا کرده بودند. این سند نشان میداد ترامپ در ازای وارد کردن پولهای عربستان به بازارهای آمریکا قول داده بود از به قدرت رسیدن بنسلمان حمایت کند. طبق این سند، محمد بنسلمان، جانشین ولیعهد عربستان و وزیر دفاع این کشور کمی پس از انتخاب دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و پیش از آنکه وی رسما دولت آمریکا را به دست بگیرد طرح کاملی را به ترامپ داده بود که بیشتر بندهایش شامل قراردادها و سرمایهگذاریهای صدها میلیارد دلاری تحت عنوان هماهنگی با اهداف برنامههای انتخاباتی او بود.
بنابراین با این توصیف و تمایل ترامپ به بنسلمان، ولیعهد عربستان بیش از پیش در مسیر سیاستهای آمریکا حرکت خواهد کرد. در واقع روحیات شخصی و نوع نگاه بنسلمان و ترامپ به مسائل بینالمللی که شباهتهای زیادی دارد باعث خواهد شد عربستان ابزار اجرایی سیاستهای آمریکا در منطقه باشد. از اینرو علاوه بر قرارداد ۵۰۰ میلیارد دلاری اخیر بین ریاض و واشنگتن باید شاهد گسترش همکاریهای اقتصادی- نظامی بین 2 کشور بود.
قطر
محمد بنسلمان نشان داده رؤیای تسلط بر شبهجزیره عربی را دارد. در واقع وی با اتکا به درآمدهای نفتی و حمایتهای آمریکا به دنبال آن است تا کشورهای عربی غیرهمسو با خود را از مدار خارج کند. از اینرو عربستان به همراه 3 کشور امارات، بحرین و مصر روابط خود را با قطر قطع کرد و این کشور در محاصره هوایی، دریایی و زمینی قرار گرفت. چند روز بعد نیز این کشورها شروط سیزدهگانهای را برای قطر تعیین کردند. بررسی شروط سیزدهگانه بخوبی نشان میدهد محمد بنسلمان این شروط را با این هدف که از سوی قطر رد شود ارائه داده است، چرا که این شروط حاکمیت و استقلال قطر را نشانه گرفته بود؛ از این رو توسط قطر رد شد. در واقع بنسلمان به دنبال آن است تا بهانهای برای تشدید اقدامات علیه قطر به دست آورد و این کشور را به عنوان یک نمونه از اقتدار خود معرفی کند. از همین رو به احتمال زیاد باید شاهد تشدید تحریمهای اقتصادی علیه قطر، تعلیق عضویت قطر در شورای همکاری خلیجفارس و تشدید فشارهای سیاسی بر قطر بود. بنسلمان نتوانست پیروزیای در یمن کسب و آن را به عنوان نقطه درخشان خود در سیاست خارجی عرضه کند، از این رو سعی دارد در مقام ولیعهدی، قطر را تحت شدیدترین فشارها بگذارد. در واقع محمد بننایف به نوعی مخالف تحریم و محاصره قطر بود اما اکنون بنسلمان با آزادی کامل در برابر قطر میتواند به اهداف خود بپردازد.
ترکیه
انتخاب بنسلمان به مقام ولیعهدی بیانگر شکلگیری و تعمیق سیاست تهاجمی سعودیها در منطقه بوده و این نوید را میدهد که در آینده نزدیک سیاستهای خشونتآمیز و جنگطلبانه عربستان وجههای فراگیرتر یابد. تقویت سیاست پدرخواندگی عربستان بر مسلمانان منطقه نیز از جمله عوامل دیگری است که باعث شکلگیری بحران گفتمانی میان ترکیه و عربستان خواهد شد، چرا که رجب طیباردوغان با اصلاح قانون اساسی در داخل به دنبال احیای میراث ترکی امپراتوری عثمانی بوده و تلاش گستردهای را برای رهبری جهان اهل سنت به کار بسته بود که انتخاب بنسلمان و قطع کامل نفوذ ترکیه در عربستان با خلع بننایف از ولایتعهدی، بیانگر گسترش چالشهای گفتمانی میان 2 کشور در آینده نزدیک است. در واقع عربستان سعودی با ادعای خادمالحرمین الشریفین و ترکیه با ادعای احیای میراث امپراتوری عثمانی در جهان اسلام، قصد دارند بر تمام مسلمانان حکم برانند که همین عامل با حضور بنسلمان و تهاجمی شدن سیاست سعودیها وجههای گفتمانی به خود گرفته و تعارضها را تحکیم خواهد کرد. در جریان محاصره قطر نیز ترکیه جانب قطر را گرفته و به دوحه نیروی نظامی اعزام کرده است. اعزام نیرو به قطر چالشها را بیش از پیش تقویت کرده و باعث میشود جنگ سرد گستردهای میان ترکها و سعودیها شکل بگیرد، بنابراین عزل بننایف از ولایتعهدی و جایگزینی بنسلمان با وی، از رشد تنشهای ترکی- عربی در منطقه و افزایش درگیریها میان ترکها و سعودیها در آینده نزدیک حکایت میکند.
ایران
محمد بنسلمان به عنوان معمار سیاست خارجی و تهاجمی عربستان در 2 سال اخیر تمرکز خود را بر افزایش تنش با ایران گذاشته است. از اینرو در دوران قدرتنمایی وی، شاهد قطع روابط ایران و عربستان بودیم. از سوی دیگر در شروط اعلام شده به قطر از سوی عربستان قطع رابطه با ایران یکی از شروط تحمیلی به قطر بود، بنابراین بنسلمان به دنبال آن است تا شکستهای عربستان در یمن، سوریه، عراق و لبنان را که عامل اصلی آن ایران بوده است به نوعی با جبههگیریهای سیاسی جبران کند. مشی ضدایرانی ترامپ نیز در این مسیر به مدد بنسلمان آمده و وی به دنبال آن است که در ابتدا با افزایش فشارها بر متحدان ایران (در شروط تحمیلی به قطر قطع ارتباط با حماس و حزبالله لبنان نیز ذکر شده است) تهران را تحت فشار بگذارد و در ادامه مسیر را برای عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی به عنوان بزرگترین دشمن ایران هموار کند، بنابراین ولایتعهدی بنسلمان آینده و افق روابط تهران - ریاض را تیرهتر از قبل کرده است.
سوریه و یمن
عربستان اکنون در 2 عرصه یمن و سوریه درگیر جنگ است. در یمن به صورت مستقیم و در سوریه به صورت نیابتی. این 2 جنگ برای محمد بنسلمان بسیار حیاتی است، چرا که با توجه به تغییرات نظم منطقهای، عربستان در صورت شکست در این دو عرصه جایگاهی در نظم جدید نخواهد داشت. در واقع یمن اکنون به سند ناکامی بنسلمان تبدیل شده است، چرا که علاوه بر هزینههای گزاف در این مورد اختلافات داخلی را نیز علیه بنسلمان برانگیخته است. در سوریه نیز تروریستهای مورد حمایت ریاض در
6 سال گذشته موفق به تحقق اهداف عربستان نشدهاند و اکنون با آزادی موصل در عراق و همچنین عقبنشینیهای مکرر تروریستها در سوریه باید شاهد شکست کامل طرحهای ریاض در منطقه باشیم. از اینرو بنسلمان سعی خواهد کرد برای جلوگیری از این شکستها به تنها گزینه موجود یعنی تشدید حمایت از تروریستها روی آورد.
تأثیرپذیری محورهای منطقهای
ولایتعهدی بنسلمان علاوه بر تأثیرگذاری بر روابط با برخی کشورها و رژیمهای منطقه، محورهای منطقهای را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
1- محور مقاومت
محور مقاومت به مرکزیت ایران بیشترین تأثیر را در این زمینه خواهد پذیرفت، چرا که بنسلمان تفکر و گفتمان خود را بر پایه مقابله با این محور قرار داده است. در واقع متغیرهای مؤثر در سیاست خارجی بنسلمان (تحکیم رابطه با آمریکا، عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، تلاش برای تشدید بیثباتی در منطقه و...) نشاندهنده این است که محور مقاومت در زمینههای مختلف باید خود را آماده رویارویی با نقشههای بنسلمان کند. یمن، لبنان، فلسطین، سوریه و عراق از همان ابتدای پادشاهی ملک سلمان در کانون سیاستهای عربستان قرار داشتهاند. در واقع بنسلمان تلاش دارد با حمله به متحدان ایران و بازوهای حمایتی تهران، به سمت تشدید فشار بر ایران گام بردارد؛ بنابراین محور مقاومت شاید در یکی از چالشیترین و حساسترین دورانهای خود قرار بگیرد. البته نتیجه این امر میتواند به استحکام و تقویت بیشتر این محور نیز منجر شود. بویژه که پیروزیهای نیروهای نظامی وابسته به محور مقاومت در سوریه و عراق باعث ایجاد نفوذ بیشتری در منطقه شده است.
2- محور ارتجاع
بنسلمان از همان ابتدای وارد شدن به کارزار سیاست به دنبال تحکیم روابط با محور ارتجاع بود. از اینرو 2 کشور امارات و بحرین در منظومه فکری وی جایگاهی ویژه پیدا کردند. در واقع ولیعهد جدید سعودی به دنبال آن است با توجه به روابط دوستانه با ولیعهد ابوظبی اتحادی چندگانه از کشورهای مرتجع عربی تشکیل دهد. با توجه به نوع نگاه بنسلمان این محور در آینده امکان قدرتنمایی بیشتری را خواهد داشت و کشورهای بیشتری نیز در این محور جای خواهند گرفت، چرا که عربستان همزمان با استفاده از 2 ابزار دیپلماسی و حرمینشریفین امکان اقناع برخی ریزکشورها را دارد، بنابراین دوران بنسلمان را باید دوران تقویت محور ارتجاع دانست.
3- محور اخوانی
عربستان برای نابود کردن اخوان مورد حمایت قطر و ترکیه، به دنبال آن است تا با فشار بر حامیان این جنبش زمینههای انزوا و نابودی آن را فراهم کند اما در مقابل ترکیه و قطر همچنان به مخالفت با سیاستهای ریاض ادامه دادهاند و اوج تنش بین 2 محور را میتوان در محاصره قطر دید، بنابراین محور اخوان نیز همانند محور مقاومت در سیاست جدید ریاض به عنوان نقطه هدف بیشتر از قبل تحت فشار قرار خواهد گرفت، چرا که موفقیت محور اخوان به معنای تضعیف محور ارتجاع خواهد بود.
در کل میتوان گفت ولیعهدی بنسلمان بر تلاش تلآویو برای پیگیری روند عادیسازی روابط با جهان عرب تأثیر مثبتی خواهد گذاشت و به همان میزان نیز محور مقاومت مورد هجمه بیشتری از سوی عربستان قرار خواهد گرفت.
4- محور احتلال (رژیم صهیونیستی)
درباره تأثیرات ولیعهدی بنسلمان بر این محور در قسمتهای پیشین به تفصیل نکاتی ذکر شد اما بهطور کلی میتوان خارج شدن فلسطین از محوریت بسیاری از نشستها و گفتوگوها و تلاش عربستان برای عادیسازی روابط با تلآویو را نتیجه مستقیم ولیعهدی بنسلمان دانست. در واقع محور احتلال در دوران بنسلمان فرصتی بینظیر برای پیاده کردن برنامههای خود درباره فلسطین به دست خواهد آورد و این مساله میتواند تهدیدات زیادی را متوجه پرونده فلسطین کند. بویژه اینکه ترامپ نیز نشان داده درباره این پرونده احتمال دارد به اقدامات غیرقابل پیشبینی همانند انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس دست بزند. البته رژیم صهیونیستی با همکاری عربستان جدید، در سایر پروندههای منطقهای نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم ایفای نقش خواهد کرد.
فرجام سخن
قبضه کامل قدرت از سوی محمد بنسلمان میتواند منطقه غرب آسیا را با تغییرات بیشتری مواجه کند. هرچند سیاست خارجی عربستان در 2 سال گذشته تحت نفوذ و تأثیر بنسلمان بوده و به نوعی سیاستهای وی در این دو سال در منطقه ساری و جاری بوده است اما باید تأکید کرد چندین عامل باعث شده رفتار بنسلمان در منطقه تندتر شود. در درجه اول وی دیگر بننایف را به عنوان رقیب و مانع در راه بلندپروازیهای خود ندارد، از سوی دیگر روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا باعث شده است وی یک حامی قدرتمند برای اجرای برنامههای تندروانه خود در منطقه پیدا کند. یکی دیگر از مهمترین عوامل، به بحران عربستان و قطر بازمیگردد؛ در شرایط کنونی قطر با درخواستهای عربستان و متحدان این کشور مخالفت کرده است همین امر باعث خواهد شد جبههبندیها در منطقه پررنگتر شود و این مساله نیز زمینههای بیشتری برای تندروی بنسلمان ایجاد خواهد کرد. در کل میتوان گفت ولیعهدی بنسلمان بر تلاش تلآویو برای پیگیری روند عادیسازی روابط با جهان عرب تأثیر مثبتی خواهد گذاشت و به همان میزان نیز محور مقاومت مورد هجمه بیشتری از سوی عربستان قرار خواهد گرفت.
* کارشناس مسائل غرب آسیا
منبع: اندیشکده تبیین