علیاکبر عباسی: آنچه چندی پیش در لاسوگاس آمریکا بهوقوع پیوست، هرچند مرگبارترین کشتار دستهجمعی آمریکا محسوب میشود اما این رخدادی تازه در این کشور نیست، چرا که کشتار شهروندان آمریکایی با سلاح، حالا دیگر به امری متداول در ایالات متحده تبدیل شده است تا جایی که نانسی پلوسی، رهبر اقلیت دموکراتها در مجلس نمایندگان آمریکا در بیانیهای که در واکنش به همین حادثه لاسوگاس منتشر کرده، به واقعیت مهمی در این رابطه اشاره میکند: «این خشونتها روزانه دستکم جان 90 نفر از مردم آمریکا را میگیرد. تنها در سال جاری در 273 مورد از تیراندازیهای دستهجمعی بیش از 12 هزار نفر از مردم این کشور جان خود را از دست دادهاند».همچنین بر اساس اعلام روزنامه والاستریتژورنال، طبق آماری که توسط خود دولت آمریکا منتشر شده، تنها در دهه نخست قرن 21 یعنی بین سالهای 2000 تا 2010، دستکم 169 هزار نفر در ایالتهای مختلف آمریکا کشته شدهاند. نکته قابل توجه اینکه این آمار شامل تعداد افراد به قتل رسیده در ایالت فلوریدا- که یکی از ناامنترین ایالتهای آمریکا به حساب میآید- نمیشود! این در حالی است که طبق گزارش نیویورکتایمز، یک میلیون و 526 هزار و 863 نفر از سال 1969 در آمریکا فقط با اسلحه کشته شدهاند.طبق اعلام شبکه تلویزیونی سیانان سالانه هزاران نفر در آمریکا به علت رواج اسلحه و تیراندازی کشته میشوند. فقط در سال 2014 میلادی روزانه 99 نفر کشته شدند و تیراندازیهای هولناک به «هویت آمریکایی» تبدیل شده است. اگر خشونتها و کشتارهای ناشی از سلاح را در آمریکا با دیگر کشورهای ثروتمند جهان مقایسه کنیم، باید بگوییم آمریکا وضعی کاملا متفاوت دارد. بررسیها نشان میدهد در سال 2012، تعداد قتلها با سلاح در آمریکا در هر یکهزار نفر، 7 برابر کانادا، 50 برابر آلمان و 60 برابر انگلیس بود.به گفته هیلاری کلینتون سالانه 33 هزار نفر و بهطور روزانه 90 نفر در آمریکا با شلیک اسلحه کشته میشوند. آمار تلفات سالانه شهروندان آمریکایی با سلاح گرم، حتی از آمار تلفات این کشور در 2 جنگ افغانستان و عراق و همچنین تلفات ارتش ایالات متحده در طول یک دهه گذشته هم بالاتر است.قانون قرونوسطایی حمل سلاح یکی از عوامل این قتلها در آمریکاست. در متمم قانون اساسی آمریکا که ۱۵ دسامبر ۱۷۹۱ تصویب شد، آمده است: هر شهروند این کشور قانوناً مجاز به داشتن سلاح است. گفته میشود بیش از 40 درصد آمریکاییها در منازل خود دستکم یک سلاح نگهداری میکنند.به گزارش روزنامه نیویورکدیلی، حدود 270 تا 300 میلیون قبضه سلاح گرم در آمریکا وجود دارد؛ یعنی تقریبا به ازای هر نفر یک اسلحه در این کشور یافت میشود. به عبارت دیگر، شهروندان آمریکایی مالک نیمی از سلاحهایی در دنیا هستند که در اختیار شهروندان است.ماجرا اما جایی جالبتر است که دولت آمریکا به بهانه حفظ امنیت در این کشور و تروریست خواندن دیگران، ورود اتباع تعدادی از کشورهای اسلامی را به آمریکا ممنوع کرده است. قانونی که اصل آن مربوط به دولت اوباماست و دولت جدید به ریاست دونالد ترامپ آن را تسریع بخشید. این در حالی است که دولت آمریکا خود توانایی اینکه امنیت شهروندانش را تأمین کند ندارد و با شرایطی که به واسطه کشتار هر ساله دهها هزار نفر در این کشور حاکم است، به نظر میرسد این کشورهای دیگر هستند که باید حضور اتباع آمریکایی در کشورشان بهخاطر حفظ امنیت را ممنوع کنند. بدون تردید آنچه هر ساله در آمریکا به وقوع میپیوندد محصول حاکمیت مدرنیته غربی در این کشور است. اگر در سالهای اخیر کشتار در آمریکا فزونی گرفته و هر سال شاهد آمارهای بیشتری از کشتار در این کشور هستیم، این گوشهای از بازتاب اقدامات تروریستی دولت آمریکا در جایجای جهان و پرورش تروریستهایی چون داعش است. به معنای دیگر باید گفت آمریکا نهتنها با شهروندان خود تجارت میکند و بازار اسلحهاش را سکه میکند، بلکه با جنگافروزی در نقاط مختلف دنیا مشتریان سلاحهای خود را گسترش میدهد و انتقال سلاح به طریق اولی انتقال فرهنگ خشونتطلب آمریکایی نیز به آن کشورهاست.دولتی که خود در رأس حامیان تروریسم در جهان قرار دارد و دولتمردان آن و افرادی چون کلینتون به صراحت به ایجاد تروریستهایی چون داعش اذعان میکنند، باید هم در کشور خودش شاهد رواج ترور و خشونت تا این حد باشد. البته اینکه چرا کشوری با این پیشینه و با این وضعیت امنیتی همچنان به خود اجازه میدهد برای دیگر کشورها تعیین تکلیف کند و براحتی دیگران را به تروریست بودن متهم میکند و خود از حقوقبشر دم میزند، بهخاطر قدرت رسانه و نقش رسانهها و کارتلهای اقتصادیای که این رسانهها را مورد حمایت قرار میدهند، است. براستی اگر کشوری غیر از آمریکا و کشوری که در جبهه استکبار نباشد، چنین سوابقی و حتی کمتر از آن را داشت، چه وضعیتی در شبکه رسانهای دنیا داشت؟ رسانهها و مقامات آمریکایی همواره سعی کردهاند کشتارها در این کشور را به مسلمانان یا سیاهپوستان ربط دهند و بهواسطه آن بهرهبرداری سیاسی کنند. در مواردی هم که راهی برای ارتباط دادن به مسلمانان وجود نداشته و مشخص شده به طور قطع قاتل فرد غیرمسلمان است، سعی کردهاند آن را به مسائلی چون مبتلا بودن ضارب به بیماری روانی و مسائلی از این دست ارتباط دهند. سیاستی که در حال حاضر نیز در قبال رخداد لاسوگاس دنبال میکنند. اما واقعیت این است که حوادثی مانند آنچه چندی قبل در لاسوگاس اتفاق افتاد و رخدادهای مشابهی که سالهای گذشته در سن برناردینوی کالیفرنیا، دبستان سندی هوک، فورتهود تگزاس، ویرجینیا و... به وقوع پیوست، در واقع مصادیقی از این است که «چاقو دسته خودش را برید» آن هم در شرایطی که زندگی برای آمریکاییها با نهایت ناامیدی در حال سپری شدن است.