حسین قدیانی: ۲۶ دی ۹۴ را خوب یادم هست؛ روزی که ناظر بر رخداد دیروز واقعا تلخش، تیتر یک «وطنامروز» شد این: «دفن هستهای»! البته با این روتیتر دردآورتر: «بزرگترین عملیات تخریب هستهای دنیا در ایران و با تزریق سیمان به حفرههای قلب رآکتور اراک تکمیل شد»! القصه! من آن روز بیرون بودم و روزنامه را در کیوسک مطبوعات دیدم! نسخهای خریدم و همینطور زل زدم به صفحه یک! در مترو، تاکسی و آن یکی دو تا ادارهای که باید میرفتم! خوب یادم هست که مدام در این فکر بودم؛ «حالا چرا سیمان؟! و چرا بتنریزی؟! آن هم اندازه یک کوه؟! فوق فوق فوقش پلمب میکردند دیگر! الحمدلله بازرسان آژانس هم که مرتب میآیند و میروند!» القصه! فکر میکردم تخریب بدین شکل و در این ابعاد و با این وضع، بیش از قلب رآکتور اراک، غیرت و غرور ملی هر ایرانی آزادهای را نشانه رفته! و استعاره از مُهر تحقیری بزرگ است بر پیشانی نخبگان وطن! اینکه؛ «خوب تماشا کنید! زیادی بخواهید در زمینهای و علمی و عرصهای پیشرفت کنید و زیادی بخواهید خودکفا باشید، با همین نخالههای سیمان، دسترنجتان را سیاه میکنیم! و نه فقط این، بلکه زیر خرواری از بتن، محصول همتتان را دفن میکنیم؛ الفاتحه!» نه! هر چه فکر میکردم، برآوردم این بود که این یکی دیگر «بودار» است و هرگز نمیتواند در خلال یک مذاکره عادی و منطقی و حتی نسبتا منطقی، حاصل آمده باشد! بله! آن هم با آن وضع تأسفانگیز و دردناک! فتأمل ایرانی آزاده! فتأمل نخبه ایرانی! راستش چند روزی است مدام در فکر آن روزم؛ روزی که قلب خودکفایی، متأثر از مشاهده آن حجم عظیم از سیمان، واقعا گرفت! کمک کنیم این قلب باز هم سالم بزند! که صدالبته با شعار درست نمیشود! تدبیر کاش کارنامه این دولت بود...