صادق فرامرزی:شهرداری تهران فارغ از اهمیت و وزن مهمی که در تعیین سیاستهای کلان شهری در پایتخت دارد همیشه دارای جذابیت و تاثیرگذاری سیاسی بالایی نیز بوده است. نفی این گزاره پیش از هر چیز بستن چشم بر حقیقت سیاسی دهههای اخیر کشور است. حقایقی که نخستینبار پس از جنجالهای دادگاه «غلامحسین کرباسچی» در دهه 70 عیان شد و پس از آن نیز ادامه یافت. شهردار تهران که عرفا بابت نقش بیبدیلش در جلسات هیات دولت همیشه یکی از اعضای حاضر بوده است، پس از انتخابات شورای دوم و شکست سنگین اصلاحطلبان به یکباره از حضور در جلسات هیات دولت محروم شد و پس از آن نیز با پیروزی شهردار اسبق تهران در انتخابات ریاستجمهوری اهمیت سیاسی این جایگاه صعودی دوباره یافت بهطوری که در تمام سالهای شهرداری دکتر قالیباف نیز عنصر و جایگاه «رئیسجمهورسازی شهرداری تهران» همواره مدنظر رقبای او بود که البته حضور وی در 2 انتخابات ریاستجمهوری نیز شاهدی بر این ادعا شد.
این روزها پس از انتخاب «محمدعلی نجفی» بهعنوان شهردار جدید پایتخت بار دیگر بحث اهمیت استراتژیک این نقش مهم بر سر زبانها افتاده بهطوری که رقابت برای کسب این کرسی و خطونشان کشیدن جریانات سیاسی برای اشغال این صندلی حتی دهان و قلمهای بسیاری را از بررسی کابینه انتخابی توسط رئیسجمهور غافل کرد تا بار دیگر اهمیت جایگاه شهردار بهعنوان اهمیتی مافوق جایگاه وزارتخانهها طرح شود؛ آنچه در این میان و در پاسخ به سوالات مطرح شده بابت گزینه انتخابی برای شهرداری تهران بارها به زبان آمد و حتی توسط خود نجفی نیز تکرار شد، تقلیل دادن جایگاه سیاسی شهرداری تهران برای اهمیت مضاعف یافتن مسائل شهری بود. موافقان گزینه انتخابی که در جریان رقابتش برای کسب این جایگاه با رقبای زیادی رقابت را شروع کرد اما در پایان و پس از منصرف کردن همه رقبا براحتی پیروز این میدان شد، در جواب به انتقادات بابت سن بالای شهردار جدید و سابقه بیماریاش(که خود علت کنارهگیری از سازمان گردشگری با سطح کمتری از مسؤولیت را این مساله بیان داشته بود) چنین پاسخ دادهاند که 11 سال بالاتر بودن سن نجفی در آغاز مسؤولیتش نسبت به پایان 12 سال شهرداری قالیباف علتی قانعکننده برای عدم چشمداشت او نسبت به خیز برداشتن برای رشد سیاسی خود از طریق مسؤولیت شهرداری تهران است! فارغ از ضعیف بودن سطح چنین استدلالی حتی اگر بنا را بر حسنظن گذاشته و از این گفته استقبال کنیم، شواهد گویای رفتاری متناقض با سخنان و شعارهای داده شده است.
سخن اخیر نجفی مبنی بر اینکه «نیامدهام که شهرداری را بهم بریزم» پیش از هر چیز گویای این مساله است که شهردار جدید قصد تغییر اتوبوسی مسؤولان شهرداری را ندارد و فارغ از نگرشهای سیاسی به دنبال گزینههای مطلوبی در چارچوب شایستهسالاری برای اداره این نهاد مهم است. سخنانی که هر چند میتواند امیدوارکننده باشد اما خود یادآور شعارهای روزهای ابتدایی دولت یازدهم است که توسط دکتر روحانی بر زبان میآمد، دولتی که مدعی بود جز کسانی که اتوبوسی آمدهاند و باید اتوبوسی بروند، میلی بر ایجاد اصطکاک در مدیریت اجرایی کشور بابت تغییر تمام مدیران ندارد اما این روال در عمل آنچنان نقض شد که حتی عوض نشدن معدود مسؤولان استانی بهعنوان نقطه ضعف وزیرکشور دولت در این سالها بارها تکرار شد. از سوی دیگر سخن هفته گذشته نجفی مبنی بر عدم تمایلش در تبدیل کردن گروه مطبوعاتی همشهری به یک تریبون زنجیرهای سیاسی از دیگر عباراتی بود که خبر از عزم او برای حفظ رسانههای شهرداری در جهت وظایف غیرجناحی و عمدتا شهری داشت اما رفتارهای صورت گرفته در این مورد نیز گویای حقیقتی فارغ از این ادعاها بود چه آنکه پیش از استقرار وی در بهشت، جابهجاییهای مدیریتی در همشهری شروع شد!
آنچه این روزها و حتی پیش از دریافت حکم رسمی و قانونی نجفی رخ داد با آنچه گفته شد تفاوتهای فاحشی دارد. همشهری که قرار بود فارغ از حب و بغضهای سیاسی در مصونیت رسالت شهری خود باقی بماند نیامده با تغییر مدیران مواجه شده تا فرضیه تلاش برای تبدیل کردن گروه مطبوعاتی همشهری به یک رسانه زنجیرهای سیاسی بیش از پیش قوت بگیرد.
واقعیت آن است که اگر نگاهی کل نگرانه نسبت به آنچه در حال وقوع است و بعضا به زبان میآید بیندازیم، بهناچار ذهن به سمت بازی قدیمی «گذشته هراسی» میرود و بیم از تکرار آن مییابد. به زبان آوردن سخنانی در نفی تمایل برای بهمریختن شهرداری و عزل و نصبهای جناحی از یکسو و تلاش برای راه انداختن محیطی در جهت تعریف خود در ظرف تضاد با گذشته گویای آن است که شهردار و شورای شهر جدید تهران میل به ادامه روندی دارند که ...
... بیش از 4 سال است توسط دولت پیگیری میشود و آن نیز چیزی نیست جز تصویر کردن گذشتهای بدون مزیت و مطلقا سیاه که مسؤولان فعلی را از هرگونه پاسخگویی برای اصلاح وضع نامطلوب موجود خلاص کند. به کار بردن تعابیری همچون «شهرسوخته» برای تهران یادآور استفاده تبلیغاتی از واژه «آواربرداری» توسط دولت است، واژگانی که مسؤولان امر را از هرگونه نیاز به پاسخی مبرا میکند تا آنان با تصویر کردن وضعی غیرقابل اصلاح، مردم را نسبت به وضع موجود راضی کنند.
قطعا کارنامه شهردار سابق تهران بنا بر هر دلیلی خالی از معایب و نواقص نبوده و نیست که حتی اگر چنین هم بود نیاز به تغییر و تحرک مدیریتی گواهی بر آن میداد که باید از تغییر در مدیریت شهری پایتخت استقبال کرد اما آنچه این روزها گفته و به آن عمل میشود نه خبر از تحرکی مثبت که نشان از انفعالی منفی میدهد. سوءظن نسبت به ادبیات آشنایی که میخواهد شهری سوخته و مسؤولانی را که مانع امتداد این سوختگی شدهاند تصویر کند، ریشه در تجربههای عینیای دارد که گویا بنا بر تکرار آن در فضای تبلیغاتی شهری وجود دارد که اگر چنین نبود این حجم از تلاش برای تغییر چندروزه شهردار تهران تا صادر شدن حکم شهردار جدید و تعویض یکشبه مدیران رسانههای شهرداری چه علت دیگری میتوانست داشته باشد؟ آیا غیر از آن است که استفاده کردن از چنین ادبیاتی پیش از شروع کار یادآور آن است که باید در برابر انفعال شهرداری جدید در پیشبرد پروژهها و خدمترسانی بار دیگر با ادبیات نخنمای «در حال آواربرداری هستیم» مواجه شویم؟
عملکرد 12 ساله شهردار تهران با هر نقطه ضعف و قوتی بزودی مورد قضاوت همگان واقع خواهد شد، چنانکه در روزهای اخیر نیز حتی کسانی که در زمره رقبای سیاسی قالیباف تعریف شدهاند، سخن به تمجید از عملکرد او در این سالها گشودهاند و با هشدار نسبت به بالارفتن انتظار مردم تهران از شهرداری این را پاشنه آشیل تیم جدید در مدیریت خود دانستهاند و هرگونه کمکاری برای مردمی را که عادت به پرکاری تیم سابق داشتهاند، باعث سقوط دانستهاند. آنچه در این میان به رسم انصاف و حکم عقل لازم است، تحلیلی از وضع موجود پایتخت و پیگیری نقاط مثبت مدیریتی و اصلاح ضعفهای آن است که اگر چنین شد برنده آن همه خواهند بود اما اگر با تکرار گزارههایی همچون مشغول آواربرداری از شهرسوخته هستیم تمایل به طریق دیگری نشان داده شود قطعا نخستین بازنده آن کسانی هستند که نتوانستهاند برای مردمی عادت کرده به مدیریت جهادی خدمترسانیای مطلوب داشته باشند.