ژنرال در خط پایان
روایتهایی از یک پیری زودرس
محمدحسین عباسی: مرز جوانی و پیری، فرصتی برای پذیرفتن حقیقت یا جستوجوی راهی برای تغییر دادن آن است. جوانترها عموما با حقیقت کنار نمیآیند و در تلاش برای عوضکردنش هستند اما پیرمردها دیگر دلیل چندانی برای دست به یقهشدن با واقعیتها ندارند. مشکلات عمیق ذوبآهن حقیقت دارد اما سرمربی این تیم در چند فصل گذشته به زندگی مسالمتآمیز در کنار بحران عادت کرده است. امیر قلعهنویی و تیمش در نبرد خانگی با پارسجنوبی جم تحقیر شدند. آنها مدتها رایزنی کرده بودند تا اجازه میزبانی در نقش جهان را به دست بیاورند اما این میزبانی، چیزی جز یک شکست تلخ برایشان به یادگار نگذاشت. در همه لحظات نفرینی این شکست سنگین، امیر کنار زمین ایستاده بود و جریان مسابقه را تعقیب میکرد. در چهره او، نه تکاپویی برای فرار از وضعیت قرمز دیده میشد و نه تنفری از شکست. او همان مردی بود که یک روز از روی نیمکت، نفس بازیکنان تیمش را میگرفت. شاگردان او حق داشتند در زمین جانشان را از دست بدهند اما حق نداشتند مستطیل سبز را با شکست ترک کنند. کافی بود بازیکن ژنرال باشی و شکست بخوری تا توی رختکن با تندترین کلمهها و خشمگینانهترین فریادها روبهرو شوی. گذر زمان اما رمق را از قلعهنویی گرفته است. او شکست میخورد و نگاه میکند. تحقیر میشود و نگاه میکند و انگار خودش زودتر از همه، تصویر پرشکوه گذشته را از یاد برده است. امیر را با اشتیاق دیوانهوار برای نتیجه گرفتن به یاد میآوریم. با اکتها و جملههای جنجالی. با پیروزیهایی که پشت هر کدامشان هزار تیتر درشت نهفته بود. با آن شمایل قهرمانگونه برای آبیها و خلق و خوی ضدقهرمانانه برای رقبا. حالا اما کدام رسانه از ژنرال تیتر یک میسازد؟ کدام حرف و حدیثها درباره او ساخته میشود؟ کدام شایعهها در کنارش به پرواز درمیآیند؟ دیگر حتی در انتخاب تیم او نیز اثری از جاهطلبی نیست. او هدایت ذوبآهن را برعهده دارد. تیمی که نه قرار است قهرمان لیگ برتر باشد و نه فاصله گرفتنش با انتهای جدول معجزهآسا تلقی خواهد شد. یک تیم متوسط برای مردی که متوسطترین دوران مربیگریاش را پشت سر میگذارد. مردی که انگار افکارش از درون، چروک خورده است که زودتر از آنچه تصور میشد، به بازنشستگی نزدیک شده و با این روند از فوتبال طرد خواهد شد. امیر، دیگر قلعهنویی نیست. تمایلی به دعوا کردن ندارد. نمیخواهد دنیا را عوض کند. حتی همین جملات نیمبند علیه برنامههای تلویزیونی در کنفرانسهای خبری، کماثرتر از آن است که جنجال به راه بیندازد. ژنرال، سالها یکی از بازیگران اصلی فوتبال ایران بوده و حالا در گوشهای، به بازی در یکی از نقشهای فرعی ادامه میدهد. نقشی که ممکن است هر لحظه از داستان حذف شود و حذف شدنش، لطمهای به جذابیت ماجرا وارد نخواهد کرد.
مصائب پیکه بودن
جرارد پیکه، مدافع بارسلونا دوران سختی را میگذراند و مشکلات بیرون از زمین برای او گران تمام شده است. مشکلاتی که بیشتر آنها به خاطر حمایت از رفراندوم کاتالونیا برایش به وجود آمده و روی بازیاش تاثیر گذاشته است. قبل از فصل هم او به دلیلی دیگر سوژه رسانهها شده بود، به خاطر توئیتش درباره نیمار که گفته بود او میماند. البته که پیش از آن هم در شبکههای اجتماعی به خاطر کری خواندن برای رئالیها چهرهای منفور حداقل برای هواداران تیم مادریدی شده بود. در بازی مقابل رئال مادرید در سوپرکاپ اسپانیا در بازی رفت او یک گل به خودی زد و این گل به خودی انتقاد برخی در بارسا را به همراه داشت که آن را «اشتباهی کلیدی» دانسته بودند. در بازی برگشت هم با مصدومیت دقیقه 50 او مجبور به ترک زمین شد. در لالیگا او در بازی مقابل اسپانیول یک گل زد اما در بازی با ختافه اصلا عملکرد خوبی نداشت و شبی کابوسوار را گذراند. بعد از آن مقابل اتلتیکو مادرید آنتون گریزمن براحتی او را آزار داد و البته هر بار این تراشتگن بود که توانست دروازه تیم را نجات دهد. بعد هم او در پاسخ به سوتهای هواداران مادریدی دستهایش را پشت گوشش گذاشت تا به سبک فیگو به انتقادات آنها پاسخ دهد. مقابل المپیاکوس در لیگ قهرمانان، او دو کارت زرد گرفت و اخراج شد. اتفاقی که براحتی میتوانست نیفتد. اول او در مرکز زمین یک خطا انجام داد، بعد هم تلاش کرد با دستش گل بزند. بعد از حرفهای او در مطبوعات و توئیتهایش درباره کاتالونیا، در رختکن اسپانیا استقبال از او خوب نبود. هواداران هم مانند همیشه او را هو میکردند. چیزی که واضح است این است که پیکه پشتش را به تیمملی نخواهد کرد، او با انگیزه برد در روسیه حاضر خواهد شد. با وجود همه اینها، بارسلونا در رقابتهای این فصل در خط دفاعی عملکردی عالی داشته است.