printlogo


کد خبر: 181559تاریخ: 1396/6/26 00:00
نگاهی به شعر «علیرضا قزوه» به بهانه انتشار «کلماتم باران می‌بارد»
شهادتین شاعرانه در بارش کلمات

حسام آبنوس: «علیرضا قزوه» نامی آشنا در شعر انقلاب اسلامی است. او را باید شاعر درد و اعتراض نامید. شاعری که با شعر اعتراض «مولا ویلا نداشت» به شهرت رسید و هنوز هم این شعر از این شاعر از جمله مشهورترین شعرهای اعتراض تاریخ شعر انقلاب اسلامی است. او در عرصه شعر بر شاعران بسیاری تاثیر گذاشت. نمی‌توان فراموش کرد که او در قالب‌های مختلف دست به سرایش زده که این نشان‌دهنده تسلط این شاعر بر قالب‌های شعری مختلف است. قزوه همواره «هم شعر خوب گفته» و «هم خوب شعر گفته» و تعداد آثار و حجم آثار منتشر نشده او که در مناسبت‌های مختلف مذهبی، اجتماعی و سیاسی مطرح شده خبر از شاعری فعال و پویا می‌دهد که در شعر دستش پر است.
«از نخلستان تا خیابان» (68)، «شبلی و آتش» (73)، «این همه یوسف» (76)، «عشق علیه‌السلام» (84)، «با کاروان نیزه» (84)، «صبح بنارس» (91) و بتازگی مجموعه شعر سپید «در کلماتم باران می‌بارد» (96) دفاتری است که از این شاعر متعهد روانه بازار کتاب شده است. به بهانه تازه‌ترین دفتر شعر این شاعر نگاهی به شعر علیرضا قزوه داشته‌ایم.
بی‌شک و به گواه صاحبنظران عرصه شعر، علیرضا قزوه یکی از شاخص‌ترین غزل‌سرایان 3 دهه اخیر است که با نگاهی به غزل‌های این شاعر به این مساله پی می‌بریم اما در دهه 60 این شاعر با چند شعر سپید در محافل ادبی مطرح شد که معروف‌ترین آنها شعر «مولا ویلا نداشت» از دفتر «از نخلستان تا خیابان» است. این شعر با درونمایه اعتراضی و اجتماعی توجه خوانندگان را به خود جلب کرد. او در این شعر و دیگر اشعار همین دفتر مسائلی را در دهه اول انقلاب اسلامی طرح کرد که سبب شد باب جدیدی در اعتراض گشوده شود. او به عنوان شاعری مسلمان و انقلابی دست به اعتراض با زبان هنر و شعر زد و به این طریق اعلام کرد شاعران انقلاب همواره باید آرمان‌ها را فریاد بزنند و مانع ایجاد انحراف شوند. کاری که قزوه در «از نخلستان تا خیابان» انجام داد سنگ بنایی را گذاشت تا شاعران آرمانخواه انقلاب اسلامی همچنان در آن مسیر گام بر‌دارند. او مانند یک قطب‌نما در فضای شعر به جوانان راه را نشان داد و مسیر را روشن کرد. او البته آرمانخواهی را با انحصارطلبی مساوی ندانسته و تلاشش این بوده که در اشعارش «حق» را فریاد بزند، با نگاهی به اشعار این شاعر می‌توان پی به این موضوع برد که همواره فریاد حق‌طلبی علیرضا قزوه در ادوار مختلف سیاسی که جریان‌های گوناگون منتسب به راست و چپ روی کار بوده‌اند، بلند بوده و او دست از موضع خود برنداشته و هرگاه کژی دیده ساکت نمانده است.
«بیا به آفتابی نهج‌البلاغه برگردیم
چرا نهج‌البلاغه را جدی نمی‌گیریم؟
مولا، ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ می‌بست
امام سیب‌زمینی می‌خورد
البته به شما توهین نشود
پیش از آنکه بر من حد تهمت جاری کنید
من بر خویشتن حد وجدان جاری کرده‌ام
من دو شاهد عادل دارم
قرآن و نهج‌البلاغه
من چاپلوس نیستم
تملق نمی‌گویم
اما قدر امام را می‌دانم
بیایید قدر مردم را بدانیم
بیایید مثل مولا با مردم همدردی کنیم
بیایید امام را اذیت نکنیم
بیایید امام را نصیحت نکنیم».
شاعر «مولا ویلا نداشت» که همواره در برهه‌های مختلف زمانی و اجتماعی، زبان شعر، شمشیرش بوده تا ناراستی‌ها را نشان دهد و آنها را بنوازد، در آستانه آغاز پنجمین دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، با انتشار دفتری جدید از اشعار سپیدش باز هم پا در میدان شعر گذاشته تا مسائلی را متذکر شود.
مجموعه شعر سپید «در کلماتم باران می‌بارد» که از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده، نخستین پیامی که به خواننده ارسال می‌کند این است که علیرضا قزوه این بار هم می‌خواهد نکاتی را گوشزد کند. تجربه سال‌ها رو در رو شدن با شعر این شاعر این خبر را می‌دهد که هنگامی که علیرضا قزوه سراغ قالب سپید رفته، مساله‌ای نیاز به تذکر دادن داشته و او با اشعار سپیدش درصدد بازگو کردن آنها برآمده است.
این کتاب از 59 شعر سپید تشکیل شده که در 12 شعر از آنها عبارات «واژه» و «کلمه» عنوان شده است. وقتی به اشعاری که این واژگان در آنها آمده‌اند، نگاه می‌کنیم، می‌بینیم شاعر می‌خواهد با خواننده‌اش حرفی بزند و از سر کمبود واژه به انتخاب این عبارات دست نزده است. اگر با فضای شعر کشور بیگانه نباشیم این اشعار قزوه را در واقع در دسته اشعار اعتراض او دسته‌بندی می‌کنیم به این خاطر که در روزگار کنونی با اشعاری روبه‌رو هستیم که ناشاعران به بهانه جذب مخاطب یا به خاطر سیطره فضاهای مجازی قدر واژگان و حتی قلم خود را ندانسته و کلماتی را در شعرشان وارد کرده‌اند که قلم شرم از گفتن آنها دارد. از آنجا که قزوه شاعری متعهد و در روزگار کنونی یکی از معلمان شعر جوان کشور است در این اشعار می‌خواهد گوشزد کند که باید قدر واژگان و کلمات را دانست و آلودگی‌ها را به آنها راه نداد.
«از واژه‌ها بزرگ‌ترینش دریا نیست
اقیانوس‌ها
از واژه‌های کوچک من هستند
بزرگ‌ترین واژه من خداست
بعد مادر
من هم که کوچک همه واژگان خودم هستم». (صفحه 55)
در این شعر می‌بینید که شاعر واژگانی را در شعر خود آورده که هم از حیث تصویر ذهنی مانند «دریا» و «اقیانوس» بزرگ هستند و هم از حیث تعداد حروف (ا.ق.ی.ان.و.س) اما عنوان می‌کند که اینها بزرگ‌ترین‌ها نیستند و کوچک‌ترین‌ها هستند و بزرگ‌ترین واژگان شاعر، «خدا» و «مادر» است در حالی که از حیث تعداد حروف کمتر از دیگر واژگان هستند. او با این شعر و اشعار دیگری از این نوع نشان می‌دهد جایگاه واژگان باید حفظ شود و هر واژه‌ای اجازه ورود به شعر را ندارد. او حتی خود را در برابر واژگان کوچک می‌شمارد و این نکته را یادآوری می‌کند که شاعر اگر مورد توجه و التفات از منبع غیب قرار نگیرد، نمی‌تواند اشعارش را سامان دهد و این واژگان هستند که از پرده غیب برون می‌افتند و او را در سرودن یاری می‌کنند. او در شعر دیگری خلقت جهان را نوعی «شعر» می‌داند و خداوند را در یک تمثیل شاعرانه، «شاعر» خطاب کرده و با این شعر خواسته به شاعران این هشدار را دهد تا قدر نعمت ذوق و قریحه‌ای را که به آنها اعطا شده بدانند و در هر مسیری خرجش نکنند:
«جهان در 6 روز به دنیا آمد
و واژه‌های روز نخست
تنها واژه بودند
و واژه‌های روز دوم و سوم
درخت شدند
و واژه‌های روز سوم و چهارم
باران
و واژه‌های روز پنجم
دریا
روز ششم
واژه‌ها به آسمان رفتند
و خدا شش روز شعر نوشت
و جهان
چنین به دنیا آمد».
همچنین شاعر در این دفتر، عبارت «شعر» و «شاعر» را نزدیک به 27  مرتبه تکرار می‌کند و به تعبیری در نیمی از اشعار این مجموعه این واژگان تکرار می‌شود و پربسامدترین کلمات این مجموعه محسوب می‌شوند. شاعر باز هم از به کار بردن این واژگان هدف دارد. او جایگاه شعر و شاعری را نیز به خواننده نشان می‌دهد و با زبان شعرش عنوان می‌کند که اگر شعری از شاعری می‌بینیم که خلاف ارزش‌های انسانی، دینی و ملی ما است آن را به پای شاعر و شعر نگذارید. علیرضا قزوه اینجا نیز با شعرش دست از اعتراض برنداشته و شاعرانی را که با اشعارشان عرصه شعر و شاعری را آلوده کرده‌اند، نواخته است. او برای شعر جایگاه والایی متصور است و این در اشعارش بروز هنرمندانه‌ای دارد.
او در شعر شماره 56 (صفحه74) با زبان شاعرانه نشان داده اگر برای تفنگ که ابزار کشت و کشتار است شعر خوانده شود، عاشق می‌شود و با این شعر به اثر «شعر» اشاره کرده است:
«برای تفنگ شعر می‌خوانم
تا عاشق شود...».
قزوه در شعر دیگری رفتارهای خلاف آمد عادت را نیز نقد کرده، در حالی که بسیاری این نوع رفتارها را شاعری می‌دانند و عنوان «اتفاق تازه» در شعر روی آنها می‌گذارند و یکدیگر را تشویق می‌کنند اما او نشان داده اتفاق‌های تازه‌ای که این روزها از آن سخن گفته می‌شود، در حد وارونه نشستن روی صندلی و عکس گرفتن بی‌دوربین است.
«شاعر یک صندلی خواست
یک کاغذ سپید
بر کاغذ نوشت صندلی
و بر صندلی نوشت کاغذ
و اتفاق تازه خود را جشن گرفت
او امروز می‌خواهد بر عکس
بر صندلی وارونه بنشیند
و عکس بیندازد
بی‌دوربین».
قزوه بارها و بارها از عباراتی مانند شهادتین شاعرانه و مانند این در سخنانش استفاده کرده و با این عبارت برخی از شاعران را به نقد کشیده است. در این مجموعه، خودش شهادتین شاعری گفته و خواننده را با منظورش از این عبارت آشنا کرده  و شعر را «باران خدا» بر جان آدمی تشبیه کرده است:
«جادوی شعر نه!
جمبل نه!
جدول نه!
بازی نه!
به اعتقاد من هنوز شعر
از جنس اشهد ان لا اله الا الله است
شهادتین گل سرخ است
شناسنامه اشک است
این روزها گذرنامه‌های جعلی
دلارهای جعلی
و شعرهای جعلی
چقدر زیاد شده است
به اعتقاد من
هنوز شعر
فواره تبسم و درد است
باران خداست
بر جان آدمی».
اما قزوه از بیان مسائل روز در اشعارش نیز غافل نمانده و علاوه بر کنایه زدن به موضوعاتی مانند رونق فضاهای مجازی به مسائل روز جهان اسلام مانند «غزه» و «بیروت» نیز اشاراتی داشته. اشعار پایانی این مجموعه در رابطه با این موضوعات است.
در مجموع باید گفت مجموعه شعر «در کلماتم باران می‌بارد» سروده علیرضا قزوه نوعی موضع‌گیری شاعرانه در قبال مسائل روز ادبی و اجتماعی است. قزوه هرگاه سراغ قالب سپید رفته به نوعی اسلحه اعتراض دست گرفته و می‌توان گفت شعر سپید زبان اعتراض این شاعر انقلابی است.


Page Generated in 0/0065 sec