مهدی پیرهادی: هر آنچه هست از آنسوی آب میآید
لباس و چتر و کلاه و کتاب میآید
اگر چه داخل کشور طناب هم داریم
ولی از آن سر دنیا طناب میآید
ست لوازم آرایش زنان جور است
مداد و ریمل و رنگ و لعاب میآید
درون کشور ما گرچه شهر قمصر هست
برای کشورم از چین گلاب میآید
هزار بسته تسبیح و مهر و سجاده
مسلماً به امید ثواب میآید
مگر نه اینکه فقط نفت خوب میدادی؟
چرا پس اینهمه جنس خراب میآید؟؟
بگو به اینهمه بنجل چه حاجتی دارم؟؟
که از تمام جهان بیحساب میآید؟؟
امید نیست شود حل، رکود و بیکاری
از آن نشست که بوی کباب میآید
مَخَر برای خودت فحش تازهای شاعر
خدا نکرده برایت عذاب میآید...