ملیحه زرین پور: صویب «مادر تحریمها» در آمریکا علیه ایران، بحثهای زیادی را به وجود آورد. فوریترین تفسیرها از تصویب این تحریمهای سنگین حول محور سرنوشت «برجام» شکل گرفت اما برخی کارشناسان برجام را در مقابل پدیده «مادر تحریمها» یک پیامد پیش پا افتاده میدانند و معتقدند بازتاب سیاسی و تاریخی این رفتار بشدت خصمانه آمریکاییها با ایران در عصر موسوم به «تعامل سازنده» ابعاد گستردهای خواهد یافت.
دکتر «محمدحسین جمشیدی» عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم به «وطنامروز» گفت: «تحریمهای جدید هم نقض برجام و هم به نوعی نقض تعامل و آن اعتماد اندکی است که از طریق مذاکرات برجام ایجاد شده بود؛ در واقع ریشه این قضیه عمیقتر است از آنچه دیده میشود. یعنی عمیقتر از آنچه در دوره ترامپ اتفاق افتاد و تبدیل به قانون شد و مجلس سنا تصویب کرد و حتی عمیقتر از آن زمینههایی که در دوره اوباما فراهم شد. در واقع مساله ایران و آمریکا، یک مساله استراتژیک و حیاتی است». وی با بیان اینکه ما مشکلات عدیدهای با آمریکا داریم، افزود: «این منحصر به بحث انرژی هستهای نیست بلکه بسیار فراتر از آن است. طبیعی است در کنار بحث هستهای ما چند مساله اساسی دیگر هم داریم؛ یکی از این مسائل، مساله اسرائیل و فلسطین است که هم برای ما و جهان اسلام و هم برای آمریکا مسالهای حیاتی محسوب میشود». جمشیدی ادامه داد: «آمریکاییها خواهان بقای اسرائیل و تأمین امنیت آن در منطقه هستند در حالی که ما وجود اسرائیل را در منطقه غده سرطانی میدانیم که مانع امنیت و حتی بقای جهان اسلام است. طبیعی است این دو نظر و دو استراتژی کاملا متضاد با یکدیگر، قابل جمع نیستند. مگر اینکه یکی از این دو کوتاه بیاید؛ یعنی یا ما از موضع خود عقبنشینی کنیم و این به معنای پیروزی آمریکا در این استراتژی است یا آمریکا از مواضع خود کوتاه بیاید و دست از حمایت اسرائیل و تأمین امنیت و تلاش برای بقای آن بردارد که این هم دور از انتظار است، بنابراین تا وقتی چنین مشکل اساسیای بین ایران و آمریکا وجود دارد، راهی برای رسیدن به اعتماد و تعامل نیست و هر تعاملی هم صورت گیرد، موقت است و شاید اصلا فرمایشی و تحت شرایط خاصی باشد». استاد دانشگاه ابراز کرد: «آمریکاییها با این تصور که ایران را تحت شرایطی مورد آزمون قرار میدهند که اگر گامی رو به جلو بردارند، میتوانند ایران را نسبت به اهداف استراتژیک خود در منطقه و جهان عقب برانند، برجام را گامی میدانستند برای گامهای بعدی عقبنشینی ایران، لذا وارد تعاملات هستهای شدند». عضو هیات علمی دانشگاه با بیان اینکه اختلافات ایران و آمریکا در موضوع اسرائیل یک عنوان از موضوعاتی است که بین ما و آنها وجود دارد، گفت: «موضوع دیگر بحث «تروریسم» است. همانگونه که اسرائیل یک معضل حل ناشدنی بین ما و آمریکاست، مساله تروریسم هم یک مساله حل ناشدنی است. نگاه آنها به تروریسم و تعریفی که از تروریسم دارند، نمایندگان و نمونههایی که از تروریسم در جهان معرفی میکنند، کاملا نقطه مقابل دیدگاه ما قرار دارد». وی با تاکید بر اینکه درست آن چیزی که آنها تروریسم تلقی میکنند، از نظر ما نیروهای انقلابی و مبارز هستند، اظهار داشت: «آمریکا نیروهای آزادهای را که در پی رهایی و استقلال از سلطههای ظالمانه قدرتها هستند تروریست معرفی میکند و برعکس اقدامات داعشیها و پیش از آنها، القاعده، طالبان و سایر جریانات تکفیری دیگر حتی دولتهای حامی تروریسم در منطقه، مثل دولت عربستان، از نظر آمریکاییها تروریسم قلمداد نمیشود». جمشیدی افزود: «با این استدلال اینجا یک شکاف جدی و اساسی در رابطه با ایران و آمریکا دیده میشود که به نظر من هیچ راهی برای حل این مساله وجود ندارد، مگر اینکه یکی از طرفین از موضع خود کوتاه بیاید و دیدگاهش را نسبت به مساله تروریسم تغییر دهد و برای هر دو کشور چنین تغییری اساسا امکانپذیر نیست». عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم مشکل سوم در رابطه ایران و آمریکا را به 2 مورد قبلی یعنی مساله اسرائیل و تروریسم مربوط دانست و گفت: «مساله توان و قدرت نظامی ایران در منطقه نکته بعدی است؛ در اینجا مساله به این صورت مطرح میشود که قدرتمند بودن ایران برابر است با ضعف قدرتهایی که مورد حمایت آمریکا هستند مثل عربستان یا دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس و در نتیجه برابر با ضعف آمریکا است. این امر اختلافی استراتژیک و راهبردی و اساسی بین ما و آمریکاییها ایجاد میکند». کارشناس سیاسی ابراز کرد: «در کنار این سه نمونه میتوان به مورد چهارمی هم اشاره کرد و آن نگاه اعتقادی و جهانبینی متفاوت است. جهانبینی ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی درست در نقطه مقابل جهانبینی آمریکا و نگرش لیبرالیسم در جهان قرار گرفت. نگرش اسلامی به لحاظ اعتقادی نقطه مقابل چنین تفکری است و در واقع مانند این است که اگر بنا شد در بحث برجام توافقی صورت گیرد و کاری انجام شود و ما کوتاه بیاییم، فرض آمریکا این است که در آینده زمینهای برای کوتاه آمدن ایران در ابعاد سیاسی در مساله فلسطین، تروریسم و قدرت نظامی در منطقه و حمایت از جنبشهای رهاییبخش در جهان و حتی در مساله کنار آمدن با نظام سرمایهداری و لیبرالیسم فراهم خواهد شد؛ یعنی ایران از اسلامی حمایت کند که هیچ خطری برای جهانبینی غرب و لیبرالیسم نباشد؛ همان اسلامی که نمونه آن در عربستان و در بسیاری از کشورهای خلیج فارس، مصر و ترکیه وجود دارد». جمشیدی عنوان کرد: «به همین جهت نظر من این است که اگر تحت تأثیر مذاکرات و مساله برجام در هر حال یک راهی به سمت تعامل و نوعی اعتماد کوچک هم ایجاد شده، تصور ما این بوده که آمریکا واقعا چند قدمی به سمت ما برداشته است». استاد دانشگاه افزود: «تصور این بود که در فضای مذاکرات برجام، آمریکاییها حداقل یک قدم از مواضع خود پایینتر آمدهاند. با این تصور بحث تعامل وجود دارد، در حالی که اگر در ظاهر هم یک گام از مواضع خود پایین آمده بودند اما در واقعیت و در باطن اقدامات آنها اینگونه نبود؛ همانطور که بلافاصله حرفها و صحبتهای آنها بعد از برجام، چه در دوره اوباما و چه در دوره ترامپ و تصویب و طرح مجدد این تحریمها عملا نشان داد پایبندی به چنین تعاملی نبوده است. این امر به معنای آن است که در تدوین برجام هم واقعا اعتقادی به چنین تعاملی وجود نداشته است. مذاکرات تنها یک ابزار و مکانیزم برای آمریکاییها بوده تا ایران گام اول را در مقابل آمریکا و کوتاه آمدن، رفته باشد». جمشیدی با بیان این نکته که اگر ایران گام اول را در کوتاه آمدن از خواستههای خود در برابر خواست آمریکاییها برداشت، زمینهای برای گامهای بعدی فراهم میشود، ادامه داد: «به نظر من آمریکا با چنین نگاهی وارد مذاکرات و تعامل با ایران شد. به همین جهت تعامل صورت گرفته، حقیقی نبود و توافقی و ظاهری نوشته شد. حقیقت روح و جان آمریکاییها به استراتژی و راهبری نشأت گرفته از ایدئولوژی لیبرالیسم و نگرش سرمایهداری بازمیگردد. این امر نشان میدهد آنها دنبال تعامل با ما نبودند و فقط تلاش میکردند ما را در نخستین گام مطابق خواستههای خود پیش ببرند و آن را زمینهای برای تعاملات و اقدامات بعدی کنند». وی افزود: «در واقع مساله نقض تعامل در نگرش سرمایهداری غربی مساله مهمی محسوب نمیشود؛ یعنی اگر ریشههای اولیه نظام لیبرالیسم و نظام مدرن غرب را درنظر بگیریم، چیزی به نام تعهد و پایبندی به آن هیچ جایگاهی ندارد و اگر تعاملی هم صورت بگیرد و در نهایت این تعامل منافع آنها را تأمین نکند، بهسادگی آن را زیر پا گذاشته و نقض میکنند. به لحاظ حقوق بینالملل جدید هم که برآمده از نگرش لیبرالیسم است این اقدام خطا محسوب نمیشود. هیچگونه بازخواستی هم صورت نمیگیرد، چون عرصه بینالمللی در نگاه اینها عرصه قدرتمندی و قدرتمداری است. کشوری که قدرت بیشتری دارد، حرف اول را میزند و کسی نمیتواند در برابر چنین قدرتی سخن بگوید، بنابراین این نقض تعامل از دیدگاه ما نقض است ولی در نگاه آنها کوچک شمردن این تعامل است. آنها گمان میکنند نادیده گرفتن ما برای آنها سود و منفعت بیشتری دارد نسبت به اینکه تعهدات خود را به صورت کامل اجرا کنند». عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم گفت: «نگاه آمریکاییها این است که این سنگ بنای جدید بهتدریج میتواند با فشارهایی که بر ما وارد میکند، ما را وادار به برداشتن گام دوم کند. یعنی این فشارها ما را مجددا پای میز مذاکره بکشاند. مثلا بحث توان نظامی یا تروریسم یا هر موضوع دیگر که میتواند گام دوم به حساب آید. به نظر آنها این فشارها باعث میشود همانگونه که تحریمهای اولیه توانست ما را پای میز مذاکره بکشاند و ما را مجبور به تعامل کند، دوباره به مذاکره راضی شویم. بویژه که این تحریمها فشار بیشتری را بر کشور ما وارد میکند و میتوانند در درازمدت ما را به لحاظ اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی تحت فشار قرار دهند که ناچار شویم برای دور دوم به مذاکره تن دهیم». وی افزود: «اگر مذاکرات دیگری شروع شود و نتیجه آن مثلا برجام دیگری باشد، باز همان رفتار قبلی تکرار خواهد شد. یعنی عقبنشینی ما از مواضع خودمان و عدم پایبندی آمریکاییها نسبت به تعهداتشان». جمشیدی عنوان کرد: «آنها مساله را اینگونه میبینند؛ اما در برابر این عمل آنها ما چه راهحلی داریم؟ اولا اینکه واقعا فشارهای تحریم ما را به سمت و سویی که آنها میخواهند، بکشاند و برجام دومی در راه باشد. نتیجه آن هم مانند تکرار همان توافق برجام است. دومین راهحل هم این است که ما میتوانیم برابر این فشارها مقاومت کنیم، چون دست آنها را خواندهایم و بیتعهدی آنها را تجربه کردهایم و میدانیم روی تعامل آنها نمیشود حساب کرد، بنابراین اینبار محکم میایستیم و با این ایستادگی خودمان به آنها جواب نه میدهیم و مذاکرات دیگر و برجام دیگری شکل نخواهد گرفت». کارشناس سیاسی با بیان اینکه این دو راه برای ما وجود دارد اما اینکه کدامیک را انتخاب کنیم در وهله اول بستگی به توان و تشخیص دولتمردان ما خواهد داشت، ادامه داد: «آنها هستند که باید تشخیص دهند کدام راه را بروند. البته طبیعی است راه اول، یعنی فراهم کردن زمینه برای مذاکرات جدید و ورود به آن، قطعا به این سرعت به نفع ما نیست و باز همین مساله برجام تکرار خواهد شد و هرچه هم تصویب شود، باز نقض خواهد شد». وی افزود: «با توجه به مشکلاتی که در داخل داریم و اوضاع اقتصادی بحرانی و همچنین شدت فشارهای تحریمهای جدید، این احتمال بیشتر به چشم میخورد که راهحل اول مدنظر دولتمردان باشد. صحبتهایی هم کموبیش لابهلای موضوعات مختلف مطرح شده است؛ یعنی ما حاضر شویم مذاکره کنیم یا حتی شاید خود ما به غربیها پیشنهاد بدهیم. شاید مذاکرات جدید تحت عنوان دیگری باشد». جمشیدی اذعان کرد: «با توجه به مطالبی که از سوی بعضی مسؤولان مطرح میشود و سخنان کسانی که کم و بیش طرفدار غرب هستند و مساله تهدیدها و جدی شدن بروز جنگ و مانند آن که در فضای انتخابات هم مطرح شد، امکان دارد چنین فضایی ایجاد شود که راه عاقلانه روش دیپلماتیک و مذاکره است». وی با بیان اینکه البته این نکته هم هست که ما مذاکرات را مدیریت کنیم یا مانند آنچه در مذاکرات برجام رخ داد، مدیریت شویم، گفت: «اصل مذاکره منعی ندارد، آنچه مشکل اساسیتر است این است که آیا میتوانیم یک نقش فعال داشته باشیم؟ قدرتها، امکانات و حمایت کشورهای غربی و اروپایی از آمریکا و تقریبا تمام جهان سرمایهداری یک طرف قرار میگیرد و ما هم در طرف دیگر و در این شرایط بعید است ما بتوانیم به راحتی در این مذاکرات حالت فعال داشته باشیم. اطمینان هست اگر مذاکراتی صورت گیرد و حتی توافقی مانند برجام نوشته شود، حتی اگر نقش ما در آن بارزتر باشد، باز هم هیچ اعتمادی نیست که غربیها با توجه به نگرشها و ایدئولوژیهایی که دارند، به تعهدات خود پایبند باشند».