printlogo


کد خبر: 181590تاریخ: 1396/6/27 00:00
گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با مریم بصیری نویسنده رمان «دخیل عشق»
«زن» سوژه اصلی آثارم است

محسن شهمیرزادی: «دخیل عشق» عنوان کتابی است که در پنجمین  پویش مطالعاتی کتاب و زندگی معرفی شده است. داستان زنی که نذر می‌کند بعد از جنگ با یک جانباز ازدواج کند. این کتاب از 5 سال گذشته بارها تجدید چاپ شده و جمکران تازه‌ترین انتشاراتی است که چاپ و توزیع دخیل عشق را در این پویش مطالعاتی بر عهده گرفته است. با مریم بصیری، نویسنده این کتاب به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
  «دخیل عشق» چگونه خلق شد؟
5 سال پیش بنیاد ادبیات داستانی با همکاری بنیاد امام رضا بنا داشتند تا به مناسبت جشنواره رضوی مجموعه رمان‌هایی را منتشر کنند. قرعه به نام بنده افتاد و در زمان اندکی که تا رونمایی کتاب‌ها بود، با عجله طی 40 روز این رمان را نوشتم. این وجه سفارشی بودن رمان است اما دغدغه شخصی من نسبت به رمان بازمی‌گردد به دینی که همه ما نسبت به افرادی که در دوران دفاع‌مقدس جنگیده و شهید، جانباز، اسیر یا مفقودالاثر شده‌اند، داریم. هرکسی نسبت به آنها دینی دارد و من نیز دین خودم را این‌طور ادا کردم. البته رمان اول من نیز دفاع‌مقدسی بود. 3 سال قبل از نوشتن این رمان دغدغه نوشتن فیلمنامه سریالی این قصه دفاع‌مقدسی را داشتم اما فرصت پیش نیامد تا آنکه این پیشنهاد مطرح شد و قصه دفاع‌مقدسی را با مضمون امام هشتم نوشتم. البته بعد از انتشار کتاب، از واحد اقتباس سیمافیلم برای خرید امتیاز رمان و نگارش طرح کار رایزنی‌هایی کردند که هنوز به هیچ نتیجه‌ای نرسیده است.
  یکی از ویژگی‌های برجسته این کتاب حضور بیش از 10 کاراکتر محوری است که هرکدام هویت مستقلی دارند. این در حالی است که رمان‌های ایرانی عمدتا با یکی دو شخصیت محوری روایت می‌شوند و نویسندگان به خود زحمت چندانی را برای خلق کاراکتر نمی‌دهند. چگونه توانستید این تعداد شخصیت را در یک داستان بگنجانید؟
ابتدا فقط 18 جانباز در آسایشگاه داشتم با 18 شخصیت مختلف و طریقه جانبازی متفاوت که هیچ‌یک شباهتی با هم نداشتند اما بعدها دوستان گفتند شخصیت‌های جانبازان زیاد است لذا شخصیت‌هایی را که تصور می‌کردم اصلی و محوری‌تر هستند نگاه داشتم و مابقی را حذف کردم. قهرمان یک برادر و 3 خواهر نیز دارد که هر یک همراه با خانواده‌هایشان به نوعی با قهرمان درگیر هستند. خانواده رسول هم که جای خود را دارد. در واقع می‌توان گفت این کار پرشخصیت است اما چون شخصیت‌های اصلی و فرعی در صحنه‌های مختلفی ظاهر می‌شوند بعید است مخاطب دچار سردرگمی شود. شما همه اینها را بگذارید کنار این مساله که من مجبور بودم کار را در 40 روز بنویسم و دوستان بنیاد مدام تماس می‌گرفتند که کار چقدر پیش رفته است. در همان مدت کم شروع کردم به تحقیق درباره آسایشگاه جانبازان، انواع اثرات جنگ که ممکن است در جانبازان وجود داشته باشد، ارتباطات خانوادگی آنها، ازدواج مجدد، نحوه درمان و... در واقع یک تحقیق جامع درباره جانبازان داشتم و از سوی دیگر نیز تحقیقی درباره جغرافیا و مردم‌شناسی مشهد انجام دادم. بارها خوانندگان کتاب و خبرنگاران مشهدی به من گفتند ساکن مشهد هستید؟ شما هم در کوچه فلان زندگی می‌کنید؟ وقتی هم با جواب منفی من روبه‌رو می‌شدند، می‌گفتند رمان جزء به جزء کوچه‌ها را توصیف کرده و باید سال‌ها در آن محل زندگی کنی تا به همه این اطلاعات واقف شوی اما من به خاطر واقع‌گرا بودن اثر در باره تمام جزئیات شروع به تحقیق کردم تا بتوانم مکان مناسبی برای خانه قهرمان، خانه رسول، آسایشگاه و ... پیدا کنم و تصویری واقعی از آن محله‌ها ارائه بدهم.
  از دیگر مسائل محوری این رمان، مساله «زن» است. داستان‌نویسی زنان زمانی مهم‌تر شد که وقتی مردها می‌خواستند درباره زنان بنویسند، ممکن بود نگاه کلیشه‌ای به زن پیدا کنند. تا چه حد پرداختن به زنان از دریچه زنان را ضروری می‌دانید؟
من قبل از اینکه نویسنده باشم، خودم را معلم نویسندگی می‌دانم و همیشه توصیه‌ام به دوستان این بوده است که از دید هر کسی- چه مرد و چه زن- می‌نویسیم، واقع‌گرا باشد. نه آنکه بخواهیم ادای آن شخصیت و جنسیت را دربیاوریم. خیلی وقت‌ها پیش آمده وقتی آقایان نویسنده، کتابی را با محوریت جنس مخالف منتشر می‌کنند یا دانشجو‌های داستان‌نویسی که سعی دارند به جنس دیگر شخصیت بدهند آنچنان ناشیانه، غیرواقعی و تخیلی آن را می‌نویسند که واقعا آزاردهنده است. آنچنان زن را توصیف می‌کنند که انگار در حال وصف یک انسان فضایی و عجیب و غریب از یک کره دیگر هستند. دغدغه من بیشتر از رمان، کار در عرصه تئاتر و فیلم است. در آن کارها نیز همواره «زن» سوژه اصلی کارهای من است و سعی می‌کنم شخصیتی ملموس و قابل درک خلق کنم.
  شما قبل از دخیل عشق ورود چندانی به دنیای رمان نداشتید اما بعد از آن با رمان‌های متعددی از شما مواجه شدیم. دخیل عشق پل ورود شما به دنیای رمان بود؟
من علاقه چندانی هم نسبت به ادامه کار رمان نداشتم. بیشتر تمرکزم روی همان فیلمنامه و نمایشنامه و پژوهش‌های ادبی بود اما کارهای آماده برای چاپم را به هر ناشری ارائه می‌دادم می‌گفتند الان کسی نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهش ادبی نمی‌خواند. مردم رمان می‌خواهند. حتی ناشر‌های شناخته شده و معروف هم می‌گفتند فیلمنامه یا پژوهشت خوب است اما یک رمان بفروش و عاشقانه در کنارش بنویس و ما قرارداد جفتش را بنویسیم و من اصلاً کار سفارشی و عاشقانه‌های بازاری را قبول نمی‌کردم و علایق خودم را دنبال می‌کردم اما وقتی پیشنهاد این کار برای امام رضا پیش آمد، کوتاه آمدم و «دخیل عشق» خلق شد. بعد از آن هم گرایش‌های قبلی‌ام در حوزه پژوهش و فیلمنامه کمتر شد و به سوی رمان گرایش بیشتری پیدا کردم. دخیل عشق دومین رمانی بود که چاپ شد اما بعد از آن رمان «شب‌های حرم خانه»، «ماهی‌ها پرواز می‌کنند»، «فانوس دریایی»، «چشم‌های عزیز» و «من زن هستم» چاپ شدند. رمان‌های «اویی که دوستش داشتی»، «مرد موعود» و «عروس قریش» هم آماده و زیرچاپ هستند. «زنی که پشت خزر خواب بود» و «بهشت من کنار توست» هم رمان‌هایی هستند که در حال ویرایش نهایی‌اند.
  یکی از ویژگی‌های نثر شما سادگی و دور بودن از مفاهیم انتزاعی و پیچیده بود. در واقع سعی نداشتید مخاطب درگیر متن شود. اقتضای این متن مخاطب شما بود یا ساده‌نویسی را به عنوان عادت انتخاب کرده‌اید؟
من بسیار به کارهای تاریخی علاقه دارم و نثر تاریخی هم پیچیدگی و ویژگی‌های خودش را دارد. از سویی دیگر سابقه کار نمایشنامه‌نویسی نیز حکم می‌کند که عادت به ساده‌نویسی نداشته باشی و با تکنیک‌های زبانی و بیانی بازی کنی. پس چندان هم ساده‌نویس نیستم و گاه مخاطب آثار تاریخی من چه در نمایشنامه و چه رمان می‌گویند باید خیلی دقت کنند تا ماجرا از دستشان در نرود و بدانند بین شخصیت‌ها و موقعیت‌ها چه ارتباطی وجود دارد اما وقتی کار برای جوانی در عصر معاصر نوشته می‌شود آن هم با موضوع دینی مشخص، به نظرم شرایط اقتضا می‌کند تا روایت خطی و ساده داشته باشی. از طرفی دبیرخانه پویش هم می‌خواست کار در ویرایش نهایی برای مخاطب عام ساده‌سازی شود. البته نثر دخیل از ابتدا ساده بود و نیازی یا علاقه‌ای از سوی من برای عامه‌پسند کردنش نبود. حدود 4 سال پیش خانمی 75 ساله به من گفت که در طول عمرم رمان نخوانده بودم اما خیلی آسان توانستم با این رمان-دخیل عشق- ارتباط برقرار کنم و مشکلی در فهم آن و تغییر صحنه‌های مختلفش نداشتم. در یک کلام هر اثری با توجه به موضوع و فضای خود نثر خاصی را می‌طلبد. در این اثر هم نیازی نبود تا فضاسازی‌های پیچیده و روایت‌های چندلایه حضور داشته باشد.
  در معرفی‌های قبلی دخیل عشق شخصیت اصلی صبوره است در حالی که ما در کتاب حاضر روایت حوریه را به عنوان شخصیت اصلی کتاب می‌خوانیم. این تغییر نام در ویرایش سوم علتی داشت؟
نام شخصیت اصلی همان طور که در معرفی چاپ‌های قبل از پویش آمده، صبوره بود. من بدون هیچ پیش‌داوری نامش را صبوره گذاشتم اما وقتی سال گذشته با من تماس گرفتند و گفتند کتاب برای پویش انتخاب شده است، یکسری نظراتی داشتند که یکی از آنها تغییر نام «صبوره» بود چون معتقد بودند این اسم شخصیت را لو می‌دهد. من هم دیدم تغییر نام این شخصیت ضربه‌ای به داستان نمی‌زند و قبول کردم اسم او را حوریه بگذارم. مابقی تغییرات در حد جمله و پاراگراف است و برای کسی که چاپ‌های قبلی را خوانده مشکلی ایجاد نمی‌کند. تنها با جزئیات بیشتری از روند ماجرا آشنا می‌شود. البته این جزئی‌نگری از ویژگی‌های همه آثار من است اما در چاپ اول به دلیل همان فرصت کم نتوانستم به تمام آن جزئیات بپردازم. قبل از پویش کتاب و زندگی، سال قبل کتاب در پویش «همه با هم بخوانیم» حضور داشت، لذا عمده رسانه‌ها بدون آنکه کتاب را مطالعه کنند، معرفی چاپ اول تا سوم را در سال 91، به عنوان معرفینامه چاپ‌های بعدی منتشر کرده‌اند. برخی‌ها هم تصویر جلد چاپ اول را با معرفی جلد دوم به عنوان معرفی در پویش منتشر کردند. بلبشویی در رسانه‌ها اتفاق افتاده است که اصلا از آن راضی نیستم.
یکی از نکاتی که خیلی به آن حساس هستم این است که هرگز سن شخصیت را به طور مستقیم در هیچ کاری بیان نکنم. از چاپ اول تا به حال هرگز اشاره‌ای به سن دقیق این شخصیت نشده و با توجه به قراین و کدهایی که در کار داده شده مشخص می‌شود قهرمان 39 سال دارد اما نمی‌دانم بعضی از این دوستان مطبوعاتی و رسانه‌ای سن 44 سال را از کجای کتاب استخراج کرده‌اند و با معرفی‌های عجیب، مدام یک معرفی تکراری و اشتباه را منتشر و تکثیر می‌کنند. با توجه به سابقه 25 سال کار روزنامه‌نگاری از این کار غیرحرفه‌ای دوستان بسیار متعجب می‌شوم.
  به نظر شما تغییر جلد‌های متعدد به هویت کتاب ضربه نمی‌زند؟
وقتی یک انتشارات اثری را چندین بار چاپ می‌کند، امکان دارد به مرور زمان تصویر جلدش تغییر  کند و این امری عادی است. حالا چه برسد به این کار که چاپ اول تا سوم آن را عصر داستان منتشر کرد. بعد قرار بود علمی- فرهنگی آن را چاپ کند که با توجه به وقفه‌ای که ایجاد شده بود، اثر را به نشر «کتاب جمکران» سپردم. آن انتشارات هم با تصویر جلد جدید کتاب را چاپ کرد. بعد از آن پویش همه با هم بخوانیم پیش آمد و سپس به پویش، کتاب و زندگی رسیدیم که باید تصویر جلد جدیدی با توجه به نظرات دبیرخانه پویش طراحی می‌شد؛ پس نمی‌توان گفت تغییر جلد حسن است یا عیب.
  از کدام جلد راضی هستید؟
هیچ کدام. حتی اگر پویش اخیر هم نبود قرار بود بعد از پویش اول کار با جلد جدید منتشر شود.
  به نظرتان با ورود دخیل عشق به طرح کتاب و زندگی چه اتفاقی برای این کتاب می‌افتد؟
به نظرم نگارش این کتاب و سرنوشتی که برای آن پیش آمد همه به خواست امام رضا(ع) و لطف ایشان نسبت به من بود. این روند باعث شد کارهای دیگرم را کمرنگ کنم و وقت بیشتری روی رمان بگذارم. امیدوارم بتوانم در عرصه رمان دینی موفق باشم و مخاطبان بیشتری نیز به این گونه ادبی گرایش پیدا کنند. از مستقیم‌گویی در هر قالب ادبی و هنری بیزارم و معتقدم باید هنرمندان و نویسندگان بتوانند دین و مسائل اخلاقی را در قالب رمان و اثر هنری به مخاطب عرضه کنند تا مخاطب به طور غیرمسقیم و بدون جبهه‌گیری به موضوع، شیفته دین و رمان دینی شود.


Page Generated in 0/0066 sec