printlogo


کد خبر: 181886تاریخ: 1396/7/1 00:00
دوران پساانتخابات و واقعیات تلخ اقتصادی کشور
هزینه‌های مردم برای جنس تقلبی!

امیر استکی: یک ده آباد بهتر از 100 شهر ویران است. نظر شما چیست؟ آیا یک ده آباد بهتر از 100 شهر ویران هست یا نیست؟ قاعدتا پاسخ همه مثبت خواهد بود. آبادی نشانه کیفیت است و کدام آدم عاقلی است که طالب کیفیت نباشد. این مثل در زندگی روزمره ما هنگامی که می‌خواهیم انتخابی با اتکا به سطحی بیشتر از توان‌مان انجام دهیم، به کار می‌آید. مثلا هنگامی که می‌خواهیم خانه‌ای بخریم و وسع‌مان در حد یک آپارتمان 45 متری نوساز در جنوب شهر تهران است ولی یک تمایل مزمن در درون، ما را به خرید خانه‌ای با هر شرایطی که بشود در مناطق شمالی تهران، وادار می‌کند. یا وقتی می‌خواهیم ماشینی بخریم و وسع‌مان در حد یک پراید صفر کیلومتر است ولی دل‌مان یک شاسی‌بلند خارجی می‌خواهد و جبر کمبود منابع از یک سو و میل و کشش به شاسی‌بلند خارجی ما را به سمت خرید چنین خودرویی با هزار و یک شرط صعب‌الوصول سوق می‌دهد. بسیاری از ما این مثل را سرلوحه کار خود قرار می‌دهیم و به اندازه توان‌مان گام بر می‌داریم ولی در روزگار ما برای فرو نشاندن تمایلی که از آن یاد کردیم راه‌های بسیاری ابداع شده است. راه‌هایی که با توان کم، صورتی از وضعیت مورد پسندمان را فراهم می‌کند. مثلا می‌توانیم به جای خرید یک آپارتمان 45 متری در فلاح، یک آپارتمان 45 متری در شهرک غرب اجاره کنیم یا به جای خرید پراید که این روزها نشانه‌ای از حضور در اقشار فقیر است، یک خودروی تیبا بخریم که اگرچه همان پراید است ولی ظاهری متفاوت از آن دارد. پژوهای آر دی و روآ هم بر همین مبنا به بازار آمدند؛ سوار شدن به پژو با مغزی از پیکان، قالی طرح دستباف به جای قالی دستباف، قالی طرح هزار شانه ماشینی به جای قالی هزار شانه ماشینی، آینه و شمعدان آلومینیومی با روکش نقره به جای آینه و شمعدان نقره و تا دلتان بخواهد از این دست موارد برای مثال زدن وجود دارد اما غرض ما این است که به وجود چنین تمایلی در جامعه اشاره کنیم. تمایلی که از یکسو بشدت تحریک می‌شود و از سوی دیگر با جبرهای مادی، محیطی، اجتماعی و سیاسی سرکوب می‌شود. حتما اصطلاح کمیابی منابع را شنیده‌اید و حتما این را هم شنیده‌اید که جامعه عرصه رقابت بر سر کسب چنین منابع نایابی است.  در این حالت رقابت بر سر قدرت یعنی رقابت بر سر این مساله اساسی که چه کسی جریان توزیع منابع در یک جامعه را بر عهده داشته باشد. به عبارت دیگر رقابت بر سر قدرت، اصلی‌ترین عرصه رقابت خواهد بود و استیلای برندگان این رقابت بر منابع و جریان توزیع آن، این رقابت را به یک رقابت بسیار مهم و گریز‌ناپذیر برای همه اعضای یک جامعه تبدیل خواهد کرد. اگر چه امکان ورود به این رقابت برای اکثر اعضای یک جامعه به عنوان بازیگر وجود ندارد اما این از شدت تاثیری که تغییرات سیاسی در زندگی آنها ایجاد می‌کند، نمی‌کاهد و بالطبع آنها را به یک رابطه «کنش/ واکنش» با عرصه سیاست وارد می‌کند. ایده‌آل در نظام‌های مردمسالار این است که امکان حضور در قامت یک بازیگر سیاسی برای همه مردم فراهم باشد ولی در عمل چنین نیست و سیاستمداری در عالم واقع به یک حرفه و شغل تبدیل شده است. حرفه‌ای که جلب آرای مردم اصلی‌ترین توانی است که در آن باید از آن برخوردار بود. این وضعیت که شهروندانی که گریزی از تعامل با امر سیاسی ندارند و از طرف دیگر تمایل یا امکان حضور در رقابت بر سر قدرت به عنوان بازیگر را نیز ندارند، در آن به سر می‌برند، شرایطی را فراهم می‌کند که در آن ارتباط این شهروندان با سیاستمداران ارتباطی یکطرفه و بر مبنای مونولوگ جریان‌های سیاسی خواهد بود. امیدوار بودن در این حالت یکی از معدود گزینه‌های پیش روی شهروندان است. امید به اینکه آنچه سیاسیون وعده می‌دهند به اجرا درآید اما کوتاهی نیاز سیاستمداران به همراهی مردم در بسیاری موارد آنها را به اجرا کردن دستور کار خاص خود در جریان توزیع منابع سوق می‌دهد. یکی- دو ماه مانده به انتخابات زمانی است که سیاسیون زبان گویای اقشار مختلف می‌شوند و 4 سال پس از آن زمانی است که معمولا سیاستمداران به دنبال پیشبرد برنامه‌ها و اهداف خود هستند و اگر چه به کرات از ملت و خواسته‌های آنها سخن می‌گویند ولی این کار را در جریان یک مونولوگ انجام می‌دهند. به طور مثال در جریان رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری یازدهم از جانب برندگان کنونی این رقابت وعده‌های بسیاری به ملت داده شد. وعده‌هایی که در راس آنها فراهم آوردن یک جریان معیشتی حداقلی و افزایش درآمد و ایجاد فرصت‌های شغلی بود اما فردای انتخاب شدن دولتمردان تدبیر و امید در سال 92 با مسائلی همراه شد که اگر چه در راستای تحلیل‌مان از سیطره بر جریان توزیع منابع قرار داشت ولی به کل با آنچه به مردم وعده داده شده بود تفاوت داشت. مساله فیش‌های حقوقی نجومی، عائدی مدیران دولت تدبیر و امید از تصوری بود که در ذهن مردم برای بهتر شدن شرایط ایجاد شده بود اما نکته اساسی همینجاست که اصل کمیابی در دولت تدبیر و امید فقط حکم به این می‌دهد که مدیران و دوستان و نزدیکان از جریان منابع بهره وافر ببرند و عوائد چند ده میلیونی دریافت کنند. در اصل‌، دهی که قرار بر آبادانی آن بود نه ایران بلکه سفره مدیران بود. کسانی که با عنوان ذخایر انقلاب این حاتم‌بخشی‌های از جیب ملت را توجیه می‌کردند، هنگامی که نوبت به ملت رسید، اصل کمیابی را بارها و بارها در قالب محدودیت منابع مالی دولت برای مردم توضیح دادند و مختصر جریان‌هایی که منافعی برای اقشار کمتر برخوردار جامعه فراهم می‌کرد به باد تمسخر گرفته شد و مزخرف خوانده شد و تا آنجا که می‌شد برچیده شد. این روزها هم در راستای عملکرد 4 سال گذشته دولت تدبیر و امید، جناب نوبخت معتقد است «پاسخگویی به مردم با توجه به منابع مالی محدود کار بسیار دشواری است». طبعا دیگر نیاز به توضیح نیست که این گفته جناب نوبخت، سخن گفتن از اصل کمیابی است. اصلی که در عملکرد دولتمردان اعتدال برای ملت بیشتر اصل نایابی است تا کمیابی! آنچه در ادامه می‌توان گفت این است که در وضعیت کنونی جامعه ما، کسانی که در جریان توزیع منابع در قسمت بهره‌مندان قرار گرفته‌اند، به سبکی زندگی می‌کنند که در حال تغییر موازین سنجش سعادت و خوشبختی در جامعه ما است. جناب آقای شریعتمداری، وزیر صنعت، معدن و تجارت که در دولت قبل هم سمت معاونت اجرایی ریاست‌جمهوری را برعهده داشت اذعان کرده «رتبه 120 ایران در فضای کسب و کار فاجعه‌آمیز است» حال آنکه فراموش کرده در 4 سال گذشته زمام امور در اختیار او و همفکرانش بوده و آنچه رخ داده نتیجه عملکرد وی است، فارغ از اینکه چگونه همین فضای کسب‌وکار در ایام انتخابات توسط باز هم وی و همفکرانش و کاندیداهای‌شان گل و بلبل جلوه داده می‌شد. رسانه‌های امروز و بویژه سینما و تلویزیون همواره تصویری را در پیش چشم ما قرار می‌دهند که در آن موفقیت و مطلوبیت و شکوفایی در قامت سلبریتی‌ها و در بستری لاکچری، نمود پیدا می‌کند. بستری که در آن دارندگی حرف اول و آخر را می‌زند. شرایطی که میل به این سبک زندگی را هر روز و هر روز بر افروخته‌تر می‌کند و با وجود اینکه «کمیابی» منابع و فرصت‌ها این میل را سرکوب می‌کند، گسترش بازار بدلیجات به کمک فرونشاندن شهوت سعادت و کامیابی می‌آید. بازار بدلیجات در اینجا مفهومی بسیار موسع است. از پژو آر دی و خودروی تیبا و انواع و اقسام اتومبیل‌های چینی که کپی اتومبیل‌های گرانقیمت بازار جهانی‌اند، تا جراحی‌های قسطی زیبایی و حتی تردمیل و دستگاه‌های تقلبی و دل‌خوش‌کنک فرم‌دهنده بدن و قس علی هذا. کالای تقلبی همواره در جهان وجود داشته است اما گسترش کالاهای بدل و تقلبی در روزگار ما با آنها تفاوت بسیار دارد. پیش‌تر از این خرید کالای تقلبی با اغفال و فریب صورت می‌گرفت ولی این روزها با میل و رغبت انجام می‌شود. در این روزگار ما می‌دانیم که لباسی که می‌خریم مزین به مارک‌های تقلبی است ولی باز برای هماهنگی و همراستایی با فراروایت‌های سعادت، با میل خود از آن استقبال می‌کنیم. میلی که از سر پذیرش دو چیز پدید می‌آید؛ اول اینکه پذیرفته‌ایم این سبک زندگی به مثابه زیستن در بهترین حالت و توأم با سعادت است و دوم جبرهای حاکم بر خود و وضعیت اکنون خود را پذیرفته‌ایم و در نتیجه این پذیرش نه الزاما به دنبال رسیدن به ثروت بلکه در بدو امر به دنبال تشبه به دارندگی و کامیابی خواهیم بود. این مرحله به نوعی پذیرش شکست در بازی سوداگرانه‌ای است که در جامعه ما به شکلی ملتهب در جریان است. جامعه ما به 3 دسته تقسیم شده است؛ کسانی که رهبران این سبک زندگی‌اند، کسانی که بشدت در حال به آب و آتش زدن برای ورود به این جرگه در 4-3 دهه ابتدای زندگی خود هستند و کسانی که راه فعال و ممیزی در پیش روی خود برای این تکاپو نمی‌بینند و چشم در راه معجزه و شانس هستند. باز رسانه این دسته سوم را سرکیسه می‌کند. تلویزیون کشورمان این روزها مملو از این سر گردنه‌گیری است. شوهای مجری‌محور با حضور بازیگران، فوتبالیست‌ها، خوانندگان و اهالی سینما و هر آن کسی که شهرتی به هم زده، روز به روز در حال افزایش است. برنامه‌هایی که محمل رپورتاژهای نخ‌نما و تبلیغات تهوع‌آور شده‌است. تبلیغاتی که از وجود امید به شانس و معجزه در بسیاری از مردم استفاده می‌کند و با در میانه قرار دادن چند جایزه دهن‌پرکن به تیغیدن خلق خدا مشغولند. برای کسی که در جریان سوداگرانه کنونی برای خود امید چندانی به پیشرفت و برکشیده شدن به جمع دارندگان و سعادتمندان نمی‌بیند، این تنها راه باقیمانده خواهد بود که چشم انتظار همای سعادت و در آمدن شانس خویش باشد. خاصه اینکه در چنین شرایطی از او چیز زیادی خواسته نمی‌شود و فقط کافی است با یک خرید مختصر یا حتی با فرستادن چند پیامک، خود را در معرض این رویای خوش قرار دهد. همانگونه که سیاستمداران در ایام انتخابات چیزی بیشتر از یک رای از ملت نمی‌خواهند. سود چنین رپورتاژها و تبلیغاتی در شمار زیاد شرکت‌کنندگان و شرط موفقیت‌شان توانایی آنها در تحریک هر چه بیشتر امیدوار بودن به برآمدن اختر سعادت مخاطبان‌شان خواهد بود. حال برای آن سیاستمدار توفیر چندانی ندارد آنچه به مردم ارائه می‌کند اصل جنس است یا بدلی تقلبی است که کارکردی دوماهه و انتخاباتی دارد و مردم پس از انتخابات با واقعیتی 180 درجه‌ای مواجه می‌شوند که البته اینجا کار از کار گذشته است و باید ضررهای هزینه‏کردی را که برای این جنس تقلبی کرده‌اند نیز بدهند!


Page Generated in 0/0085 sec