printlogo


کد خبر: 183300تاریخ: 1396/7/30 00:00
درباره جدایی‌طلبی کردستان عراق
خیانت و توطئه فتنه جدید

دکتر سعدالله زارعی*: از ایران به‌عنوان یک «قدرت مسؤول منطقه‌ای» انتظار می‌‌رود درباره رویدادهای مهم و بویژه آن دسته از رخدادهایی که می‌توانند برای دهه‌‌های متوالی بر سرنوشت جمعی ملت‌‌ها و کشورهای منطقه تأثیرات جدی برجا بگذارند، «موضع مؤثر» داشته باشد. بدون تردید موضوع همه‌پرسی اخیر و تجزیه یک «همسایه عرب» در عداد این دسته از رخدادهاست.
عواقب طولانی‌مدت جدایی‌طلبی کردستان عراق
بعضی ناظران سیاسی با اشاره به ریشه ایرانی کردهای منطقه یا با اشاره به اینکه طی حدود 100 سال اخیر، ایران همواره مهم‌ترین پناه و پشتیبان کردها بوده است، توصیه کرده‌‌اند جمهوری اسلامی برای حفظ «موقعیت ویژه» خود در بین کردها، یا اساساً با روند تجزیه شمال از مرکز و جنوب عراق همراه شود و به جدایی‌‌طلبان کمک کند یا دایره مخالفت خود را در حدی که با این پروژه یا پروسه درگیر نشود، محدود نگه دارد. بر این اساس بعضی به انتقاد از تحرک ایران برای حفظ تمامیت ارضی و وحدت کشور عراق پرداخته و آن را نکوهش کرده‌‌اند. اما اگر ما نگاهی به عواقب فراداخلی و منطقه‌‌ای تجزیه‌‌ای که پس از جنگ دوم جهانی و در چارچوب طراحی غربی‌‌ها - موسوم به طرح سایکس/ پیکو - در منطقه روی داد، بیندازیم، درمی‌‌یابیم از یک‌سو تجزیه یک کشور، منطقه‌‌‌ را برای مدتی طولانی در یک وضعیت پرآسیب قرار می‌‌دهد و از سوی دیگر ریشه‌‌های مشترک نژادی و تاریخی هرگز قادر به مهار آسیب‌های متوالی نیست. کافی است به حوادث منطقه عربی نگاه کنیم تا دریابیم «برادران هم‌‌خون و هم‌‌کیش» چگونه بر سر قطعه‌‌ای از سرزمین یا حتی سهم آب از یک رودخانه با یکدیگر درگیرند. از این منظر، امروز کمتر محققی است که وقتی به طرح تجزیه‌‌ای که سال ۱۲۹۵ ه.ش (۱۹۱۶م) توسط وزرای خارجه انگلیس و فرانسه در منطقه ما ایجاد شده می‌‌رسد، بر آنان لعن و نفرین نثار نکند یا کمتر محققی است که وقتی با واژگان «خاورمیانه جدید» یا «خاورمیانه بزرگ» که بر مبنای تجزیه و ترکیب جدید واحدهای سیاسی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا طراحی شده‌اند، مواجه می‌شود، احساس نگرانی و نفرت نداشته باشد و دقیقاً به‌خاطر همین احساس نگرانی شدید مشترک دولت‌‌ها و ملت‌‌های این مناطق بود که رئیس‌جمهور وقت آمریکا در سال 87 ه.ش (۲۰۰۷ م) اعلام کرد برای ایالات متحده ثبات کشورها بیش از موضوعات دیگر اهمیت دارد؛ حالا بگذریم که دولت‌‌های آمریکا در این دهه راه دیگری رفته‌‌اند و سیاست تجزیه کشورها و تحریک اقوام به جدایی را با جدیت دنبال کرده‌‌اند.
 سابقه خیانت طراحان جدایی‌طلبی کردستان عراق به منطقه
همه‌‌پرسی روز سوم مهرماه شمال عراق از 2 منظر باید مورد مطالعه قرار گیرد. یک منظر، داخلی است و در اینجا باید اقدام گروه حاکم بر اقلیم کردستان از نظر تأثیرات آن بر کشور عراق مورد ارزیابی قرار گیرد و یک منظر هم، طراحی پشت صحنه‌ای است که به‌مرور در حال آشکار شدن است. شاید آنچه یک شخصیت مؤثر سعودی - انور عشقی - در یک اجلاسیه بین‌المللی ابراز کرد، نمایی کوچک از توطئه‌ای بزرگ باشد. از منظر داخلی، طراحان تجزیه کردستان عراق به‌رغم تجربه‌‌ای که از این موضوع در تلاش خانوادگی برای تجزیه قطعه‌‌ای از منطقه در ایران -زمان فتنه ۹ ماهه قاضی محمد- و تجزیه قطعه‌‌ای از منطقه در عراق - حد فاصل ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳- دارند و می‌دانند این جدایی‌‌طلبی بدون آنکه به نتیجه برسد، در درجه اول هزینه سنگین جانی و مالی و موقعیتی برای کردها دارد و در مرتبه بعدی، شعله‌‌ورکننده فتنه‌‌های متعدد است، به‌جای تلاش واقعی برای بهبود شرایط زندگی مردم کرد و حل‌وفصل اختلافات و همراهی با خیرخواهان که مکرراً با آنها وارد صحبت شده‌‌اند، مقدمات جنگ و درگیری سنگین علیه کردها از یک‌سو و زمینه‌‌‌سازی برای مداخله فتنه‌گران غربی را از سوی دیگر فراهم کرده‌اند. تاریخ بدون شک از این اقدام به «خیانت» یاد خواهد کرد؛ کما اینکه حرکت این طایفه‌ به سمت مهاباد ایران و فرماندهی شورشیان که جداسازی مناطق شمال غرب ایران را دنبال می‌‌کردند و نزدیک به ۹ ماه این قطعه از مام میهن جدا شد، امروز به‌عنوان یک خیانت در یاد ایرانیان باقی مانده است.
 جنگ استقلال، پازل جدید آشوب در منطقه
سران جدایی‌طلب اقلیم مدعی هستند چون «کرد» یک قوم است باید دولت جداگانه داشته باشد و حال آنکه در هیچ منطق و منشور محکمه‌‌پسندی، «قومیت» ایجاد صلاحیت برای شکل‌‌دهی به یک دولت متمایز نمی‌‌کند؛ کما اینکه ‌جز مورد رژیم صهیونیستی که بر مبنای ممتاز و متمایزسازی یهودیان شکل گرفته است، هیچ دولت دیگری به‌دلیل قومیت پدید نیامده است. بله! گاهی قومی، کشوری دارد، گاهی قومی، کشورهایی دارد و گاهی چند قوم، یک کشور دارند اما وقتی در سطح بین‌الملل، کشوری شکل گرفته، به‌دلیل قومیت شکل نگرفته است ازاین‌‌رو امروز- با نادیده گرفتن کشورهای بسیار کوچک- هر کشوری واجد تعدادی از اقوام است و باز این نکته را باید یادآور شد که هر قوم –Ethnic - خود به دسته‌‌ها و نحله‌هایی تقسیم می‌‌شود که کردهای عراق نیز از این ‌قبیلند. جدای از گرایشات اعتقادی، هم‌اکنون کردهای عراق به بیش از 6 گروه که لااقل 5 گروه آن، اقدام به همه‌پرسی را با نتایج منفی برای کردها اعلام کرده و طراح اصلی همه‌پرسی را دیکتاتور خوانده‌اند، تقسیم می‌‌شوند. کاملاً واضح است وقتی در موضوعی به این درجه از اهمیت، نظر گروه‌‌های دیگر کرد، نظر دولت مرکزی عراق و نظر حداقل آن دسته از دولت‌‌های منطقه‌‌ای که چنین رویدادی بر حیات سیاسی کشورشان تأثیر جدی
می‌‌گذارد، پرسیده نشده و برای رفع
دغدغه‌‌های آنان اقدامی صورت نگرفته است، این سوال پیش می‌آید که تجزیه‌طلبان با «پشت‌‌گرمی» و «هماهنگی» چه کشور و دولتی وارد این بازی بشدت خطرناک شده‌اند؟ نمی‌‌توان تصور کرد جدایی‌طلبان نمی‌دانستند برابر اقدام آنان مخالفت جدی صورت می‌‌گیرد و کار به جنگ می‌کشد، کمااینکه سران آنها 3 روز پیش در سفری به شهر کرکوک خطاب به پیشمرگ‌‌های کرد اعلام کردند خودتان را برای «جنگ استقلال» آماده کنید! با این وصف می‌‌توان گفت تجزیه‌طلبان یک قطعه مهم از پازل جنگی جدید در منطقه‌‌اند که با هدف به‌هم‌ریختن موقعیت ملت‌‌ها و دولت‌‌های منطقه طراحی شده است؛ این قطعاً خیانتی بزرگ به حساب می‌‌آید و دایره نفرت از این خانواده را فزونی می‌‌بخشد. حالا بگذریم از اینکه این گروه و پیشمرگ‌‌‌های آنان در حدی نیستند که در مواجهه با قوای عراق که جنگی سخت را هم تجربه کرده و از آن پیروز بیرون آمده‌‌اند، توان ایستادن داشته باشند و اگر به اتکای قول و قرارهای آمریکایی‌‌ها وارد درگیری شوند، جمع‌وجور کردن آنان به زمانی به‌مراتب کمتر از آزادسازی موصل از دست گروه تکفیری-تروریستی داعش نیاز دارد؛ هرچند بقایای داعش هم اینک در ائتلاف با سران جدایی‌طلب اقلیم باشند و بخواهند بعد از شکست در جنگی که نمایه‌‌ای مذهبی داشت، به سربازی جنگی که نمایی قومی دارد، درآیند. «قومیت» به همان اندازه دستمایه‌‌ای دروغین است که پیش از این «مذهب» دستمایه‌‌ای دروغین بود.
 فتنه‌ای با روکش احقاق حقوق کردها
اما از منظر بیرونی نمی‌‌توان تردید کرد آمریکا، اسرائیل و عوامل وابسته به این دو، از روند منطقه و پیروزی جبهه مقاومت بر تروریسم تحت‌‌الحمایه در منطقه راضی نیستند. کافی است نگاهی به اظهارنظرهای مقامات صهیونیست و آمریکایی بیندازیم تا بر میزان وحشت آنان از موفقیت «نسخه بومی سپاه» پی ببریم. آنان در این یک سال در تلاش بودند یک جبهه سنگین بین‌المللی و منطقه‌ای علیه «سپاه و شجره‌های طیبه‌ای که در کشورهای منطقه نوید امنیت و آزادی می‌‌دهند»، پدید‌ آید و در این راه، آشکار شدن سیاهی دیگ فتنه بر صورت‌شان را پذیرفتند، چرا که مبارزه‌‌طلبی علیه سپاه در شرایطی که اگر اقدامات آن نبود، همه منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا هم‌اینک در سیطره تروریست‌ها و از این طریق در سیطره غربی‌‌ها بود، کار دشواری بود. بر این اساس می‌‌توان گفت همانطور که فتنه‌‌ای که امروز به نام «فتنه تروریست‌‌های تکفیری» شناخته می‌شود، در روزی که پدید آمد، وجهه‌ای صرفاً ضدسوری داشت و کمی بعد معلوم شد علیه آرامش و امنیت همه منطقه طراحی شده است، «فتنه قومی» هم اگرچه روکش «احقاق حقوق تاریخی کردها» را دارد، یک اقدام فراگیر با هدف تأثیرگذاری بلندمدت بر سرنوشت کشورها و ملت‌‌های منطقه است ازاین‌‌رو حتی کشورها و ملت‌‌هایی که در اقصی‌نقاط منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا قرار دارند، نمی‌‌توانند خود را ایمن از تبعات آن بدانند. در واقع ملت‌‌ها باید با مرور فتنه‌‌ای که در حد فاصل سال‌های ۱۸۹۷ تا ۱۹۴۸ با محوریت انگلیس و کارگزاری عناصر به‌ظاهر عرب و مسلمان نظیر شریف حسین و ملک عبدالعزیز پدید آمد و به وضعیتی منجر شد که هنوز هر روزه قربانی می‌‌گیرد، نگاه کنند و فریب ظواهر را نخورند که مساله، مساله حقوق قوم یا اقوام نیست که اگر این بود در یک فراگرد داخلی و بدون قربانی قابل تحقق بود. کمااینکه وقتی فلسطین به نام قوم یهود اشغال شد، مساله واقعی، حقوق یهودی‌‌های فلسطینی نبود، بلکه اجرای نسخه مشترک دولت انگلیس و آژانس یهود بود که وضعی خونین و پردامنه را برای کشورهای منطقه اسلامی رقم زد.
*استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و کارشناس مسائل بین‌الملل
منبع: Khamenei.ir
 


Page Generated in 0/0087 sec