محمود نادری: خرداد سال 1393 گروه تروریستی داعش از مرزهای سوریه به عراق حمله و موصل، مرکز استان نینوا را اشغال کرد. دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان ایران با انتشار بیانیهای بدون اشاره به هجوم داعش به استانهای عراق فقط اظهار امیدواری کرد «با تدبیر حکومت اقلیم دامنه این شرایط دشوار به اقلیم کردستان سرایت نکند.» مدت کوتاهی بعد داعش رو به سوی بغداد آورد ولی با مقاومتی که صورت گرفت، ناگزیر به عقبنشینی شد و سپس بخشهایی از مناطق کردنشین زومار و سنجار را به تصرف درآورد. در فاصله بین حمله داعش به موصل و اقلیم کردستان، مسعود بارزانی، رئیس اقلیم، «پیامی برای واشنگتن فرستاد، مبنی بر اینکه کردها دیگر از لحاظ سیاسی و ملی تعهدی نسبت به قانون اساسی سال 2008 عراق نخواهند داشت». اظهارات و رفتار مسعود بارزانی و اعلامیه دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان ایران، درستی سخنان نوری مالکی، نخستوزیر پیشین عراق را تایید میکند. او در مصاحبه با العالم گفته بود: «سقوط موصل توطئهای بود که یکی از جنبههای آن، برگزاری تحصن در موصل و انبار بود. این توطئه توسط بعثیها و نقشبندیه و افراد موسوم به انقلابیون عشایر و شورای نظامی طراحی شده بود و داعش همدست آنها در این توطئه بود. همه آنها در ترکیه گرد هم آمده بودند و یک اتاق عملیاتی نیز در اربیل داشتند و من هنگامی که گفتم چنین افرادی اتاق عملیاتی در اربیل تشکیل دادهاند، رئیس منطقه کردستان عراق گفت این افراد ستمدیده هستند و وی به آنها پناه داده است، در حالی که چنین افرادی در اربیل جمع میشدند و توطئه میچیدند... توطئه سقوط موصل به این نحو بود که به نیروهای کرد، لشکرها و پلیس دستور داده شد عقبنشینی کنند و متن این دستور هماکنون موجود است و کردها نیز عقبنشینی کردند و اصلاً نجنگیدند، زیرا میگفتند داعش برای جنگیدن با مالکی آمده است نه جنگیدن با کردها».
مالکی افزود: «مسعود بارزانی گفته است من را از احتمال حمله داعش به موصل مطلع کرده بود ولی گفته بارزانی سرپوش گذاشتن روی دستور عقبنشینی از موصل و نجنگیدن با داعش و توجیه عقبنشینی و خیانت فرماندهان کرد است، زیرا بارزانی هیچگاه با من تماس نگرفت، چون من هیچ ارتباط و تماسی با وی ندارم و روابط ما با همدیگر قطع است و من هنگامی که ادعای تماس بارزانی با خودم را رد کردم، بارزانی گفت با سفیر آمریکا و سیدعمار حکیم تماس گرفته است و مساله این است که نه سفیر آمریکا و نه سیدعمار حکیم با من تماس نگرفتند».
مالکی ادامه داد: «من از مسعود بارزانی خواستم نیروهایش را به نیروهای ارتش عراق برای حمله به داعش ملحق کند و از معاون وزیر کشور خواستم با وزیر امور پیشمرگها تماس بگیرد و وزیر گفت باید موافقت بارزانی را کسب کند و الان شب است و فردا صبح جواب میدهد ولی صبح گفت نمیتواند نیروهایش را به ارتش ملحق کند، زیرا منطقه کردستان مشکلاتی با دولت مرکزی دارد که باید حل شود، لذا بارزانی هیچ خبری به من [مالکی] درباره احتمال حمله داعش به موصل نداد و حاضر به همکاری با ارتش نیز نشد. ما از بارزانی خواستیم با ما همکاری کند ولی مخالفت کرد». نزدیک به 3 ماه پس از حمله داعش به مناطق کردنشین، «پارلمان اقلیم کردستان روز چهارشنبه 30 مهرماه، پیشنهاد مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان مبنی بر اعزام نیرو برای تقویت مدافعان کوبانی در نبرد با گروه داعش را تصویب کرد. این تصمیم مهم پس از آن گرفته شد که دولت ترکیه با اعزام نیروهای اقلیم کردستان از خاک خود به سوی کوبانی موافقت کرد» و حزب دموکرات نیز در نهمین پلنوم خود از این همکاری ترکیه قدردانی کرد.
دقیقاً یک سال پس از موافقت دولت ترکیه با عبور افراد نظامی اقلیم کردستان به سوریه جهت مبارزه با داعش در کوبانی، روسیه فاش کرد «دولت ترکیه در خرید نفت از داعش و قاچاق آن به اسرائیل همکاری گستردهای با آن گروه تروریستی دارد». دیوید کوهن، معاون وزیر خزانهداری آمریکا در امور اطلاعات مالی و مبارزه با تروریسم هم در سخنرانی خود در مؤسسه کارنگی پای حکومت اقلیم را به این ماجرا کشاند و گفت: «دلالانی از اقلیم کردستان و ترکیه از داعش نفت میخرند». جان کری، وزیر وقت خارجه آمریکا نیز اذعان کرد: «داعش از طریق برخی کشورهای همسایه مانند ترکیه نفت میفروشد».
نفتهای خریداری شده از مرزهای عراق و کردستان عراق به کشورهای اروپایی انتقال داده میشد. اصولاً دولت اقلیم، پیوند عمیقی با دولت ترکیه داشت. دولت اقلیم، نفت عراق را برخلاف نظر دولت آن کشور به یک کمپانی ترک به نام «جنل انرژی» میفروخت. اینک متحدان داعش آشکار میشدند.
چند ماه پس از پیشروی داعش در شمال عراق، «مصطفی هجری» دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران سخن از استقلال کردستان عراق به میان آورد و در مصاحبه با ارگان «پارت دموکرات کردستان» گفت:
«... من بر این باورم که در وضعیت کنونی در عمل میتوانیم بگوییم حکومتی به معنای واقعی آن در عراق وجود ندارد و انتظار نمیرود که به این زودی عراق روی آرامش و ثبات به خود ببیند، ملت کرد نیز بر تمام سرزمین خویش تسلط دارد و از نفت فراوانی نیز برخوردار است که این خود از لحاظ مالی و سیاسی فاکتور مهمی برای تأسیس کشوری مستقل است...».
مصطفی هجری درباره اعلام استقلال کردستان عراق میگفت: «اولاً همه سازمانهای سیاسی کرد باید عزم خود را برای این استقلال جزم کنند. ثانیاً مردم آمادگی تحمل سختیها را داشته باشند. و ثالثاً دولتی مانند ترکیه آن را بلافاصله به رسمیت بشناسد و راه برای به رسمیت شناختن دیگر کشورها هموار شود». مصطفی هجری وعده میداد برای استقلال کردستان عراق هرچه از دستش برآید دریغ نخواهد کرد. او فروش نفت کرکوک که «بیانگر چشمانداز استقلال اقتصادی این بخش از کردستان» بود و دایر شدن کنسولگری کشورهای غربی در اقلیم و دیدار رئیس دولت اقلیم با مقامات آن کشورها را طلیعه استقلال اقلیم کردستان میدانست اما او میدانست که تعبیری برای این خواب آشفته نیست. مصطفی هجری اولین شرط اعلام استقلال کردستان عراق را هماهنگی تمام احزاب سیاسی کردستان میدانست اما او همچنان میدانست میان اتحادیه میهنی و پارت دموکرات در رابطه با استقلال کردستان اختلافنظر وجود دارد. گذشته از آن، وی از عمق اختلافات میان سازمانهای سیاسی کرد که کنگره ملی را به تعطیلی کشانده بود اطلاع داشت و آن را ناشی از «روحیه خودبزرگبینی و سلطهطلبی در میان نیروها و جریانات کردی» میدانست. با اختلافات و روحیه خودبزرگبینی و سلطهطلبی سازمانهای سیاسی کرد، اولین شرط مصطفی هجری عملاً محقق نمیشد و اعلام استقلال اقلیم خودبهخود ممتنع بود. مصطفی هجری برای متقاعد کردن کشورهای غربی، ترکیه و حتی بارزانی به ضرورت استقلال کردستان از عراق، آن را به سود اسرائیل دانست و گفت: «دولت کردی مستقل در کردستان عراق، دولتی دموکراتیک خواهد بود و به پیشبرد فرآیند دموکراتیک در خاورمیانه که به سود اسرائیل نیز هست، کمک خواهد کرد».
تأسیس دولت مستقل کرد «که به سود اسرائیل نیز هست» زمانی بیشتر معنا مییابد که بدانیم بیش از 75 درصد نفت اسرائیل از اقلیم کردستان تأمین میشود. بنا به نوشته روزنامه اقتصادی فایننشال تایمز انگلیس، رژیم اسرائیل «در فاصله اول مه تا 11 آگوست [2015] نزدیک به 19 میلیون بشکه نفت از کردها خریداری کرده است». خالد عزیزی، دبیرکل «حزب دموکرات کردستان» نیز اظهار داشت: «کشورهای همجوار باید به استقلال کردستان به عنوان یک فرصت بنگرند، نه به عنوان یک تهدید».
پیش از مصطفی هجری افراد دیگری بودهاند که جدایی کردستان عراق از پیکره آن کشور را به نفع اسرائیل دانسته یا حتی از آن به عنوان ظهور اسرائیل دوم یاد کردهاند. در سالهای دهه 1340 و در روزهایی که جنگ بین بارزانیها و دولت عراق متوقف شده بود و سخن از مصالحه بود، «احمد توفیق» از رهبران کرد ایرانی به همراه «امیرقاضی»، «عبدالله معینی» و «سیدحسن عموزاده» به بغداد سفر کرد. احمد توفیق برای جلب حمایت دولت مصر به سفارت آن کشور در بغداد رفت. وی خود را به سفیر آن کشور «رهبر حزب دموکرات کردستان ایران» معرفی کرد. سفیر مصر با دقت به سخنان توفیق گوش داد و او را به ارائه هرگونه کمکی دلگرم کرد اما هنگامی که توفیق اظهار کرد مشاور ملامصطفی بارزانی هم است، سفیر مصر برآشفت و گفت: «شما از یک طرف خود را رهبر حزب دموکرات کردستان ایران و از طرف دیگر مشاور ملامصطفی معرفی میکنید، همان ملامصطفی که میخواهد امت عربی را تجزیه کرده و در قلب عراق، اسرائیل دوم به وجود آورد؟» با اقدام سفیر مصر، احمد توفیق بازداشت شد و 15 روز در زندان به سر برد. در این زمان «عبدالسلام عارف» که یکی از هواداران سرسخت «جمال عبدالناصر» رئیسجمهور وقت مصر بهشمار میرفت در عراق در مسند قدرت بود، بنابراین سفیر مصر در عراق دارای چنان نفوذی بود که بتواند موجبات بازداشت احمد توفیق را فراهم کند.... در حقیقت موج تجزیهطلبی در منطقه کردستان عراق، پدیدهای است که بعضی احزاب کردی در شمال عراق گامهای ناموفقی را در سایه حملات داعش برای جامه عمل پوشاندن به آن برداشتهاند.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
انگلیس، محرک تجزیهطلبی
روز 13 مهر 1300 روزنامه «ستاره ایران» نوشت: «گزارشها حاکی از آن است که سرگرد نوئیل انگلیسی با پرواز بر فراز کردستان، اوراقی را در میان مردم این منطقه پخش کرده است که نوشتههای آن، این مردم را به شورش علیه دولت مرکزی تشویق کرده و ایشان را به جدایی از ایران و تشکیل دولت کردستان مستقل تحریک میکند. آنها (انگلیسیها) با حمایت از سردار رشید در کردستان و امیراعظم کلهر، ایشان را به ایجاد آشوب و اختلال تشویق میکنند».
این نکته از آنجا اهمیت ویژهای مییابد که بدانیم پیش از آن «سروان نوئیل موظف بود با رؤسای قبایل در جنوب ایران ملاقات کرده و آنها را به شورش تشویق کند.» بنابراین نمیتوان از نقش دولتهای بزرگ بویژه در دورهای انگلستان و سپس شوروی در رونق بخشیدن به ناسیونالیسم کرد چشم پوشید. هر دوی آن کشورها ناسیونالیسم را دستمایهای کردند برای اعمال سیاستهای خود. هنگامی که ارگانهای امنیتی شوروی طرحهایی برای عملیات جداییطلبانه کردستان تهیه کرده بودند، «آندره اسمیرنوف» سفیر اتحاد جماهیر شوروی، با آن مخالفت کرد و معتقد بود: «در ایران مساله جداییخواهی کردها پیوسته بازیچه سیاستهای کشورهای خارجی بوده است. ما باید از ورود به این بازی بپرهیزیم. این بدان معنا نیست که از کردها قطع علاقه کنیم و از آنها در پیشبرد منافع خودمان استفاده نکنیم».
ناسیونالیسم کرد را باید محصول دورانی خاص از تاریخ دانست. دورانی که پرچم ناسیونالیسم در تمام دنیا در اهتزاز بود. ناسیونالیسم در اصل یک آرمان اروپایی است که در قرون نوزدهم و بیستم به طور گستردهای به سایر نقاط انتشار پیدا کرد. افکار ناسیونالیستی در نیمه دوم قرن نوزدهم به دلایلی از جمله افتتاح مدارس جدید و آموزههای این مدارس، اختراع صنعت چاپ که موجب سرعت در انتقال افکار شد و فروپاشی امپراتوری عثمانی به خاورمیانه راه یافت. به گفته احمد کسروی «یکی از تخمهای آشوب و زیانکاری که اروپاییان در شرق افشاندهاند این آرزوی جداسری است. کارکنان آنان سالها گردیده و به میان کردان و ارمنیان و ترکمانان و آسوریان و بختیاریان و دیگران رفته و این تخم را در دل آنان کاشتهاند».