printlogo


کد خبر: 183365تاریخ: 1396/8/1 00:00
چگونه آزمندی نظام اقتصادی حاکم بر جهان محیط‌زیست را به نابودی می‌کشاند؟
سرمایه‌داری علیه آب و هوا

وحید  اصغری‌ینگجه*: پاییز و زمستان مدت‌هاست به دلیل پدیده‌ای به نام وارونگی هوا دیگر آن پاییز و زمستان دهه‌های قبل نیست. حالا این فصل برای عده‌ای به دلیل آلودگی هوا، تنگی نفس، بیماری‌های قلبی و تنفسی، سرطان ریه و ... به کابوسی تبدیل و به نوعی، به عاملی برای بیماری و مرگ و میر شهروندان تبدیل شده است. هیچ چیز در دنیا مهم‌تر از جان انسان‌ها نیست و هیچ شاخصی را نمی‌توان با آن مقایسه کرد. به اذعان برخی مدیران شهری در روزهای آلوده هوا، یک شیفت کاری به بهشت زهرا افزوده می‌شود.  بر اساس اعلام بانک جهانی، آلودگی هوا پنجمین عامل مرگ و میر در جهان است و سالانه بیش از 7 میلیون نفر در جهان به خاطر آن جان خود را از دست می‌دهند و بیش از 5 تریلیون دلار هزینه برای اقتصاد جهانی بر جا می‌گذارد و این تنها جلوه‌ای از تاثیرات زیانبار و خطرناک آلودگی هوا برای انسان‌هاست که جلوی چشم همه بشریت دارد اتفاق می‌افتد. تاسف‌آور آنکه ما هر سال می‌دانیم در نیمه دوم سال هوا که رو به سردی می‌رود با افزایش آلودگی هوا مواجهیم، داستانی که از  چند دهه پیش تاکنون بویژه در 6 ماه دوم سال جز روزهایی اندک، در حال روایت و تکرار است اما نه مسؤولان تلاشی برای مقابله با آن می‌کنند و نه مردم انتظاری دارند. گویا عادت شده که در نیمه دوم سال از شرایط به تنگ بیاییم و در نیمه اول، این سختی‌ها به فراموشی سپرده می‌شود تا سال بعد! در نتیجه همین امر، آلودگی هوای شهرهای بزرگ ایران و از ‌جمله تهران همچنان گره کوری است که بعد از گذشت چندین دهه گشوده نشده و هر روز که می‌گذرد تنها بر حجم و شدت پیچیدگی‌های آن افزوده می‌شود. به واقع رویای هوای پاک همچنان دست نیافتنی‌ترین رویای ساکنان شهرهای بزرگ کشور و پایتخت‌نشینان است و به رغم اجرای طرح‌های مختلف و متفاوت اما در عمل تفاوت چشمگیری بین شدت آلودگی هوا در سال جاری با سال‌های قبل مشاهده نمی‌شود و به جرأت می‌توان گفت تمام این طرح‌ها ناموفق بوده و مشکل همچنان به قوت خود باقی است و این معضل همچنان سلامت شهروندان را تهدید می‌کند. مشکل بزرگی که به یکی از ابزارهای جدال‌های سیاسی نیز تغییر جایگاه داده است و تو گویی، تبدیل به سلاحی شده است تا با توجه به زد و خوردها و تصادمات سیاسی درون و برون‌حکومتی، با نگاه سرنگونی‌خواهانه‌ اپوزیسیونی از آن استفاده شود، بدون آنکه به واقع نگاهی برای حل ریشه‌ای وجود داشته باشد.  این در حالی است که باید عامل بنیادین مشکل آلودگی هوا را در منطق «سود» جست، منطقی که به حکم ذاتی خود تهدیدی علیه محیط‌زیست است، چرا که انگیزه‌ سود را بر صدر اهداف خود می‌نشاند و تمام مسائل دیگر بر محور این مساله معنا پیدا می‌کند. بینشی که متاسفانه در بخش عمده‌ای از جهان امروز حاکم شده و آثار و پیامدهایی منفی و مخرب را به دنبال آورده است که می‌توان علت تمام آنها را در جدایی نظام سرمایه‌داری از اخلاق دانست. انگیزه‌‌ سود و انباشت سرمایه، انگیزه ضد محیط‌زیست است که آسمان ما را مدفن دود و گازهای سمی حاصله از ماشین‌ها، هواپیماها، کارخانه‌ها، آتش زدن زباله‌ها و انواع سم‌پاشی‌ها قرار داده و با بهره‌برداری بیرحمانه از طبیعت و محیط‌زیست آن را به نابودی می‌کشاند، چرا که نظام سرمایه‌داری به محیط‌زیست صرفاً به دلیل ماهیت ذاتی‌اش به عنوان یک کالا می‌نگرد همانند یک کفش، تلویزیون، موبایل و... . همه چیز کالاست؛ کالایی که باید برای به دست آوردن سود به آن چوب حراج زد و به فکر آینده نبود و دست پنهان بازار خود به خود همه چیز را تنظیم خواهد کرد؛ دستی که در پشت خود به قول «فریدمن» اقتصاددان، مشت محکمی دارد.  در کشور ما نیز با توجه به حجم عظیم خودروهای غیراستاندارد تولیدی کارخانجات داخلی و واردات آن بر مبنای منطق سود و تجمع آنها در تهران و شهرهای بزرگ همراه با انواع سوخت‌های بی‌کیفیت و مضر‌، چندان دور از انتظار نیست که چنین مشکلاتی بروز کند و عملاً موجب تشدید انواع سرطان‌ها و بیماری‌های قلبی و ریوی و افزایش شمار مرگ و میرها در طول سال شود اما مساله‌ای که به نظر می‌رسد مسؤولان را از هرگونه اقدام به رفع این مشکل باز داشته، سیاسی کردن آن است. متاسفانه در کشور ما موضوعات ابتدا با عینک سیاسی دیده می‌شود و اگر مساله سیاسی وجود نداشت، به شکل واقعی به آن موضوع نگاه می‌کنند. برای مثال کمپین اعتراضی مردم به کیفیت پایین خودروها از سوی مسؤولان مربوط کاملا رد شد و اینگونه عنوان کردند که دشمنان نظام و عده‌ای سودجو این کمپین را ایجاد کرده‌اند! در این بین وجود بیش از ۸۰۰ هزار واحد صنعتی مستقر در تهران هم سهم بزرگی در آلودگی این شهر و کلانشهرهای امثال آن دارد. از سوی دیگر نوع سیاست جغرافیایی و صنعتی و توزیع امکانات برآمده از منطق سرمایه‌داری که به توسعه ناموزون جغرافیایی در سطح محلی، منطقه‌ای، ملی و بین‎المللی منجر می‌شود، افزایش تصاعدی جمعیت در جست‌و‌جوی کار و زندگی بهتر را در کلانشهرها در پی ‌دارد. دیگر اینکه سرمایه‌داری، نوع فرهنگ و سبک زندگی هم‌بسته‌ خود را که مبتنی بر مصرف، تمایز و هویت کالایی و نمایشی است ایجاد می‌کند، لذا استفاده بیشتر نابجای شخصی از اتومبیل با سوخت فسیلی، به جای حمل‌ونقل عمومی را باید در این بستر فهم کرد. فرهنگی که نقش مرکزی را در وضعیت نامناسب هوای شهرهای بزرگ ایفا کرده و بدون توجه به عدالت اجتماعی صدمه زدن به محیط‌زیست را با اهدافی نظیر افزایش بهره‌وری توجیه‌پذیر کرده و داشتن و مصرف را به جای هستن و بودن، اصل می‌گیرد. از این رو براحتی می‌توان به ارتباط مستقیم بین حداکثر مسؤولیت واقعی آلودگی هوا و منطق سود سرمایه‌داری که در آن تخریب و خسارت محیط‌زیست جهان بر اساس نظام مبتنی بر کسب سود حداکثر به هر قیمت ادامه دارد پی برد.
البته استفاده بی‌رویه از سوخت‌های فسیلی نظیر زغال‌سنگ و نفت که انواع و اقسام مواد سمی را نه فقط از مجرای دودکش کارخانه‌جات بلکه در اشکال متنوع‌تر و بسیار خطرناک‌تر علیه جامعه انسانی و محیط‌زیست در هوا منتشر می‌کند و باعث افزایش گاز کربنیک در جو زمین می‌شود تنها یک نمونه از برخورداری جهان سرمایه‌داری را به این امر بیان می‌کند و می‌توان ده‌ها نمونه دیگر را هم بیان کرد، مثلا می‌توان به تخلیه ضایعات شیمیایی در آب دریاها اشاره کرد؛ به گزارش سازمان ملل سالانه 338میلیون تن ضایعات شیمیایی در محیط‌زیست تخلیه می‌شود که 275 میلیون تن آن متعلق به آمریکاست. امری که با وضوح تمام بر نقش بزرگ امپریالیسم در آلوده‌سازی محیط‌زیست تاکید می‌کند، هرچند رسانه‌های حکومتی در کشورهای سرمایه‌داری، برای پنهان کردن نقش خود در تخریب منابع زمینی و محیط‌زیست، همواره در تلاشند حقایق را وارونه جلوه دهند و با مقصر جلوه دادن افراد جامعه و بزرگنمایی در نشان دادن بی‌مسؤولیتی آنان نسبت به محیط‌زیست، قصد فریب اذهان عمومی و به انحراف کشاندن اعتراضات مستقل مدافعان محیط‌زیست را دارند، در حالی که سیاست‌های دولت‌های سرمایه‌داری به عنوان کارگزاران و شریک جرم برای پیشبرد آمال کارتل‌ها و تراست‌های بین‌المللی برای بهره‌برداری بی‌رویه از جنگل‌ها، معادن، منابع آب و سوخت‌های فسیلی بر کسی پوشیده نیست.
در سرمایه‌داری متأخر که سود را به منزله خدای اعظم، فراتر از هر چیزی می‌بیند- خدایی که همه چیز باید در مقابل آن به سجده درآید- سلامتی، آموزش و بهداشت و حتی عمومی‌ترین و طبیعی‌ترین پدیده‌های طبیعت نظیر  خاک و آب و هوای پاک با تبلیغ فرهنگ مصرفی و افزایش تولید بی‌رویه برای کسب سود، وضع سابق خود را از دست داده و تبدیل به کالا می‌شود. دور نیست زمانی که سرمایه‌داری و نخبگان تراز اولش که تخصص‌شان شناسایی بحران و ماهی گرفتن از آب‌های گل‌آلود است، با خلق بازار جدید راه‌حل‌شان برای این مشکل، تولید و فروش کپسول‌های اکسیژن باشد؛ پرسود، مطمئن و البته مدرن! تا انسان‌ها به خاطر سیاست‌های انسان‌براندازانه نظام سرمایه‌داری مادی‌اندیش مجبور شوند در خیابان‌ها با ماسک حرکت کرده و در آینده با خود کپسول‌های اکسیژن حمل کنند. در نتیجه نظام سرمایه‌داری کاری را که بعد از خصوصی‌سازی با آب آشامیدنی مردم در جهان کرد با استفاده از حق خصوصی کردن هوا با هوای مفت و مجانی می‌کند. بر این اساس مثلا می‌توانید 2 دقیقه اکسیژن برای تنفس را به قیمت 5 هزار تومان از داروخانه‌ خریداری کنید. کپسول‌هایی با مهر تایید استاندارد که در عمل به این معناست که هوا نیز به صورت کالا در می‌آید و فروشی می‌شود و دیگر نمی‌شود هوای مفت و مجانی تنفس کرد. این در حالی است که ذات سیستم سرمایه‌داری و تولید خصوصی که مشخصه بارز آن تولید کالا در درجه اول برای کسب سود اقتصادی است و نه لزوماً رفع نیازهای انسان‌ها، مصرف‌گرایی است، چنانکه‌ اگر شما تمام کالاهای مورد نیاز خود را خریداری کنید و حتی کالاهایی که نیاز چندانی به آنها ندارید نیز تهیه کنید، آنگاه نظام سرمایه‌داری با انواع تبلیغات و ترفندها  شما را به هوس می‌اندازد که کالاهایی را که اصلاً به آنها نیاز ندارید و حتی آنها را نمی‌خواهید، خریداری کنید. مثلا این روزها، توستری به فروش می‌رسد که با اتصال به دوربین دیجیتال، تصویر چهره شما را روی نان توستی که می‌خواهید برای صبحانه بخورید، ترسیم می‌کند و این کار را با سوزاندن بخش‌هایی از نان تست انجام می‌دهد. در هر صورت، شما هیچ نیازی ندارید که تصویر چهره‌تان را روی نانی حک کنید که قرار است تا چند ثانیه دیگر، آن را میل کنید.  محصولات مشابهی در بازار‌های نظام سرمایه‌داری- که از قضا سهم قابل توجهی هم در آلودگی و تخریب محیط‌زیست دارند- عرضه می‌شود که هیچ نیازی از انسان را برآورده نمی‌کند اما با تبلیغات و ایجاد احساس نیاز کاذب، بسیاری از مردم مجاب می‌شوند آن محصولات را تهیه کنند.
اما واقعیت آن است که مشکلات محیط‌زیست و آلودگی هوا را نمی‌توان با تعطیلی مدارس و طرح زوج و فرد و بدون تغییر اساسی در نگرش ما نسبت به جهان پیرامون‌مان و جایگزین کردن واژه انسان اقتصادی با انسان طرفدار محیط‌زیست، با راه‌حل‌های بازار‌محور که محیط‌زیست و منابع طبیعی را به عنوان کالا در نظر می‌گیرند حل کرد. اگر نظام لیبرال- سرمایه‌داری، از سودجویی‌ها و افزون‌خواهی‌هایش دست بردارد و سلطه خویش را بر فرهنگ‌ها، ملت‌ها، آداب و رسوم‌، هنرها و حتی علم و اندیشه‌ها نیز بردارد و انسانیت را به خودش و فطرتش واگذارد، انسان راه زندگی خویش را می‌یابد و از این‌همه مصرف و اسراف که علت آلودگی و تمام شدن منابع است، دوری می‌گزیند و راه میانه‌روی و اندازه‌داری و بسندگی را در پیش می‌گیرد؛ لیکن زیست اشرافی و سرمایه‌داری و تبلیغ این نوع زندگی که باعث رونق مصرف و بازار کالاهای صنعتی است، مانع حرکت فطری و زندگی طبیعی انسان‌ها می‌شود‌. البته نمی‌توان با استناد به رهایی قطعی محیط‌زیست از آسیب‌های نظام سرمایه‌داری یا کیفیت جهانی حفاظت پاره‌ای پدیده‌ها نظیر آب و هوا از مبارزه مشخص در هر کشور معین چشم‌پوشی کرد. در کشور ما نیز باید برای حفظ محیط‌زیست، پاکیزگی و ایجاد فرهنگ زیست‌محیطی به یک کار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دست زده شد تا اهمیت آن برای همه مردم روشن و جزو مطالبات آنها شود.  در هر حال امروز اغلب مسائل و مشکلات و تنگناهای زیست‌محیطی دیگر به عنوان یک موضوع محلی و حتی ملی به شمار نمی‌آید و با توجه به وابستگی متقابل و غیرقابل تفکیک محیط‌زیست با مباحث کلان انسانی از جمله اقتصاد، فرهنگ و سیاست بویژه نوع خاص آن یعنی ژئوپلیتیک، اخلاق، فلسفه و عرفان و بسیاری دیگر از جنبه‌های مادی و معنوی حیات انسان‌ها، در واقع هر مشکل زیست‌محیطی در هر اندازه و حتی محدود در داخل مرزهای قراردادی یک کشور مشکلی برای کل جهان و نوع بشر به شمار می‌آید. از این رو باید توجه داشت که حفظ محیط‌زیست فرامرزی است و در دولت واحد جهانی که به دنبال سود حداکثری نیست، مقدور است. تنها دولتی می‌تواند محیط‌زیست را حفظ کند که سلامتی انسان برایش در مرکز توجه باشد و نه کسب سود حداکثر، تنها دولتی می‌تواند محیط‌زیست را حفظ کند که قانون اساسی تولیدش رفع نیاز‌های مادی و معنوی انسان‌ها باشد و انسان را در مرکز توجه خود قرار دهد نه اینکه قانون اساسی‌اش را کسب سود حداکثری بداند و اقتصادش را چنین لکوموتیوی به حرکت درآورد. از کشتارگاه‌های هیتلر تا بمب‌های شیمیایی در جریان جنگ ایران و عراق و از مرگ سالانه میلیون‌ها انسان تنها در کشورهای تحت سلطه به دلیل بیماری‌های عفونی ناشی از آلودگی محیط‌زیست تا مرگ بیش از 5 میلیون کودک در کشورهای در حال رشد به دلیل نبود واکسن و بهداشت لازم و سوءتغذیه و موارد مشابه اینچنینی در همه‌جا چهره‌ واقعی سرمایه‌داری را می‌توان دید که ارزشی برای جان انسان‌ها قائل نیست تا دل‌مشغول حفظ محیط‌زیست باشد.
از این رو، برای مقابله با بحران محیط‌زیست زمین به اخلاقیات، سیاست و اقتصادی جدید نیاز است. مردم نباید این کار را صرفاً به عده‌ای معدود از متفکران مستقل، که نواقص اصلی و ایرادهای بزرگ نظام سرمایه‌داری را دریافته‌اند واگذار کنند، بلکه مقابله با بحران‌های زیست‌محیطی و نظام لجام‌گسیخته سرمایه‌داری باید به «پروژه مرکزی بشریت» تبدیل شود. حفاظت از سیاره زمین با وضعیت موجود امکان تحقق ندارد؛ ما باید در روش استفاده از منابع و امکانات طبیعت، انقلابی را به وجود بیاوریم. چون اگر کشورهای در حال توسعه از سبک تولید و مصرف نظام سرمایه‌داری پیروی کنند بدون تردید جهان محکوم به فنا خواهد بود. چنانکه گردونه ویرانگر «رشد مصرف و رشد تولید» بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی، انسانیت کنونی را به مغاک تیره بختی افکنده و کره زمین را به محیطی آلوده و بیمارگونه تبدیل کرده و این خسارات و خرابی‌ها همچون باری بر دوش جامعه و جهان افتاده است.
آری! در دنیای سرمایه‌‌داری که به تخریب محیط‌زیست کره زمین کمر بسته است، همه چیز حکم کالا را دارد حتی محیط‌زیست، از این رو نجات کره زمین از دست آلودگی‌ها، آسیب‌های خودساخته آزمندان و ناآگاهان به نابودی کل نظام انگلی سرمایه‌دار گره خورده، چرا که مسبب اصلی هرگونه  آلودگی و تخریب محیط‌زیست آزمندی سرمایه‌داری زالوصفت است تا با جایگزین کردن سامانه‌ای انسانی‌تر به جای سامانه کنونی (نظام سرمایه‌داری) معیوب، نیاز‌های اساسی انسانی همچون هوای تمیز، آب پاکیزه، غذای سالم، بهداشت مناسب، حمل‌ونقل عمومی، مراقبت درمانی همگانی، توسعه اجتماعات محلی و رفاه همگانی را برای همه جهانیان برآورده کند که برآوردن هرکدام ‌از این موارد نیازمند داشتن رابطه‌ای ماندگار با طبیعت مادر که محصول تحول میلیاردها سال است و آگاهی از چگونگی استفاده  از «سرمایه طبیعی» کره زمین یعنی هوا، رودخانه‌ها، اقیانوس‌ها، کوه‌ها، بیابان‌ها، خاک، جنگل‌ها و همچنین تنوع گیاهی و جانوری است.
در پایان باید به راه‌های برون‌رفت از بحران آلودگی هوا فکر کرد. باید مشخص کرد با چه بحرانی روبه‌رو هستیم و چه نتایج منفی‌ای در پی دارد تا ضمن تحلیل ریشه‌های بحران، از آدرس‌های غلطی که داده می‌شود دوری گزیده و ضمن آسیب‌شناسی دقیق، عوامل اصلی به وجودآورنده بحران شناسایی شوند و در گام آخر با بیان مطالبات، بدیل‌های وضعیت بحرانی موجود بیان شود. در نتیجه حل بحران آلودگی هوا نیز همانند اکثر بحران‌های کشور نیازمند ایجاد یک سیستم نظارتی دموکراتیک، مردمی و شفاف در سطح کلان برای جلوگیری از هدررفت منابع اقتصادی، انسانی و زیست‌محیطی و مقابله با رانت‌ها و امتیازاتی است که به اقشار و طبقات خاص داده می‌شود. راهکارهایی مانند گسترش و بهبود کمی و کیفی حمل‌ونقل عمومی، کنترل تولید، توزیع و کیفیت خودرو و بنزین، توزیع عادلانه امکانات در مناطق مختلف کشور، کاهش جمعیت و تمرکززدایی از پایتخت و شهرهای کلان و راهکارهای شهری و کلان دیگر فقط در گرو بهره‌مندی از این سیستم است. طبیعی است مادامی که منطق مادی‌اندیشانه اقتصاد سرمایه‌داری در یک ساختار رانتی بر منافع جمعی و عمومی مردم ارجحیت دارد، هر بحران اجتماعی به مثابه یک فرصت سودآور برای لایه‌های ذی‌نفع و ذی‌نفوذ جامعه تلقی خواهد شد، چرا که تنها مساله مهم برای آن رسیدن به ثروت است و راه رسیدن به ثروت، اصلا مهم نیست!
*کارشناس ارشد جامعه‌شناسی
 


Page Generated in 0/0068 sec