محمد قراگزلو: یک- بعد از برد پرگل در داربی کاتالونیا و پیروزی قاطع مقابل یوونتوس که با انتقام باخت یکچهارم نهایی چمپیونزلیگ همراه بود، والورده و تیمش با سیلی از تمجید و امیدواری مواجه شدند اما در مادرید، جایی دورتر از برنابئو نیمه مخوف و نگرانکننده بارسای 2018-2017 هویدا شد. درست وقتی که بعد از 45 دقیقه از بازی مقابل تیم کوچک ختافه بدون بازیکن سرشناس، بارسا با ترکیب اصلیاش حتی یک موقعیت گل از کار ترکیبی و حتی تیکی تاکای ناقص نساخته بود. علت شاید به همین ترکیب اصلی بازمیگشت. والورده بعد از روزهای فیفا و بازگشت یک تیم کامل از ملیپوشان کشورهای مختلف، همه مهرههای اصلیاش را بدون استراحت مقابل اسپانیول به زمین فرستاد و با کمترین تغییر راهی بازی با یوونتوس کرد. این رویه در دیدار با ختافه هم تکرار شد تا جایی که تنها روبرتو جای سمدو را در دفاع راست گرفت تا والورده نشان دهد برخلاف لوئیس انریکه اعتقادی به سیستم چرخشی ندارد. در نتیجه این ترکیب ثابت و بازیهای فشرده، بارسا در ورزشگاه آلفونسو پرس و در نیمه نخست چیزی شبیه فاجعه بود که البته در برخی بازیهای بیرون خانه دوران انریکه و مقابل این تیمهای کوچک هم دیده میشد. آن روزها بازی دادن به نفراتی مثل متئو، دینیه یا گومس نمایشهای متوسط یا ضعیف بارسا را باعث میشد و امروز به نظر میرسد اصرار والورده به حفظ ترکیب اصلی نقش مهمی در این نمایش ضعیف دارد. یادتان نرود که به فاصله 3 روز بعد از این بازی بارسا باید مقابل ایبار به میدان برود؛ یک تیم کوچک دیگر که شاید یک بازی دشوار دیگر برای بارسا باشد.
دو- پیکه یا سوارز؟ بهترین جمله گزارشگر بازی در طول 90 دقیقه وقتی بود که گفت از بین پیکه و سوارز کدامیک را به عنوان بدترین بازیکن میدان انتخاب میکنید؟ البته که بعد از افتضاح سوپرجام، پیکه قبل از این هم نمایشهای ضعیفی ارائه داده بود که در بردهای بارسا گم شد اما نمایشهای پرنوسان او کماکان کاری میکند تا بارسا به صورت جدی به فکر خرید یک مدافع میانی باشد. این نکته وقتی بدانیم والورده، ماسچرانو را تبدیل به نیمکتنشین صرف کرده و هیچ اعتقادی به فرمالن ندارد ضروری به نظر میرسد. از سوی دیگر به نظر میرسد با سیستم انریکه طی 3 فصل گذشته ذهن بعضی بازیکنان به سمتی رفته که انگار باید هر دو بازی در میان استراحت کنند تا همواره فرم مطلوب و استانداردی ارائه دهند و ظاهرا پیکه یکی از این بازیکنان است.
سه- اینکه والورده به اینیستا شخصیت دوبارهای بخشیده و از او به عنوان یکی از مهرههای اصلی استفاده میکند فوقالعاده است و جایگاه او را در بین همتیمیها به همان جایی رسانده که باید اما ضعف بارسا در خط میانی چیزی نیست که با حفظ شأن کاپیتان آندرس کاسته شود یا از بین برود. در این خط البته پروژه کوتینیوسازی از هموطنش پائولینیو همچنان ادامه دارد و انگار تنها راه سرمربی بارسا برای کاستن از ضعف، پیگیری همین پروژه است که در زمین ختافه جواب داد. در روز ضعف اینیستا، بوسکتس و راکیتیچ، دنیس سوارز و پائولینیو شادابی بیشتری به خط میانی بخشیدند و البته با گلزنی ورق بازی را برگرداندند. والورده که از دنیس سوارز در بازیهای پیش فصل به عنوان مهاجم کناری استفاده میکرد حالا به این نکته رسیده که این جوان خلاق در خط میانی کارکرد بهتری خواهد داشت و مثل برخی بازیهای فصل گذشته میتواند در تنگناها چرخدندههای بارسا را به حرکت در بیاورد و از تکنیک خود در مسیر درست استفاده کند. از سوی دیگر پائولینیو باز هم نه به عنوان هافبک دفاعی بلکه به عنوان یک نیروی تهاجمی به میدان رفت و با گلزنی کاری کرد تا کار برای بازگشت رافینیا و توران به ترکیب حتی به عنوان بازیکن ذخیره دشوارتر از گذشته باشد.
چهار- در روز مصدومیت دمبله و ناکارآمدی و ضعف مفرط سوارز، گل اول بارسا که نقطه شروع بازگشت آنها بود با همکاری 3 مهره از لاماسیا رقم خورد. جایی که دلوفئو نفوذ کرد و دفاع حریف را بهم ریخت تا روبرتو بیاید و بعد از نفوذ با کاتبک تماشایی توپ را به سوارز برساند. برای این یکی که دنبال چنین موقعیتهایی میگشت آن ضربه فنی و تماشایی یک فرصت فوقالعاده برای خودنمایی بود. سوارز این بار به خودش اعتماد کرد و توپ را به مسی که پشت سرش بود نسپرد تا خودش را به سرمربی جدید نشان دهد. دنیس با آن ضربه تماشایی گل بسیار مهمی برای خودش و بارسا رقم زد تا بعد از ستارههای نامدار و استثنایی لاماسیا این نسل هم در موفقیتهای بارسا سهمی داشته باشند.