printlogo


کد خبر: 183204تاریخ: 1396/7/29 00:00
پارلمانیزاسیون نظام

میثم بوستان‌افروز: «امروز نظام ما نظام ریاستی است یعنی مردم با رأی مستقیم خودشان رئیس‌جمهور را انتخاب می‌کنند؛ تا الان هم شیوه بسیار خوب و تجربه‌شده‌ای است. اگر یک روزی در آینده‌های دور یا نزدیک- که احتمالاً در آینده‌های نزدیک، چنین چیزی پیش نمی‌آید - احساس بشود که به جای نظام ریاستی مثلاً نظام پارلمانی مطلوب است- مثل اینکه در بعضی از کشورهای دنیا معمول است- هیچ اشکالی ندارد؛ نظام جمهوری اسلامی می‌تواند این خط هندسی را به این خط دیگر هندسی تبدیل کند؛ تفاوتی نمی‌کند».
صحبت‌های بالا بیانات رهبر انقلاب در مهر ماه سال ۹۰ در  دانشگاه رازی کرمانشاه بوده است، بیاناتی که گهگاه بهانه‌ای برای پیش کشیدن نظام پارلمانی از سوی برخی سیاسیون می‌شود که جدیدترین آن اظهار نظر چند تن از نمایندگان مجلس مبنی بر نوشتن نامه‌ای به رهبر انقلاب و درخواست از ایشان برای بازنگری در قانون اساسی در بخش نظام ریاستی و پارلمانی بود.این خبر حواشی بسیاری داشت. بعضی تحلیل‌ها به اینگونه بود که این اقدام در جهت به قدرت رسیدن یک شخص خاصی هست تا فقر اقبال مردمی را با تغییر هرم قدرت و راه‌های رسیدن به آن جبران کند اما فارغ از این بدبینی‌های سیاسی آیا نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی در مرحله‌ای هست که تبدیل به یک نظام پارلمانی شود؟! آیا مردمسالاری دینی با این شرایط پررنگ‌تر می‌شود؟! آیا جامعه و توده مردم در حال حاضر نسبت به این تغییر دیدگاه مثبتی دارند؟! آیا واقعا مشکل اساسی کشور ناشی از نظام ریاستی است؟! خلاصه نظام پارلمانی یعنی تشریفاتی شدن پست ریاست‌جمهوری و احیای پست نخست‌وزیری و تعیین آن توسط مجلس شورای اسلامی‌ لذا مهم‌ترین بخش در این تغییر هندسه شرایط پیرامون قوه‌ مقننه است، شرایطی که این قوه در بستر آن هر 4 سال یک بار آرایش سیاسی‌اش تغییر می‌کند. این تغییر آرایش نکته اصلی مورد بحث است، چون در پیش‌فرض ماجرا قرار است تبعات این تغییرات علاوه بر نوع قانونگذاری به حوزه اجرایی کشور هم سرایت کند. این نکته از آنجا اهمیت دارد که در نظام‌های پارلمانی رایج، نظام سیاسی آنها در واقع یک نظام حزبی است، نظامی که فرهنگ تحزب در حاکمیت و مردمش وجود دارد، احزاب دارای یک تعریف رایج هستند و عملکردشان مبتنی بر ارائه برنامه مشخص، معرفی افراد در همان قالب و مسؤولیت‌پذیری در قبال وعده‌های خود خواهد بود، لذا جامعه می‌داند این حزب در صورت پیروزی چه دولتی را در آینده تشکیل می‌دهد، به همین دلیل بخش مهمی از رای‌شان ناظر به تشکیل دولت آینده است؛ پس در شرایط کنونی آنچه شراط لازم و ضروری برای کارکرد مثبت یک نظام پارلمانی هست وجود یک نظام حزبی قوی (جبهه گفتمانی) در کشور است؛ احزابی شناسنامه‌دار، منسجم و دارای پایگاه اجتماعی قوی  که کارکردشان سیاست صرف نیست و حقیقتا برنامه‌ای مشخص در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی برای جامعه دارند. حال با بررسی فضای سیاسی کشور آیا حزب به ما هو حزب در جامعه داریم؟ شرایط حزبی کشور ما در خوشبینانه‌ترین حالت یک فعالیت
6 ماهه‌ از نوع سیاسی‌کاری قبل انتخابات است، فعالیتی که سر و ته مشخصی ندارد و بیشتر یک نوع زورآزمایی سیاسی موقت است لیکن این فضا چرخش سیاسی آنها در هر دوره را به دنبال دارد، لذا مشاهده می‌کنیم احزاب حتی در داشتن یک اسم ثابت هم عاجز‌ند چه رسد به یک موضع سیاسی مشخص و روشن! نکته دیگر در همین شرایط فاجعه‌آمیز عملکرد کسانی است که از سمت این احزاب قارچ‌گونه معرفی شده‌اند، فی‌المثل لیست امید اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس اخیر؛ کسانی که با بلیت اصلاح‌طلبی وارد مجلس شدند اما به قول مصطفی کواکبیان زنبیل خود را در جناح مخالف گذاشته و برای پست ریاست مجلس به علی لاریجانی رای دادند. حال تصور کنید این فضا بخواهد در قالب نخست‌وزیری تکرار شود؛ آیا آن را می‌توان چیزی جز مسخره کردن مردم و رای‌شان نام گذاشت؟ وقتی پختگی و شعور سیاسی در سطح برخی نخبگان هنوز وجود ندارد آیا محول کردن اختیارات بیشتر به آنها ضایع کردن اصل جمهوریت نظام نیست؟! از بعد دیگر ماجرا، جامعه سیاسی ایران جز چند کلانشهر دارای نگاه و فرهنگ حزبی نیست. مردم در بیشتر شهرهای ایران فارغ‌ از لیست‌های سیاسی‌ به اشخاص به دلایل گوناگون رای می‌دهند، لذا وقتی فرآیند انتخاب از لیست حزبی به سمت یک انتخاب شخصی برود فضا برای بروز فساد بسیار بیشتر می‌شود، چون نگاه سیاسی آن شخص می‌تواند هر لحظه تغییر کند و باند‌های قدرت (برای کرسی نخست‌وزیری) او را تا لحظه آخر وسوسه کنند. به طور خلاصه در دیدگاه کلان‌تر نظام پارلمانی نیاز به یک بستر اجتماعی- سیاسی در حاکمیت و مردم دارد، یعنی احزاب در عمل مستقل از باند‌های قدرت بتوانند عمل کنند و پس و پیش حزب‌شان برای مردم شفاف باشد و مردم هم به این باور برسند که آن حزب به چیزی عمل می‌کند که به مردم تعهد داده است و پست نخست‌وزیری را به یک پست انتصابی فارغ از نگاه مردم تبدیل نمی‌کند. خطر این موضوع آنجاست که اگر به این نکات توجه نشود در توده مردم جمهوریت نظام کمرنگ شده و حس می‌کنند نظر نهایی را حاکمیت یا باندهای ثروت و قدرت تعیین می‌کند. در یک جمع‌بندی، شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نظام هم در سطوح خواص و نخبگان و هم در توده مردم فاقد آمادگی لازم جهت تغییر این هندسه است لکن آنچه رهبری در سال ۹۰ بیان داشتند در واقع وجود یک پلن جایگزین و نبود بن‌بست برای آینده نظام در صورت حس کردن ضرورت آن و مهیا بودن شرایط کشور است، شرایطی که اگر مهیا نباشد اصول اساسی انقلاب مثل عدالت اجتماعی را پایمال می‌کند؛ همان نکته‌ای که رهبر انقلاب در ادامه فراز بالایی خود در همان سال به آن اشاره کردند:
«البته همین تغییر هم باید متکی به اصول باشد. همین نگاه دوباره و نوسازی و بازسازی هم بایستی ناظر به اصول باشد؛ برگرفته و برخاسته از اصول اسلامی باشد. مثلاً فرض بفرمایید شایسته‌سالاری. احساس بشود که شایسته‌سالاری، به این شکل، بهتر تحقق پیدا می‌کند؛ یا عدالت، به این شکل، بهتر تحقق پیدا می‌کند».
 


Page Generated in 0/0057 sec