printlogo


کد خبر: 181579تاریخ: 1396/6/26 00:00
فرید، شاعر شیدایی و الهام

دکتر رضا شیبانی: قادر طهماسبی از متفاوت‌ترین شاعران زمانه ماست. شاعری غرق در سیر و سلوک خاص.  شاید بتوان گفت  یک نوع سلوک با ریشه‌های کهن اما جلوه‌های امروزی. درست مثل زبان شعرش که وجوه نو قدمایی دارد.
این روحیه سیر و سلوک و نا ایستایی نمی‌دانم‌ حاصل زندگی اوست، یا نوع زندگی اوست که از او شاعری شیدا ساخته است. کسی که در میانه متولد شده اما در یک جا بند نبوده؛ سیستان، شیراز، مشهد، تبریز، تهران و اصفهان را درنوردیده؛ جاهایی را که برای تدریس مشغول بوده رها کرده و بیقراری‌هایش را در شعر ریخته است.  نقل همان بیت است که:
ما درس و دکان و پیشه را سوخته‌ایم
شعر و غزل و دوبیتی آموخته‌ایم
در ابتدا گفتم فرید، متفاوت است. باز تکرار می‌کنم و به تشریح می‌گویم از مهم‌ترین وجوه تفاوت او با دیگران، شیدایی اوست و این شیدایی صد البته گمشده شاعران امروز است.  
شاعرانی داریم که صرفا با شعر و شاعری حالی می‌کنند و چندان در بند رموز و اسرار زیست شاعرانه نیستند. وزن و قافیه و ردیفی به هم می‌پردازند و حظی می‌برند. عذری و تقصیری هم بر آنان نیست. اما شیدا و شاعر ششدانگ نیستند.
در باب اینکه چرا بیتی و شعری به یکباره مرزها و فاصله‌ها را پشت سر می‌گذارد و در جامعه جاری می‌شود و به گوش همگان می‌خورد بسیار می‌توان سخن گفت و دلیل آورد. بی‌تردید نقد ادبی مسؤول پاسخ دادن به این سوال است. این یک سوال تاریخی است و قرن‌هاست شعرا، منتقدان و اهالی سخن گرم پاسخ دادن به آنند و هیچگاه به پاسخی روشن نرسیده‌اند. تمام پاسخ‌ها، مانند همه نظرات فلسفی تاریخ مغشوشند و تنها بخشی از حقیقت را روشن و بخش‌های دیگر را انکار می‌کنند. این خاصیت علم است که مثل نور آن را از هر جهت بر یک حجم پیچیده بتابانیم، یک سطح را روشن کرده‌ایم اما بر سایه‌ها و تیرگی‌های سطوح دیگر افزوده‌ایم.  
اما اگر بخواهیم مطابق فهم ذوقی جمهور مخاطبان شعر ایرانی درباره این راز سخن بگوییم، می‌توان همه این نظریات را در یک کلمه خلاصه کرد: شیدایی شاعر در لحظه سرودن آن شعر و اتصال او به یک منبع الهام.
شیدایی و اتصال به منبع الهام اگرچه ماهیتا برای همه ما مساله‌ای ناشناخته و غریب است اما به عنوان یک پاسخ به قدری قانع‌کننده است که کمتر کسی است که آن را نپذیرد:
«سر نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»
یا
«به یازده خم می ‌دست ما اگر نرسید
بده پیاله که یک خم هنوز سر بسته است»
اینچنین ابیاتی حاصل کنش و واکنش عادی یک طبع شاعرانه نیست. شعرهای عادی هم  از شاعران بزرگ صادر می‌شود اما در دایره مخاطبان خاص شعر باقی می‌ماند.  این شعرها ممکن است سرشار از تکنیک،  محتوا و جلوه‌های زیبایی‌شناختی باشند و ارزش ادبی‌شان هم کم نباشد. غالب شعرها هم حتی در دیوان شاعران بزرگ از این دسته است. اما بعضی بیت‌ها هستند که حاصل لحظه‌های اتصال و الهامند.
شعر فرید، نه همیشه اما در لحظه‌هایی کارساز به این سطوح اتصال و الهام دست پیدا می‌کند. هر چند به گمانم لحظاتی کوتاه است اما همین لحظات کوتاه کار خودش را می‌کند و تاثیر خود را می‌گذارد.
همین باعث شده است شعر او یکی از بهترین نمونه‌های شعر در میان شاعران جریان انقلاب باشد.
فرید یکی از ارجمندان شعر امروز است که قدر شعر سلیم و بی‌غش او در سال‌ها و دهه‌ها و سده‌های آینده بیشتر دانسته خواهد شد.   شعر او «آنی» دارد که اگر توسط مسندنشینان فرهنگ ما دفن و نابود نشود، می‌تواند در زمره شعرهای برگزیده قرن معاصر جای بگیرد.  نه در سطح مثلا شهریار و رهی و بهار و... اما لااقل در میان ادبیاتی که پس از انقلاب در حال ساخته شدن است چرا که معتقدم شهرت و جایگاه امروزین فرید، جایگاهی است حلالرو؛ کاملا حاصل نظام عرضه و تقاضای جامعه خوانندگان شعر و نه حاصل تبلیغات و ضریب‌دهی‌های بی‌اساس.
 


Page Generated in 0/0061 sec