فرهاد ملاامینی*: در روایتی آمده است مأمون رقّی نقل میکند: خدمت حضرت صادق علیهالسلام بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شده، سلام کرده، نشست. عرض کرد: یابن رسولالله! چقدر شما رئوف و مهربان هستید. شما امام هستید، چرا دفاع از حق خود نمىکنید با اینکه بیش از 100 هزار شیعه شمشیر زن دارید. فرمود: بنشین خراسانى، خدا جانب تو را رعایت کند.
به کنیزى به نام حنیفه فرمود تنور را بیفروزد. تنور افروخته شد چنانکه یکپارچه آتش شد و قسمت بالاى آن سفید شد. بعد رو به مرد خراسانى کرده، فرمود: برو بنشین داخل تنور. خراسانى با التماس گفت یابن رسولالله! مرا به آتش مسوزان. از جرم من درگذر، خدا از تو بگذرد. فرمود: تو را بخشیدم.
در همین موقع هارون مکى وارد شد، یک کفش خود را با انگشت گرفته بود. عرض کرد: السلام علیک یابن رسولالله! امام فرمود: نعلین را از دست بینداز برو داخل تنور بنشین. نعلین را انداخت و داخل تنور نشست. امام شروع کرد با خراسانى به صحبت کردن از جریانهاى خراسان مثل اینکه در خراسان بوده. بعد فرمود: خراسانى برو ببین در تنور چه خبر است. به جانب تنور رفت دید چهارزانو در تنور نشسته. از تنور خارج شد و به ما سلام کرد. امام علیهالسلام فرمود: از اینها در خراسان چند نفر پیدا مىشود؟
عرض کرد: به خدا قسم یک نفر هم نیست، نه به خدا یک نفر پیدا نمىشود. فرمود: ما در زمانى که 5 نفر یاور نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم.(1)
آنچه در این روایت اهمیت دارد زمان مردود شدن مرد خراسانی است. همگان میاندیشیدند او زمانی مردود شد که داخل در آتش نشد، در حالی که اینطور نیست اهل بیت عصمت و طهارت سلاماللهعلیها پادشاهان ملک سخن هستند و با هرکس به اندازه فهم او سخن میگویند. حال اگر جواب امام صادق(ع) را واکاوی کنیم به نکات جالبی میرسیم. مرد خراسانی از امام میخواهند تا ایشان دست به قیام بزنند ولی امام از او میخواهند در تنور روشن برود؛ آیا این جواب میتواند مناسب کسی باشد که چنین پیشنهادی میدهد؟
آیا هرکس کنار پیامبر(ص) یا امیرالمومنین(ع) میجنگید چنین اعتقادی داشت؟ اگر چنین بود پس سایر وقایع تاریخی چگونه به وقوع پیوست؟ آیا ابن ملجم در سپاه امام علی(ع) نبود؟ آیا شمر جانباز جنگ صفین نبود؟ و... مگر هرکس که در جنگ شرکت میکند الزاما باید کشته شود؟ ولی کسی که در تنور میرود قاعدتا خواهد سوخت، پس چرا امام اینگونه پاسخ میدهد؟ نکته همین جاست، امام(ع) با مرد پیشنهاددهنده جدل نمیکند و مسائل پیچیده سیاسی را برای او شرح نمیدهد و مثلا نمیگوید من با نظام سلطه میجنگم و مبارزه با سلطهگر در مرتبه بعدی قرار دارد، بلکه جوابی به او میدهد که هم در تاریخ بماند، هم عینی باشد و هم مرد را وادار به خودسازی کند، اگرنه امام(ع) میتواند با تصرف ولایی خود بسیاری از معادلات را برهم بزند. آیا امام حسین(ع) از حر یا دیگرانی که از جناح مقابل به ایشان پیوستند خواست در تنور بروند و خلوص خویش را اثبات کنند؟ میدانیم که اینگونه نبوده است.
این فرد خراسانی با در تنور نرفتن مردود نشد، بلکه او وقتی مردود شد که به خود اجازه داد به امام معصوم(ع) پیشنهاد دهد (بدین معنا که میخواست امام(ع) را از جهل خارج کند) و در واقع فراموش کرد پیامبر(ص) فرمود: «ای مردم آنچه بعد از من پناهگاه شماست را برای شما معین کردم و امام شما را برای شما روشن کردم، آنکه دلیل و هدایتگر شماست را روشن کردم و آن برادر من علی بن ابیطالب است و علی در میان شما همانند من در میان شماست، اطاعت او اطاعت من است و معصیت او معصیت من است، در دینتان از علی بن ابیطالب تقلید کنید و از او در تمام امورتان اطاعت کنید، تمام آنچه را که خداوند عالم به من تعلیم کرده است من به علی بن ابیطالب تعلیم کردم و از او و اوصیای او یاد بگیرید، اینها را آموزش ندهید و از اینها مقدم نشوید و اینها از شما اعلم هستند و از شما بهتر هستند سپس نشستند».(2)
پس شرط ولایتپذیری از معصوم اطاعت است نه انانیت (برای خود چیزی قائل بودن)؛ امید است که مردود نشویم.
----------------------------------
پینوشت
1- مجلسى، محمدباقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام (ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)- تهران، چاپ دوم، 1398 ق.
2- کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص646
*دبیر مجمع پیروان مهدی موعود(عج)