وحید اصغریینگجه*: خیابانگردی همزمان با بحث فراغت بهوجود آمد، یعنی درست از همان جایی که انسانها از فعالیتهای شغلی فارغ شدند، یکی از گزینههای پیش روی آنها خیابان بود، جوانان با انگیزههای متفاوتی که داشتند، معناهای مختلفی از خیابان را برمیساختند بهطوری که خیابان از کارکردهای اولیه خود، یعنی مسیر عبور یا خرید، فراتر رفته و معنایی بیش از فضایی عمومی با کارکردهای ویژه و بار معنایی خاص چون فراغت و... یافت. از این دریچه، خیابان در زندگی روزمره بخشی از جوانان، به تعبیر «الدنبرگ» به مکان سوم تبدیل شد. بسیاری از محققان معتقدند اعتیاد به خیابانگردی جوانان، عمدتا ناشی از میل به دیده شدن است. «دیدن» ناشی از حس کنجکاوی انسان است و در زمانهای که انسانها ملاک قضاوت را در چشمان خود قرار دادهاند، میتوان برای رفع حس کنجاوی به خیابانها رفت و از آن مهمتر میل به دیده شدن محرکی است که باعث میشود بسیاری با انگیزه خودنمایی به سنگفرشهای خیابان سوق داده شوند. در خیابان به واسطه مد؛ طبقه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فرد پنهان میشود و ادبیات خیابانی زبانی یکسان است که مملو از جملات کوتاه، عریان و هجوآمیز است، زبانی که با آن میتوان نیاموختگی و کمدانستگی خود را پنهان کرد. «آنتونی رابینز» اصرار دارد خوشبختی را باید در خیابانها جستوجو کرد. خیابانگردی پدیدهای است که عادلانه توزیع میشود، حاشیه و متن ندارد، اگر خیابانگردی با خودرو را از تعریف خود حذف کنیم باید بگوییم خیابان تقسیم دید و بازدیدهایی است که عادلانه رخ میدهد. در خیابان، ما همانی هستیم که میخواهیم و میتوانیم پشت نقابی از ظاهر آراسته نهان شویم و لحظاتی در دنیای خیالی خود سیر کنیم بیآنکه دیگران به عمق ما نفوذ کنند و از واقعیت ما سر درآورند. جایی غیر از خانه و محل کار، مکانی اجتماعی که در آن معیار عضویت؛ طبقه اجتماعی، حرفه، وابستگیهای مذهبی، وضعیت اقتصادی یا نقشهای اجتماعی نیست. جایی که جوانان میتوانند ناشناس، بدون نیاز به ابراز هویت و در عین حال به صورت اجتماعی، در این مکان ظاهر و به اعمال و امیال دلخواه خود بپردازند. در نتیجه میتوان جذابیت خیابان برای طبقات متوسط به لحاظ اقتصادی و پایین به لحاظ فرهنگی را وجود عنصر غریبگی در آن دانست و اینکه در خیابان میتوان از تحت نظارت بودن خارج شد و غریبگی پیشه کرد. پدیده خیابانگردی صرفا به جامعه ایران خلاصه و منحصر نمیشود و در بسیاری از کشورهای پیشرفته غربی و اروپایی نیز شاهد هستیم جوانان میل و رغبت خویش را برای حضور در خیابانها به تصویر میکشند. اما آنچه باعث تفاوتهای جدی میان خیابانگردی در میان جوامع مختلف است به شدت و ضعف و میزان تکرار آن در طول هفته، ماه یا سال از سوی جوانان بازمیگردد. جوان بودن جامعه ایران و کمبود امکانات تفریحی و برخی دلایل دیگر میتواند عامل افزایش خیابانگردی باشد. خیابانگردی در نفس خود آسیب اجتماعی تلقی نمیشود ولی از آنجا که این پدیده معلول معضلاتی همچون بیکاری و از طرف دیگر علت آسیبهایی مانند سرقت، مزاحمتهای خیابانی، نزاع جمعی و... است، میتواند سوژه جذابی برای آسیبشناسان اجتماعی باشد؛ موضوعی که شاید برای بسیاری یک معضل و نقصان اجتماعی شناخته نشود، زیرا ذهن ما در برخورد با پدیدههایی مانند اعتیاد، تجاوز به عنف و... ملول شده و به ما اجازه نمیدهد از این آسیبها فارغ شویم و به پدیدهای همچون خیابانگردی یا به اصطلاح متر کردن معابر از سوی جوانان بپردازیم. پدیدهای که در سالیان اخیر با شدت هر چه بیشتری ظهور و بروز پیدا کرده است. امروز به جرات میتوان پرسهزدن خیابانی را یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی دانست که با فرارسیدن فصل تابستان و تعطیلی مدارس و دانشگاهها تب و تاب آن بیش از بیش افزایش مییابد. گویا بسیاری از جوانان اعم از دختر و پسر در تلاشند در ساعات پایانی روز تواناییهای خود را با مد و آرایش و نوع پوشش در خیابان به رخ یکدیگر بکشند و به نوعی اعلام حضور کنند. وقتی پا در خیابانهای شهر میگذاریم تغییرات زیادی را در نحوه رفتار مردم و نحوه پوشش و همچنین در مدل زندگی کردن آنها میبینیم. هر روز و هر روز شاهد دخترانی هستیم که بیهدف و تنها برای جلب نگاهی به سوی خود در کوچه و خیابان پرسه میزنند... پسرانی را میبینیم که با سخنان و رفتارشان سعی در تسخیر قلب دختران دارند؛ جوانانی که بیشتر وقت خود را به خیابانگردی میگذرانند. این گروه از افراد دچار یک بحران معنا در زندگی میشوند که ممکن است رفتارهایی از خود بروز دهند که از لحاظ اجتماعی نرمال محسوب نمیشود. در واقع میتوان گفت این موضوع، ریشه در نوعی معنایابی یا هدفیابی در زندگیشان دارد اما به شکلهای مختلف و تحریف شده؛ مثلا کودکی که در مدرسه نتوانسته خود را به شکل مثبت نشان دهد سعی میکند برای نشان دادن خود و جلب توجه دیگران با رفتارهای نابهنجار به شکل منفی خود را نشان دهد. نمونه این بحران سرگشتگی و بیبرنامگی را میتوان در خیابانهای پرتردد شهر یافت؛ خیابانهایی که در ساعات پایانی روز جای سوزن انداختن برای رفتوآمد وجود ندارد. به جرات میتوان گفت اغلب جوانانی که در حال پرسه زدن در خیابانها و پاساژها هستند، براستی هدف معینی ندارند و فقط برای گذراندن وقت با دوستان، قدم به خیابان میگذارند. آلودگیهای محیطی و وجود عناصر ناپاک در جامعه در واقع جامعهپذیری آنان را در معرض آسیب قرار میدهد. گاهی این گروهها به دلیل بیهدف بودن و نداشتن برنامهریزی در زندگی، قربانی باندهای خطرناک بزهکاری و تفرقه اجتماعی قرار میگیرند که این امر باعث میشود به کارهایی رو آورند که با وجهه آنان سازگاری دارد و به آن به عنوان یک تفریح و سرگرمی لذتبخش نگاه کنند. هر چند اگر دقایقی وقت بگذاری و پای درد دل جوانان بنشینی، همگی بیکاری و نبود مکانهای مناسب برای سرگرم کردن خود را مهمترین علت اصلی حضور در خیابان میدانند و میگویند: کسی که از صبح تا غروب مشغول کار و تلاش باشد، در پایان روز نایی برای پرسه زدنهای بیهدف در خیابان ندارد. حضور در سر چهارراهها، قدم زدن در خیابان بدون هدفی خاص یا وقتگذرانی مقابل فروشگاهها و مغازهها از پدیدههایی به شمار میرود که کم و بیش در بسیاری از شهرها و کلانشهرهای کشور مشاهده میشود. در بحث انگیزههای خیابانگردی، باید به چندوجهی بودن انگیزهها توجه کرد بهطوری که علل این پدیده در 3 سطح فرد، خانواده و اجتماع قابل شرح است. از جمله علل فردی این پدیده؛ کمبودهای عاطفی، نداشتن هدف، بدون انگیزه بودن، امید نداشتن به آینده، طولانی شدن دوره گذار؛ علل خانوادگی آن؛ تنشهای خانوادگی، محدودیتهای خانوادگی، برآورده نشدن نیازهای عاطفی و علل اجتماعی نیز؛ افزایش اوقات فراغت به دلیل نبود فرصت اشتغال، فشارهای اجتماعی، کمبود و نامناسب بودن امکانات تفریحی است. بسیاری از جوانان برای غلبه بر بیکاری و اوقات فراغت کاذب راهحلی سادهتر و سالمتر از خیابانگردی نمیشناسند. البته نمیتوان صرفا با وارد کردن اشکال و ایراد، این پدیده را مورد نقادی قرار داد. با توجه به نبود امکانات کافی برای پر کردن وقت آزاد و فقدان تفریح کافی، ظهور و بروز چنین رفتارهایی دور از ذهن نخواهد بود و برای مهار و کنترل این رفتارها که به نوعی باعث هدررفت بینتیجه زمان و عمر میشود باید با تدوین و طراحی برنامهریزی اصولی، اوقات فراغت و وقت آزاد با امور سازنده و کاربردی پر شود که قطعا بخش قابل توجهی از پیشرفت و تعالی انسان در همین زمانها و استفاده موثر و مطلوب از چنین اوقاتی رقم خواهد خورد. بیکاری مهمترین دلیل بروز این ناهنجاری است و کمتوجهی مسؤولان برای ارائه برنامه مدون برای حل این معضل، تشدیدکننده آن. به واقع حضور افراطگونه در خیابان بعد از مدتی به عادتی تبدیل میشود که به نوعی برخی جوانان به مثابه اعتیادی به آن دچار میشوند و عدم اقدام به حضور در خیابان، فرد را با افسردگی و تنشهای روحی، عصبی و گاه غم و یأس مواجه میکند؛ عادتی که دیگر تبدیل به روزمرگی همیشگی شده و جوانان را مجذوب بیهدفی و توخالی بودن خود میکند. فردی که در خیابان وقت میگذراند، آن را یک لذت تلقی میکند و این کار هیچ نفع مادی و غیرمادی برایش ندارد، لذا باید برای لذتهای غیراصولی جانشین منطقی پیدا کنیم که آن هم در افراد مختلف، متفاوت است. خوب است مسؤولان امر بدانند فقدان فضاهای فرهنگی و تفریحی سرپوشیده، جای خالی سینما، تئاتر و مجتمعهای فرهنگی و هنری، کنسرتهای موسیقی و حتی نمایشگاههای مردمی و عمومی فرهنگی و هنری و مهمتر از همه بیکاری، دل جوانان را به درد آورده است. طبیعی است در صورتی که فضای شهری خالی از سینما و مکانهای فرهنگی، پارک، امکانات ورزشی و... باشد، بسیاری از جوانان برای گذران فراغت، خیابان را انتخاب خواهند کرد، زیرا برای قدم زدن در خیابان هزینهای پرداخت نمیکنی و بین همه بهصورت مساوی تقسیم شده است. از سوی دیگر والدین باید توجه داشته باشند که کشیده شدن به گشتوگذار در خیابانها آسیبهای فراوانی دارد، بویژه برای فرزندانی که از نظر تربیتی و عاطفی کمبود دارند و در خانوادههایی که درگیری وجود دارد این تاثیر منفی بیشتر خواهد شد، اگر چنین افرادی در بیرون از خانه برخوردهای عاطفی را که اغلب کاذب است بینند عکسالعمل نشان داده و از روی احساسات تصمیم گرفته و گرفتار خواهند شد. اگر در محیط خانواده یا هر محیط دیگری برای فرد کرامت و عزت قائل باشند به دلیل خواسته ذاتی بشری علاقه فراوانی به بازگشت و حضور در خانه و محیطی که او را به اصطلاح تحویل میگیرند دارد و خانواده را مأمنی برای تنهاییها، دردها، سوالات و... خود میداند و صورت عکس آن هم وجود دارد؛ اگر به هر دلیل منطقی و غیرمنطقی جوان و نوجوان مورد بیاحترامی و سرکوفت باشد، علاقه دارد از آن محیط فرار کند حتی اگر در بیرون از آنجا مشکلات فراوانی سر راه داشته باشد. در پایان با توجه به اینکه جمعیتهای جوان بخش اعظمی از سرمایه انسانی را شکل میدهند، ضروری است در ابتدای امر برای جلوگیری از روی آوردن افراد به پرسهزدن در خیابانها سعی در حل موضوع اشتغال افراد کرد. بیشک اغلب افرادی که به امور شغلی میپردازند ساعات پایانی روز را در خانه به استراحت میپردازند و افرادی که به علت بیکاری دچار روزمرگی شدهاند در ساعات پایانی روز به خیابانها هجوم میآورند، پس رفع بیکاری و به وجود آمدن اشتغال یکی از راههای از بین بردن شلوغی کاذب خیابانهاست، بنابراین جا دارد مسؤولان برای مبارزه با معضل بزرگ خیابانگردی- که ریشه در بیکاری جوانان دارد- نگرشی عمیق به این موضوع داشته باشند و تلاش برای بهوجود آوردن شرایطی مناسب برای اشتغال جوانان را در اولویت برنامههای خود قرار داده و توجه ویژهای به این معضل رو به رشد نشان دهند و از دوران جوانی و نوجوانی به عنوان یک دوران طلایی برای خدمت به جامعه بهره ببرند. فردی که شغل مناسب ندارد و امید چندانی به آینده ندارد، خیابان را پناهگاهی برای برونرفت از شرایط موجود خواهد دانست و بیهدف تنها به قصد تلف کردن وقت و پر کردن اوقات فراغت، انرژی خود را در خیابانها خالی خواهد کرد.
*کارشناس ارشد جامعهشناسی