محمد رضا رضایی: به یکی از کافی شاپ های سطح شهر رفتیم تا نظر روشنفکران جامعه را در مورد حمله های اخیر به 2 روحانی بیگناه، جویا شویم.
یک بانوی سیگار به دست گریان[درحالی که آب بینیاش را نگه داشته است]: ببخشید که حالم خوب نیست. طفلی آناستازیا... گربه ملوسی بود. با شاسی بلند دندهعقب رفتم روش، کتلت شد... نه اینکه عمدی باشهها! اتفاقاً من بشدت با خشونت مخالفم. توی جامعه هر کسی باید آزاد باشه هر عقیدهای داشته باشه. همون دیشب داشتم کمپین free_chaghoo_kesh# میذاشتم که طفلی آناستازیا رو... اگه دادگاه این دو نفر رو تبرئه نکنه، رژیم با موجی از هشتگ ها رو به رو خواهد شد[محکم فین میکند].
یک جوان با موی دماسبی بلند و سیگار نازک: وقتی حکومت، مدام آمریکای بی دفاع رو تهدید به جنگ میکنه یا علیه سفیران صلح داعش! خشانت میورزه، خب تخم خشونت رو در جامعه میپراکنه و جوون بیگناه میفته به چاقوکشی و... به نظر من اون چاقوکشای بیگناه، قربانی رژیم خشن ایران شدن. فری چاقوکش!
یک پیرمرد با سبیل همایونی: اعلیحضرت رضاشاه[میخواهد بلند شود، نمیتواند] ارادت خاصی به روحانیت داشتن. برای حفظ امنیت روحانیون، قانون گذاشتن که هیچ آخوندی حق پوشیدن لباس روحانیت رو نداره تا چاقوکش نشناسه بزنه... ولی متاسفانه قدر ندونستیم... زردی سبیلهای من از سرخی تریاک غمت را چه کنم؟!