امیرحسام رنگچیان: افتخاری برای ابقای منصوریان به یک رای دیگر جز خودش احتیاج دارد، جواد قراب به عنوان عضو فنی هیاتمدیره متوجه اشکالات عمده استقلال در بعد کوچینگ هست و راضی به حمایت نیست، حسن زمانی یک فصل تمام به دنبال همین روزها بوده تا منصوریان از کار برکنار شود، قریب هم که اصلا خودش را وارد این بازی دو سر باخت نکرد تا افتخاری بماند و گزینه جانشینی فتحاللهزاده قبل از افشارزاده! اکبر عباسیملکی. اولتیماتوم به پایان رسیده، منصوریان شکست خورده، توپ در زمین ملکی است تا حمایت یا عدم حمایتش از منصوریان بازی را عوض کند. مدیرعامل و سرمربی به دفتر ملکی میروند. دلایل شکست را بررسی میکنند. از سن بالای بازیکنان اسم و رسمدار که نیمکتنشین کردنشان مسالهساز میشود تا ضعف دستیاران منصوریان. توهم همیشگی دهههای 70 و 80 دوباره به ذهنها میرسد، آیا بازیکنان «توکار» تیم میگذارند؟ چه گزینهای مناسبتر از رحمتی که این بازی نیمکتنشین بوده و هنوز گلهاش از منصوریان برای «بلهبله» گفتنهای بیمحابایش در برنامه 90 در پاسخ به سوال مجری که گفت رضایتنامهاش را میدهید یا نه، برجاست. اینجا کلیدیترین قسمت ماجراست که مشخص میکند چه کسی راست نمیگفت؟ منصوریان یا ملکی؟ دقیقا جایی که باید دانست چه کسی برای بار اول خندههای رحمتی را مطرح کرد؟ ملکی گزارش به دست رسیدهاش را گفت و منصوریان تایید یا تکذیب کرد یا منصوریان سر درد دل را باز کرد و از عدم شرکت رحمتی در جلسه فنی گله کرد و بحث خندههای رحمتی را به میان کشید؟ رضا افتخاری بعد از توصیه پیشکسوتها و بزرگان تیم از شرکت در برنامه 90 عذرخواهی میکند ولی مجری با پیش کشیدن این موضوع که صندلی افتخاری در این برنامه محفوظ است، او را در عمل انجام شده گذاشت و البته تماسها با مدیرعامل هم در تغییر نظرش موثر واقع میشود تا راهی برنامه 90 شود. افتخاری عملکرد مالی مطلوبش را به رخ میکشد ولی از افتضاح تاریخیاش در نقلوانتقالات زمستانی فصل قبل به کمک آسانگیری مجری عبور میکند. بحث به علل ناکامی میرسد. موضوع جباری و رحمتی به میان کشیده میشود. مجری مثل همیشه اصرار میکند به روشن شدن حقیقت، افتخاری میگوید ظرفیت روشن شدن حقیقت وجود ندارد، چرا که میداند جنگ علنی میشود. منصوریان روی خط میآید. مسؤولیت شکست را بر عهده میگیرد ولی «ولی» میآورد. تناقض در حرفهایش مشهود است آنجا که میگوید کسی را قربانی حضورش در استقلال نمیکند اما حداقل یک روز این کار را کرد. مجری بازخواستش میکند که چرا استعفا نکردی؟ جواب روشنی نمیدهد. میگوید ملکی خواست جباری و رحمتی نباشند ولی علت این موضوع را نمیگوید. ملکی احساس میکند بازی خورده، تصمیم گروهی به اسم او نوشته شده، روی خط میآید با این استدلال که «جز راست نباید گفت»، غافل از اینکه «هر راست نشاید گفت» صفر تا صد اتفاقات جلسه را بر روی داریهای میریزد که بیننده بهتزده تماشایش میکند. منصوریان شوکه میشود. نصف حقیقت را که نگفته بود برملا شده ولی نمیخواهد این وسط ملکی قهرمان شود، نیمه نگفته ملکی را هم رو میکند. رحمتی هنگ کرده، باورش نمیشود سرمربیای که هر روز از او تعریف میکرد، اینچنین پشتش را خالی کرده است. افتخاری سعی در جمع کردن موضوع دارد که کاپیتان به میان صحبتهایش میآید و خواهش میکند معصوم را از شیطان جدا کند. اما مگر غیر از این است که دوگانه شیطان- معصوم همیشه از قبل بازنده است؟ مثل همیشه هیچ قضیهای تا انتها روشن نمیشود تا منصوریان بماند و استرس اینکه امیر منصوریان فکر نکند پدرش دروغگو است، رحمتی بماند و ترس از آبروی رفته یا نرفتهاش، ملکی بماند و 48 ساعت چاپ عکسش در صفحه یک روزنامهها و افتخاری بماند و این عذاب وجدان که آیا ردای مدیرعاملی استقلال، قوارهاش بود یا نه و جالبتر از همه جباری بماند و پشیمانیهای همیشگی باشگاه در قبال برخوردهای قهری با او و ما ماندیم با چند سوال آزاردهنده: آیا منصوریان با بازیکنانش صادق نیست؟ آیا اصلا رحمتی روی نیمکت خندیده بود؟ افتخاری غیر از برنامه 90، در باشگاه هم اینچنین کماراده است؟ آیا ملکی آنقدر ساده است که اسرار مگوی باشگاه را در برنامه 90 جار بزند یا به قدری زرنگ است که نسخه منصوریان را به سبک خود علی منصور بپیچید؟ و از همه مهمتر وزیر ورزش در چیدمان اعضای هیاتمدیره، غیر از شایستگی، فاکتور دیگری را در نظر گرفته است؟ همانقدری که در روشن شدن پاسخ این سوالها تردیدی وجود ندارد، یقین وجود دارد که پردهها هنگامی کنار میرود که دیر شده...