سیفالله نجاریان: قالب نیمایی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کمکم از صحنه طبعآزمایی شاعران رخت بربست و اقبال عمومی به قالبهای کهن، از جمله غزل، بیشتر شد اما چهرههایی بودند که در این عرصه ورود کردند و به تعبیری دست به احیای این قالب زدند. دکتر «قیصر امینپور» اصلیترین فردی است که حق بزرگی بر گردن شعر نیمایی پس از انقلاب دارد. مؤسسه شهرستان ادب سال جاری با انتشار مجموعه شعری در قالب نیمایی سروده سیدمهدی موسوی در واقع فضایی را پیش روی مخاطبان خود گشود تا بدانند شعر نیمایی چه ظرفیتهایی دارد و چه میزان از ظرفیتها کشف نشده و دستنخورده باقی مانده است.
مجموعه شعر «سفرنامه با صاد» سروده سیدمهدی موسوی که در واقع سفرنامهای منظوم از پیادهروی اربعین است، خواننده را در تجربیاتی شریک میکند که شاید توفیق کسب آن را نداشته و از این رو این مجموعه شعر را باید یک تجربه ناب دانست که شاعرش آن را با خوانندگان شعر امروز در میان گذاشته است.
موسوی در این مجموعه شعر سعی کرده اشعارش فرزند زمان خویش باشد و به قول فروغ که «شعر امروز، فرزند زمان خویش است»، «سفرنامه با صاد» هم فرزند زمانه خودش است و مخاطب امروزی را به قلب حماسه بزرگ اربعین میبرد. شاعر با اشعار این کتاب تمام باورها و پیشزمینههای ذهنی خواننده را جابهجا کرده و پنجرهای تازه به روی مخاطب گشوده و او را به جهانی تازه در فضای شعر آیینی راه داده است. شعر آیینی با قالبهای سنتی در میان مخاطبان این شاخه از شعر پارسی شناخته میشود ولی در این مجموعه شاهد هستیم موسوی جا پای شاعران نوپرداز گذاشته و با استفاده از قالب نیمایی پیشنهاد تازهای به خوانندگان شعر امروز داده است.
از آنجا که شعر نیمایی از جمله مهجورترین جریانهای شعری در سالهای پس از انقلاب اسلامی بوده و همانطور که در ابتدا به آن اشاره شد شاعر بزرگی چون مرحوم قیصر امینپور یکی از احیاکنندگان آن است اما در این کتاب شاهدیم که موسوی بخوبی با استفاده از ظرفیتهای موجود در قالب نیمایی برای بیان حرفهای خود سود برده و خواننده را با تصویری کامل از مسیر پیادهروی اربعین روبهرو میکند و خود از این تصاویر با عنوان «درنگهای شاعرانه» یاد میکند. مهمترین ویژگی این اشعار، روایی بودن آن است، زیرا اشعار به هم پیوسته بوده و با وجود اینکه هرکدام به صورت مستقل دارای معنا هستند، در یک کل بههمپیوسته نیز معنای مستقلی میدهند:
«بهتر است در ازای هر قدم
کشف شاعرانهای
نذر کفشداری حرم کنم
سینهسرخها یکییکی
لانه میکنند
در میان کفشها و من
این درنگهای شاعرانه را مرور میکنم»
موسوی در اشعار این مجموعه در مواجهه با صحنههایی که میبیند، خواننده خود را در زمان پرواز میدهد و او را به محرم سال ۶۱ هجری و صحرای کربلا میبرد. او حالاتی را که در زوار سیدالشهدا(ع) در مسیر پیادهروی به چشم میآید، به واقعه عاشورای حسینی پیوند میزند و خواننده را به «هزار و چهارصد بهار پیش» پرتاب میکند.
«مرد عاشقی
پابهپای جاده میرود
از خودم سوال میکنم:
«چتر او کجاست؟»
ناگهان
هر دو آستین او میان بادها
به هر طرف کشیده میشود
با سوال دیگری به خود جواب میدهم:
«با کدام دست؟»
*
میروم به عمق ماجرا
پهلوان لشکری به روی اسب
مشک آب بر دهان
وای اگر...» صفحه ۱۴
اهل فن و آنانی که در زبانشناسی دستی دارند، بر این باورند زبان یک موجود زنده است که با توجه به شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را تغییر میدهد تا پاسخگوی نیاز جامعه باشد و شاعر نیمایی هم وظیفه دارد همزمان با تغییراتی که در پیرامون خود و در شعر روزگار اتفاق میافتد، خود را به روز کند. در اشعار این مجموعه ما شاهدیم شاعر نهتنها از زبان روز برای بیان شاعرانه خود سود جسته، بلکه نسبت به یک واقعه بزرگ که در روزگار کنونی احیا شده، بیتفاوت نبوده و با زبان شعر نسبت به آن واکنش شاعرانه نشان داده است:
«دشتهای این حوالی آشناست
سرزمین پیش رو حیاط خلوت خداست
ما رسیدهایم
این زمین کربلاست
از چهل مقام و منزلی که راه آمدیم
چلهچله اشک ریختیم
ردپا شدیم، نقطهچین شدیم
مثل فرش قرمزی که بافتیم
لایق غبار اربعین شدیم» صفحه ۹
شاعر در «سفرنامه با صاد» با استفاده از زبانی نرم و متکی به عاطفه به نوعی به سنت «سهراب سپهری» و «فروغ فرخزاد» در شعر نیمایی متکی بوده و سعی کرده در کنار اندیشه، عاطفه را نیز به کار اندازد تا مخاطب علاوه بر ارتباط ذهنی ارتباط حسی نیز با اشعارش برقرار کند. بسیار گفته و شنیده شده که شعر نیمایی قدرت تهییج ندارد و تنها عنصر اندیشه است که در این قالب حرف اول و آخر را میزند اما در «سفرنامه با صاد» میبینیم که نهتنها عنصر اندیشه در آن پررنگ است، بلکه مضامین عاطفی و حسی نیز سهم تعیینکنندهای دارد. علاوه بر این شاعر سعی داشته بر مرام نیما در شعر نو ثابتقدم باشد و از شعر ذهنی به شعر عینی گام بردارد. اشعار منتشرشده در این مجموعه، ملموس است و خواننده برای درک آنها نیازی به کنکاش ندارد هرچند در آن بخشهایی که شعر به گذشته رفت و برگشت میکند اشعار ذهنی میشود، پایه اشعار عینی بوده و همین موجب ارتباطگیری بیشتر خواننده با اشعار میشود:
دشت
گامهای جابر و عطیه را
یک هزار و چارصد بهار
در بغل گرفته است
خاک، زیر پوستش
رد پای این دو را هنوز
مثل خون تازه حفظ کرده است
اولین مسافران اربعین هنوز هم
در کنار ما پیاده سیر میکنند
از عطیه در خیال خود سؤال میکنم:
«جابر هزار و چارصد بهار پیش
مدفن غریب و بینشان دوست را
بیفروغ دیدهاش چگونه یافت؟
با کدام سوی چشم
بیامان به سوی کربلا شتافت؟»
پاسخ عطیه یک کلام بود:
«بوی تربت حسین» صفحه ۱۸
شاید بسیاری باشند که تجربه حضور در حماسه پیادهروی اربعین را داشته باشند اما سیدمهدی موسوی با اشعارش که بالاتر آن را «درنگهای شاعرانه» خواندیم، دست به خلق مجدد حماسه اربعین زده و آن را در قامت کلمات آورده است. فروغ فرخزاد معتقد است «شعر خلق مجدد زندگی است» و در اشعار «سفرنامه با صاد» ما خلق مجدد یک حماسه بزرگ را در لباس واژگان میبینیم:
«کار و بار اهل ذوق، سکه است
کشف این مناظر بدیع
دم به دم به رهروان وادی هنر
مجال ابتکار میدهد» صفحه ۴۳
«کولهپشتی، پابرهنگی، موکب، جاده، عمود و...» همه واژههایی است که طی سالهایی که پیادهروی اربعین با جمعیت میلیونی به اجرا درمیآید با آن آشنا شدهایم و به گوشمان خورده است. شاعر این مجموعه نیز با استفاده از همین عبارات دست به ابتکار و خلق اشعاری زده که بر جان مخاطب مینشیند و به عبارتی شاعر با اشعارش آیینهای پیش روی خواننده گرفته تا خود را در آن برانداز کند و نسبت خویش با پیادهروی اربعین را بسنجد. او از همین عبارات، ترکیبهایی بیرون آورده که نشان از خلاقیت شاعر دارد. شاعر حتی در آشناییزایی نیز موفق بوده و با عبارات آشنا موقعیتهای شاعرانه تازهای خلق کرده است:
«پابرهنه با عصای چوبی بلند
رو به گنبد حرم، ادای احترام میکند
بغض در گلوی او شکست
قطرههای اشک
بر صلیب روی سینهاش نشست
ساعت دلش
با چهار عقربه تپید
رفت و در میان ازدحام جمع
گوشه ضریح را گرفت
دامن حقیقت مسیح را ...
*
یاد جانفشانی وهب بخیر»
اشعار این کتاب اغلب حماسی است و شاعر کوشیده در این کتاب اشعاری ارائه کند که علاوه بر شعور دربردارنده شور نیز باشد؛ اشعاری که نشاندهنده عظمت این سیل خروشان مردمی است و تا اندازهای حماسی است که خواننده پس از اتمام کتاب حس غرور میکند.
یکی از نکاتی که در اشعار این کتاب به چشم میآید، «موضعمند بودن» آن است. شاعر در این اشعار تنها روایتگر صرف آنچه در مسیر پیادهروی اربعین میبیند نیست، بلکه حضور فعالی در جهان شعر خود دارد و خواننده خود را از آن بینصیب نمیگذارد. اشعاری که نشان میدهد شاعر در فضای سیاسی - اجتماعی روزگار خود زیست میکند و نسبت خود با آن را برای خواننده روشن کرده است.
«ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
دست و صورتی به گوشه ضریح او کشیدی و
از شمیم وصل شادمان شدی،
لطف کن
از تمام شاخهها و برگها
رودها و چشمهها
کوهها و تپهها
از تمام گامها، شتابها، درنگها
با دلی شکسته، یاد کن
لطف کن
از تمام بازماندهها
از تمام غنچههای بیپناه غزه و عراق و شام
از عقیقهای بییمن
از اویس بیقرن
از کبوتران تشنه و به همفشرده منا
با دلی شکسته، یاد کن
ای نسیم صبحدم، سفر به خیر
نایبالزیاره باش!» صفحه ۳۶
با دست گرفتن کتاب «سفرنامه با صاد» خواننده خود را در میان خیل زائران پیاده سیدالشهدا(ع) در اربعین آن حضرت میبیند و در صورت تجربه کردن این سفر زیارتی پیش از این، لحظاتی را با اشعار این کتاب همراه میشود که انگار پیش از این چنین تجربهای نداشته و اولین مرتبه است که در این مسیر قدم میگذارد. این کتاب شامل ۴۰ قطعه نیمایی بوده و از سوی انتشارات شهرستان ادب با قیمت ۷ هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.