printlogo


کد خبر: 183722تاریخ: 1396/8/8 00:00
نمود و نماد «قیصرالشعرا»

رضا شیبانی: دکتر قیصر امین‌پور‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 2 وجه دارد؛ یکی شخص قیصر امین‌پور با اسم و رسم شاعری‌اش‌؛ مانند صدها شاعر دیگر که در پست و بلند ادبیات سروده‌‌اند و از خود چیزی به یادگار گذاشته‌اند؛ چه خوب و محکم و قابل تامل و چه سست و کم‌ارزش.
دیگری که مهم‌‌‌‌‌‌تر از جنبه شخصی قیصر امین‌پور است و صدالبته حسن و ارزشی است افزوده بر وجه فردی‌‌‌‌اش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، وجه نمادین قیصر برای شعر انقلاب اسلامی است.
در واقع قیصر به تنهایی و در بوته نقد ادبی و فارغ از وجه اعتقادی خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، شاعری است درخور تامل و چهره‌ای است قابل اعتنا برای ادبیات پارسی.
جنبه عمومی شعر قیصر اما‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بسیار فراتر از این می‌رود و از او چهره‌ای تاریخ‌ساز و سبک‌پرور می‌سازد. در جنبه عمومی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بسیاری و از جمله قرائت رسمی ادبیات انقلاب سعی دارند قیصر را در قامت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پدر شعر نوین انقلاب تثبیت کنند که صد البته در این امر سنگین، نسبتا موفق بوده‌اند؛ حداقل در نماد‌‌سازی از قیصر.
البته عنوان پدر شعر نوین انقلاب شاید کمی محل نزاع باشد. اولا خواهند گفت: پیش از قیصر شاعران بسیار بزرگی برای انقلاب شعر گفته‌‌اند که از منظر نقد ادبی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، شعر قیصر به پای آنان نخواهد رسید. بزرگانی چون «شهریار» و در رتبه‌‌های نزدیک‌تر به قیصر شاعری چون «اوستا». البته می‌توان چنین پاسخ داد: «قیصر به نسل انقلاب تعلق دارد و برای نسل‌‌های بعدی انقلاب قابل لمس‌‌‌‌‌‌تر است».
ثانیا خواهند گفت: مگر شعر انقلاب فقط شعری است که تریبون‌‌های رسمی آن را تایید و تکثیر می‌کند؟ چه بسا شاعران زاویه‌داری نیز هستند که اشعاری به لحاظ ادبی قابل تامل دارند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و قیصر صرفا شاعر قرائت غالب از انقلاب است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
پاسخ به این اشکال‌‌‌‌‌‌‌‌‌، موضوع سخن امروز نگارنده است. به گمانم قیصر اگرچه شاعر قرائت غالب از انقلاب بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، اما این منافات ندارد با آنکه او را شاعر همه مردم بدانیم. اکسیر و حقانیتی در اندیشه‌‌های قیصر وجود داشت که او را بر قله‌ای قرار می‌داد که مخالف و موافق را به خود جلب می‌کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. این اکسیر همانا خود «شعر» است.
آنچه قیصر می‌سرود‌‌‌‌‌‌‌‌‌، شعر ناب بود. از این رو است که پروپاگاندای ادبیات روشنفکری که با برچسب شعار، ۴۰ سال است مشغول لجن‌مال کردن شعر انقلاب است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، در برابر قیصر کاری از پیش نبرد.
ما می‌توانیم حتی از حقانیت انقلاب اسلامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، در مناظرات ادبی چشم‌پوشی کنیم و درباره قیصر از منظری صرفا روشنفکری سخن بگوییم که باز چیزی از قیصر کم نخواهد شد. مگر تاریخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌، چیزی از ارزش چهره‌‌های ادبیات و فرهنگ و هنر شوروی خواهد کاست؟
جای دوری نرویم. ده‌ها شاعر در تاریخ ادبیات ما، مدح حکام جور را کرده‌‌اند، چیزی که مورد اعتراض اندیشه انقلاب اسلامی است. اما همین جریان روشنفکری در نقد آنان ژست هنر برای هنر می‌گیرد اما به شعر انقلاب که می‌رسد عاجز از چنین سهله و سمحه‌ای است.
من هنوز به یاد می‌آورم تلاش اسفناک «محمدعلی سپانلو» را برای تخفیف ‌شأن قیصر؛ تلاشی که سرانجامی جز شرمندگی برای او نداشت.
درست که قیصر از صدها تریبون حکومتی ترویج شد و درست که پشتوانه‌ای به نام حکومت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، برایش روزی در تقویم اختصاص داد و تندیس او را در مراکز پرجمعیت قرار داد؛ اما بی‌انصافی است که قیصر شدن قیصر را به این مسائل ربط دهیم.
در واقع هیچ شاعری با مجسمه و سنگ قبر و روز تقویم، شاعر نمی‌شود. تمام این مسائل احترامی است که جامعه به مقام شاعر می‌نهد. مقامی باید وجود داشته باشد که مجسمه، اسباب تمسخر نشود. بی‌شبهه این مقام درباره قیصر وجود داشت. چه جمله‌ای در وصف قیصر بهتر از این جملات استاد بی‌بدیل ادبیات‌‌‌‌‌‌‌‌‌، جناب «شفیعی‌کدکنی»؛ مرتضی کاخی می‌گوید شفیعی به قیصر گفته بود: «تو به شعر دست یافته‌ای؛ همین جا بمان و تکان نخور». کیست که نداند دست یافتن به شعر از دیدگاه شفیعی‌کدکنی کم رتبتی نیست. شفیعی به صراحت، بسیار کسانی را که در شعر امروز نامی پرطمطراق دارند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، شاعر و سروده‌های‌شان را شعر نمی‌داند. اجازه بدهید نامی از آنان نبرم، اما تصریح کنم تیغ برنده شفیعی در نقد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، به بسیاری از گردن‌کلفت‌‌های تاریخ ادبیات رحم نمی‌کند‌‌‌‌‌‌‌‌‌، چه برسد به اینکه بخواهد درباره شاعری جوان به نام قیصر امین‌پور که دانشجوی او بود و با او سرگرم پایان‌نامه‌نویسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، سخنی به سهو گفته باشد.


Page Generated in 0/0077 sec