حسن رضایی: میخواستم این یادداشت را چند روز پیش بنویسم؛ نشد! اما وقتی 2 روز قبل اتفاقی عکس دانشآموزان هرمزگانی دست و پا قطعشده را دیدم، طاقتم طاق شد. شرمنده شدم، دیدم تا دیر نشده، باید حرفی زد. خدا را چه دیدی؛ شاید حرص و ولع جادهها آخر مرا هم بلعید. شما را هم... خدا انشاءالله به خانوادههای ما صبر بدهد اما خواهش میکنم هوای دل نازک بعضیها را داشته باشید. لطفا! تکرار میکنم: لطفا! اگر عجله هم داشتید، از این اتوبوسهای سرراهی سوار نشوید. بروید مثل بچههای خوب، از دفتر ترمینال بلیت بگیرید. چرا؟ پرسیدن دارد؟ زبانم لال میخواهید وسط عزا با بیمه نبودنتان، موجبات نگرانی جناب وزیر راه را هم فراهم کنید؟ خجالت بکشید!... ممنون!
حالا که بحمدالله مسأله اصلی حل شد، خوب است هنوز که همه زندهایم و تا دیر نشده، در باب تلفات جادهای و علل آن حرفی بزنیم. حرف حساب! رئیس پلیس راهور ناجا همین چند روز پیش گفته است: «هر هفته به تعداد جانباختگان سقوط یک هواپیمای بوئینگ با ۳۰۰ مسافر، در جادهها تلفات داریم». به عبارت دیگر، روزی
5/42 انسان! این قربانیان، فارغ از اینکه دلواپس باشند یا نه، فارغ از اینکه مسلمان باشند یا نه، فارغ از اینکه در لواسان زندگی کنند یا در خانههای مزخرف مسکنمهر، فارغ از اینکه هر چی! به هر حال انسانند. میبینید بعضا زوجهای جوان برای آوردن بچه، چقدر حساب و کتاب میکنند؟ بله! اگر با عینک توسعهای و حساب و کتاب دنیایی هم نگاه کنیم، برای پرورش هر یک از 5/42 نفری که روزانه در جادههای کشور مرگ را در آغوش میکشند، خیلی هزینه شده است. گیرم که بیمه هم باشند!
گزارشی در همین زمینه میگوید مرگومیر ناشی از سوانح رانندگی سالانه 6 میلیارد دلار هزینه بر اقتصاد ایران تحمیل میکند. در 14 سال گذشته، 315 هزار و 264 شهروند ایرانی بر اثر سوانح رانندگی در جادههای کشور جان خود را از دست دادهاند. آماری دیگر در همین زمینه: سوانح رانندگی در ایران سالانه 300 هزار معلول به جا میگذارد و 90 درصد ضایعات قطع نخاعی کشور بر اثر تصادفات جادهای پدید میآید. یک آمار دیگر: طبق بررسی مرکز آمار ایران، از 64 میلیون سفر انجام شده در تابستان سال 92 در سطح کشور، تنها 600 هزار سفر با هواپیما انجام شده است. در حالی که در همین مقطع زمانی، تعداد سفرهای صورت گرفته در سطح جادههای کشور بیش از 60 میلیون سفر بوده است.
بینی و بینالله، اگر شما وزیر راه باشید، چه میکنید؟ 36 میلیارد دلار خرج میکنید تا هواپیمای آکبند بخرید و برای ورود آن به کشور جشن پاگشا راه بیندازید که برجام، زنجیرهای تحریم را پاره کرد و کذا؟! در قراردادهای خرید هواپیما، حتی با فرض تحقق فاینانس خارجی، ما ابتدا باید
15 درصد قرارداد را بپردازیم. ظاهرا مجموع قراردادهای این حوزه، 36 میلیارد دلار خرج برخواهد داشت. این بار که سوار اتوبوس شدید، بیکار ننشینید و 15 درصد را خودتان حساب و کتاب کنید. این را هم در نظر داشته باشید که هماکنون 400 هزار میلیارد تومان پروژه نیمه تمام صنعتی وجود دارد و دهها هزار واحد تولیدی در کشور منتظر خط اعتباری ارزی هستند. هواپیما اما چیز دیگری است! ماها که البته شاید هرگز سوار نشویم، این چیزها را نمیفهمیم. این ماها، بیش از 95 درصد جمعیت کشور هستند.
همین ژنهای معمولی که احتمالا خود یا بستگانشان، ساکن مسکن مزخرف مهر هستند و روزانه در جادهها پرپر میشوند. کسانی که متاسفانه بهرغم تذکرات چون منی، به مراقبتهای بیمهای حین سفر هم کمتر توجه میکنند! من که از نزدیک هواپیما دیدهام، به شما میگویم هواپیما خیلی بزرگ است. باید رفت و دید! برجام به هر حال باید خودی نشان میداد. بگذریم...! مزیت راهبردیتر هواپیما اما این است که دیگر نگرانیها بابت بیمه نبودن مسافران را به صفر خواهد رساند. میفهمید؟... صفر! شاید احساس کنید من دارم خیلی آش را شور میکنم. به هر حال، سهم فرهنگ ترافیکی و خودروسازها کجا میرود؟ باز همین چند روز قبل، رئیس پلیس راهور درباره تاثیر مردم بر حوادث رانندگی گفته است: «سال گذشته ۱۲۰۰ وسیله نقلیه در تصادفات فوتی حضور داشتند که حدود نیمی از آنان مقصر نبودند. در مجموع تعداد رانندگان پرخطر حدود ۳۰۰۰ نفر است در حالی که ما بیش از ۲۰ میلیون خودرو، 5/11 میلیون موتوسیکلت و ۲۷ میلیون گواهینامه فعال داریم».
واقعیت این است که ما بهرغم تمام مشکلات موجود در این حوزه، طی سالهای گذشته همزمان با رشد چندین برابری وسایل نقلیه در راههای کشور، در زمینه کاهش تلفات جادهای هم رکورد زدهایم. مسألهای که نمیتواند ناشی از چیزی جز توسعه فرهنگ ترافیکی، توسعه شبکه اورژانس جادهای در دولتهای نهم و دهم و البته! توسعه قابل توجه راهسازی در همان دولتها باشد. باور نمیکنید، با یک جستوجوی کوتاه اینترنتی، آمارها را ببینید. درباره خودروسازها حق با شماست. اینجا هم البته پراید وسیله است و مقصر اصلی فرانسویها هستند البته. ما از آنها خیلی خوشمان میآید. زنده باد پژو! مردهباد طنز «دکتر سلام»! بگذارید به اصل ماجرا برگردیم. اردوهای دانشآموزی فعلا متوقف شده، آییننامه برگزاریشان هم در حال اصلاح است. تا آییننامه اصلاح نشده اما اتوبوس دیگری در دره آبعلی سقوط میکند تا 11 نفر از 5/42 نفر تلفات آن روز را به خود اختصاص دهد.
واقعیتی که نشان میدهد اشکال اصلی را نباید در آییننامه برگزاری اردوهای دانشآموزی جستوجو کرد. بد نیست بدانید مرحوم مریم میرزاخانی هم ژنی معمولی داشت و اتوبوسسوار بود! اسفندماه
76 اتوبوس حامل او و دیگر دانشجویان نخبه شرکتکننده در بیستودومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی دچار حادثه شد. حادثهای که 6 نفر از نخبگان المپیادی همسفر میرزاخانی را به کام مرگ فرستاد. مریم اما زنده ماند، مرگ اما همچنان میتازد! از قضا، دانشآموزان مظلوم هرمزگانی نیز بیاستعداد نبودند. رهبر حکیم انقلاب تیرماه 95 در جمع دانشجویان گفته بودند: «خب! این گفته شد که حالا به جای اینکه جاده را درست کنند میروند سراغ هواپیما؛ این حرف درستی است، یعنی ما هم این اشکال را داریم؛ منتها این را توجه داشته باشید و من هم بارها قبلا گفتهام که رهبری نمیتواند در تصمیمگیریهای موردی دستگاههای گوناگون دولتی مدام وارد بشود و مدام بگوید این باشد، این نباشد؛ این نمیشود. نه قانون این اجازه را میدهد، نه منطق این اجازه را میدهد».
حالا اما عباس آخوندی دوباره وزیر راهوشهرسازی شده است. واقعیتی که نشان میدهد فعلا خبری از تغییر رویکردها نیست، لذا خواهش میکنم همزمان با رعایت ملاحظات بیمهای در جهت رفع نگرانیهای مقام عالیه وزارت، لطفا! تکرار میکنم: لطفا! اگر این روزهای پایانی شهریورماه قصد مسافرت دارید، بیشتر مواظب خودتان باشید. ممنون!